در ابتدا باید آنچه را که مورخینِ آن دوره معتقدند ـــ را یادآوری کنم، با آغاز جنگ، چشم اميد ايرانيان به نیروی سوم يعنی آلمان دوخته شده بود، آلمان از نظر ايرانيان ــ حداقل در رابطه با ايران ــ به روش استعمارگرانه نپرداخته بود، ايرانيان از اینکه می ديدند آلمان با روس و انگليس، وارد جنگ شده ـــ شادمان بوده و پیروزی آلمان را به يک معنی پيروزی خود می دانستند، چراکه با شکست روسيه و انگليس، ايران نيز از قيدِ نفوذ سیاسی آن دو دولت آزاد می شد.
سياستمدارانِ آلمانی نيز از اين مسئله استفاده کرده و فعالیتهای خود را در ايران گسترش دادند، به آزاديخواهانِ ايران نزديک شده ـــ ايلات و عشاير را بر ضد انگليس شوراندند، ويلهلم ليتن ـــ یکی از کارگزاران سياسی آلمان که در اثنای جنگ جهانی اول در ايران فعاليت داشت ـــ می گوید: همانطور که در کشورهای بی طرف معمول است ـــ وظيفه ما عبارت بود؛ از فعاليت در جهت جلوگيری از سمت گیری موفق کشور ميزبان به سود دشمن و حتی الامکان کشاندنِ آن کشور به اردوی خود، اما در ايران داشتن چنين عقيدهای خطا و اشتباهی آشکار بود؛ چه، ايران به قدری از روسيه و بريتانيا سابقه تلخ داشت که ايرانيان، بدون هيچ تبليغی، از بدوِ امر ـــ طرفدارِ آلمان محسوب می شدند.
مامورانِ سياسی و نظامی آلمان در ايران ـــ در سراسر کشور مشغول فعاليت بودند، اين تلاشها در سالهای نزدیک به جنگ جهانی اول، شروع و طی سالهای جنگ به طرز فزاینده رو به گسترش نهاد، مأمورانِ آلمانی با تدبير و شيوههای خاصی ـــ جامعه ايران را بر ضد اتباع و منافعِ روسيه و بريتانيا به شورش واداشتند.
جاسوسان اعزامي آلمان، قبلاً طی سفرهای متعددِ خود به مناطق مختلف ايران، ضمن آشنایی با اوضاع جغرافیایی از فرهنگ، اعتقادات، باورهای قومی و مذهبی شناخت کامل حاصل کرده بودند، به همين دليل بود که آنها به آسانی توانستند خود را به هيئت مسلمانی و لباس ايرانی درآورند.
برنهارد شولتسه هولتوس ـــ معروف به شولتس، جاسوس آلمانی که در دوران جنگ جهانی دوم، مدتی را در ایران و عمدتاً در ایل قشقایی سپری کرد، وی خاطراتش را از این دوران منتشر نموده است.
برنهارد شولتسه هولتوس، معاون اداره یکم سازمان جاسوسی و ضد جاسوسی آلمان نازی بود، وی در زمان جنگ جهانی دوم، جاسوس آلمانها در ایران بود، شولتس در سال ۱۹۴۱ در پی انعقاد صلح میان آلمان و شوروی، به همراه همسرش با سمتی پوششی به منظور شناسایی منطقه قفقاز از طریق اروپا، روسیه، باکو و بندرانزلی به ایران آمد و در تبریز مستقر شد.
او با استفاده از عوامل آلمانی و ژرمانوفیل و گسترش شبکه خبرچینی، توانست اطلاعات بسیار مهمی برای آلمان تهیه کند، با اشغال ایران توسط متفقین ناگزیر از منطقه آذربایجان به تهران فرار کرد و در پی آن، بر آن شد فعالیتش را در افغانستان ادامه دهد اما در بیرجند دستگیر و مجدداً به تهران بازگردانده شد.
با این همه، پس از چندی فرار کرد و سرانجام به قلمرو ایل قشقایی و بویراحمدی رفت و در آن جا به کمک آلمانیهای دیگر مانند مایر (نيدرماير، یکی از شاخص ترين چهره هاي جاسوسي آلمان در ـــ در اين رابطه می نويسد: «با طرز تغذيه و نحوه زندگی ايرانيها از ديرباز آشنا بودم، هنگامی که زير نظر کسی بودم ـــ درست مانند اهالی بومی وضو می گرفتم و نماز می خواندم...)، فعالیتهای جاسوسی و اطلاعاتی خود را ادامه داد.
وی در کتاب سپیده دم در ایران علاوه بر شرح رویدادها و عملیات و وظایفی که برعهده داشته است اطلاعات ارزشمندی درباره جنبههای مختلف زندگی عشایر مذکور به دست میدهد، افزون بر آن، با اشاره به دیدگاهها و عملکرد افراد و گروههای سیاسی نسبت به طرفین درگیر جنگ ـــ به ویژه آلمان ـــ تصویری از اوضاع آن روز ایران فراهم میآورد.
گفتنی است با خروج ایران از بیطرفی و اعلام جنگ از سوی دولت وقت ایران به آلمان، اکثر آلمانیهای حاضر در ایران از جمله شولتس دستگیر و اسیر میشوند و بعد از خاتمه جنگ بسیاری از آنها از اسارت رهایی مییابند.
دوستانی که علاقمند به این موضوعات هستند ـــ با بنده تماس گرفته تا یک سری منبع عالی و واقعی به ایشان معرفی کنم.
این سری تصاویر و اطلاعات همچنان ادامه خواهند داشت.
