در زمان اقامت محمدمیرزا (سلطان محمد شاه قاجار بعدی) در تبریز نزد پدرش ـــ عباس میرزا نایب‌السلطنه، روزی از روزها یکی از بازرگانان اهل فرنگ ـــ مقداری گل مصنوعی که در آن زمان در فرنگستان از پارچه‌های رنگی و کاغذ ساخته می‌شد، به ایران آورد، برحسب اتفاق چند دسته از این گل‌های مصنوعی از طهران به تبریز فرستاده شده و زنان اندرونی محمد میرزا عاشق و فریفته این گل‌ها شده ـــ همه آن‌ها خواستند که برای زینت اطاقهای خود از این گل‌ها داشته باشند، اما چون تهیه آن مقدار گل مصنوعی در تبریز میسر نبود و کسی هم پیدا نمی‌شد که بتواند شبیه آن گل‌ها را در داخل کشور بسازد، محمد میرزا یکی از نقاشان دستگاه خود به نام حاجی عباس شیرازی را روانه فرنگستان کرده تا این صنعت را آموخته و با این هنر به ایران بازگردد.

حاجی عباس در حدود سال ۱۱۹۹ خورشیدی به پاریس رفته و در بعضی کارخانه‌های گل‌سازی آن دیار ـــ قبول شاگردی کرده و نزد خانمهایی که در این زمینه تخصص داشتند، به آموختن این صنعت پرداخت، اما هنر ساخت این گلها، هنری ظریف و زنانه بود، طوری‌ که حاجی عباس با اینکه نقاش زبردستی محسوب می‌شد، سرانگشتانِ لطیفی برای گل‌سازی نداشته و هر چقدر تلاش کرد ـــ نتوانست هنری را که خانم‌های پاریسی دارند به درستی فرا بگیرد.

آخر کار، تدبیری که به نظر حاجی عباس رسید و آن تدبیر این بود که با کسب اجازه از محمد میرزا یکی از خانم‌های گل ساز فرانسوی را با خود به ایران بیاورد و چون این اجازه را یافت، خانمی سی ساله از اهالی اورلئان را با دستمزد سالی هشت هزار فرانک، به خدمت گرفت و به اتفاق وی با او روانه تبریز شد.

در راه بازگشت از پاریس به تبریز، حاجی عباس متوجه شد که خانم اورلئانی همسفرش، زنی فوق‌العاده باذوق و هنرمند است و علاوه بر گلسازی دارای هنرهای دیگری نیز هست، از جمله هم خوب می‌زند و می‌رقصد و می‌خواند، و هم در قلابدوزی و خیاطی و آشپزی مهارت دارد و از اینها گذشته، زنی زیبا نیز هست.

بدین ترتیب حاجی عباس، در همان بین راه، این زن فرانسوی را وادار به قبول دین اسلام نمود و او را به عقد و ازدواج خود درآورد، زن فرانسوی هم که به درایت متوجه هنرمندی و ثروت و نفوذ حاجی عباس در دربار قاجار شده و از چرب زبانی و زرنگی حاجی عباس خوشش آمده بود، ازدواج با حاجی و مسلمان شدن و تمام تکالیف سخت مربوط به آن را پذیرفته و به قول عباس اقبال آشتیانی، در رسیدن به ایران، در چادر و روبند فرو رفت و مثل پیرزن چهل طوطی، زیر کرسی نشین و قلیان کش شد، این زن فرانسوی پس از ورود به ایران، با عنوان مادام حاجی عباس شهرت یافت.

مادام حاجی عباس که زنی باهوش و زیرک بود به فاصله کمی از شروع اقامت در تبریز، زبان‌های فارسی و آذری را فرا گرفت و چون در فرانسه با فنون آرایشگری نیز آشنایی یافته بود، در اندرون محمد میرزا ولیعهد، آرایشگر اهل حرم شد، وی در عین حال اوقات شاه آینده ایران را با نقل حکایات و روایات تاریخی مربوط به اروپا خوش می‌کرد.، در این میان کسی که بیش از سایر اهل حرم با مادام حاجی‌ عباس گرم گرفت، ملک جهان خانم معروف به مهدعلیا، زوجه محمد میرزا و مادر سلطان ناصرالدین شاه قاجار بود، که از همان اوایل حضور مادام در تبریز، با او مناسبات دوستانه برقرار کرد.

پس از ده سال از ورود مادام گلساز به ایران همسر او، حاجی عباس فوت کرده و مادام که از حاجی فرزندی نداشته و نزدیک به چهل سال داشت ـــ در اندرونی شاه ماند.

مادام حاجی‌ عباس، در اواخر زمستان سال ۱۲۵۷ خورشیدی ـــ در سن حدود ۹۰ سالگی در تهران درگذشته و در همین شهر به خاک سپرده شد.

منبع: خلاصه شده از مجله خواندنیها، سال ۱۴، شماره ۵۹، صفحات: ۱۸ و ۱۹، مقاله عباس اقبال آشتیانی: مادام حاجی عباس.