با سپاس فراوان از شراب عزیز. آنچه ما در باره جنگ دوم جهانی در ایران میآموختیم را میشود خلاصه کرد در اشغال ایران, تبعید رضا شاه و یک سری فیلم های هالیوودی مانند فرار بزرگ, ۱۲ مرد خبیث, قلعه عقاب ها و پل رود خانه کوای, و هیچ صحبتی از هولوکاست و آشویتز نبود. سال ها بعد در آمریکا آنچه بر ۶ میلیون یهودی اتفاق افتاد برای من بتدریج آشکار شد و یاد گرفتم. سوالی که همیشه برای من وجود داشته اینست که آیا یهودیان ایران در زمان جنگ دوم خبری از آنچه در اروپا بر یهودیان میگذشت داشتند یا نه؟
سلام بر فرامرز عزیز
در ابتدا کاملا دوستانه (با احترامِ همیشگی که خودت میدانی) خدمتِ شما عرض کنم که اگر ایرانی چیزی از تاریخِ خود نمیداند ـــ به خاطرِ این است که به دنبالَش واقعا نرفته است، جوینده ـــ یابنده است دوستِ خوبِ من، این را هم یاد آوری کنم که ما هنوز داریم تقاص خریتِ یک مُشت ساده لوحی را میخوریم که به دنبالِ آب و برقِ مجانی رفته و خمینی را در ماه دیدند.
موردِ دوم: هالیوود همیشه در اختیارِ کاملِ یهودیان بوده است، یک نگاه به صاحبینِ اصلی استودیوها کرده تا منظورِ بنده را متوجه شوید، منتهی بنا بر اعترافِ خودشان؛ آن زمان ـــ وقتِ مناسبی برای صحبت در این زمینه (نسل کشی یهودیان) نبود.
موردِ بعدی: متفقین از ماه ژوئن ۱۹۴۱ میلادی کاملا واقف به یهودی کشی (همینطور قتل عامِ کولیها، دگرباشان، عقب افتادههای ذهنی و...) بودند، وقتی که کنفرانس وانزه ـــ در ۲۰ ژانویه ۱۹۴۲ میلادی برگذار شد ـــ جاسوسانِ آمریکایی فهمیدند که هدف از این جلسه، که به دعوت راینهارد هایدریش رئیس اداره اصلی امنیت رایش برگزار شده بود، اطمینان از وجود یک همکاری مشترک؛ میان رهبران بخشهای مختلف دولت در نیل به اهدافِ برنامه راه حل نهایی بود که بر طبق آن ـــ قرار بود اکثریت یهودیان اروپای تحت اِشغال آلمان نازی ـــ به لهستان فرستاده شده و در آنجا کشته شوند.
اما آمریکاییها صدای آن را در نیاوردند، حال مشخص نیست دلیلِ آن چه بوده و همین قضیه باعث شد که در کشورهای دیگر نیز چندان چیزی از این مصیبت به گوشِ بقیه نرسد.
یهودیانِ ایران در زمان جنگ دوم از طریقِ ایرانیانی که از اروپا (به ویژه فرانسه و بلژیک) به ایران باز میگشتند (مانند شادروان هویدا که این قضیه را در نامهای به دوستانِ سیاسی کارَش ـــ من جمله پدر بزرگم که ژرمانوفیل بود ـــ هشدار داده و اما کسی باورش نمیشد) ـــ چیزهایی میفهمیدند اما عمقِ واقعه بعد از جنگ بر همگان مشخص شد.
بنده دو دههی کامل در این زمینهها کار و فعالیت کردم (از مقاله نویسی تا ساختِ برنامه تلویزیونی)، به هولوکاست اعتقاد دارم اما رقم شش میلیون یک رقمِ حقیقی صد در صد نیست، سالهاست که برای حقِ هولوکاستِ کولیهای اروپا نیز فعالیت دارم، در خیلی جاها (به ویژه آلمانِ فعلی) اجازه نمیدهند به مدارکِ مختلف دسترسی پیدا کنی، عموی بزرگِ من که برای ورماخت (مجموعه نیروهای مسلح آلمان از سال ۱۹۳۵ تا ۱۹۴۵ میلادی) کار میکرد ـــ اوایلِ سالِ ۷۶ میلادی توسط پلیس آلمان شرقی ربوده و سرنوشتِ غم انگیزی پیدا کرد، آلمانیها به من گفتند که هنوز زود است تا محلِ دفنِ او را بدانم،... حال شما تصور کنید سرِ بقیه جریانات چه آمده است، عدهای هستند که نمیخواهند من و شما تاریخِ واقعی روی داده را بشناسیم.
سپاس از توجهِ شما.
Yes, Faramarz US government knew about it. Unfortunately, 50% of Americans were taking nazi's site back in 1940, based on NY Times article that was published in 1984. I have been living in Manhattan for years and I have seen the sign of nazi's on Upper East Side buildings (2 or 3). Nazi Party had an office in madison Ave. That part of NY used to be called German town. Regarding the government, I have read an article that Jews in USA, gave the maps of concentation camps to US governments and told them to bomb the railroad tracks and also the camps themselves, but Americans calimed shortage of fund. The Jews offered the money but still Americans declined it. Also Yes Holleywood knew about it. In one of the movies Cary Grunt was playing as an American trapped in a camp in Austria. It shows the Jews were saying Kaddish (Fatehe in Islam). The Nazis let them go, becuase he was an American. The move was made in 1940. I will find it and let you know the name of it. Also Please do not forget "The Great Dictator" By Sir Charles (Charlie) Chaplin. This movie and also "Modern Times" cuased him to be kicked out of USA.
The movie that Cary Grant played is called, "
Once Upon a Honeymoon". It shows that he is sent to concentarion camp. The movie is made in 1942. So Hollywood knew about it. For sure White House and congress knews about it too.
sorry for multi typos.
German archeologist Wilhem Geiger was detained and sent to Australia. If you know anything about him as a German spy, please share. Thank you