در سال ۱۲۴۵ میلادی ـــ پاپ اینوسِنْتِ چهارم (یکی از پاپهای کلیسای کاتولیک رم بود که در ایتالیا به دنیا آمده و از ۱۲۴۳ تا ۱۲۵۴ میلادی پاپ بود) عدهای را برای تحقیق از اوضاع و احوال مغولها ـــ به مغولستان فرستاد، دو نفر از آنها در ۲۴ اوت سال ۱۲۴۶ میلادی ـــ به قراقروم پایتخت مغولستان رسیده و پیغام پاپ را تسلیم گیوک خان کردند، گیوک خان (سومین خان مغول پسر اوگتایخان و نوهی چنگیزخان بود و از ۱۲۴۶ تا ۱۲۴۸ میلادی بمدت دو سال شاهی کرد) در حضور عدهی زیادی از شاهان و سران کشورهای مختلف به عنوان خان بزرگ بر تخت مینشست.
گیوک خان در جوابیهاش به دو نوشتهی پاپ، ضمن جواب به سوالات او، مدعیات مذهبیِ او را رد کرده و از او میخواهد که به همراه تمام شاهانِ اروپایی به دربار خان آمده و شخصاً اعلام بندگی و اطاعت کنند، وگرنه او آنها را به عنوان دشمن خود تلقی خواهد کرد.
این نسخهی فارسی به عرض بیست سانتی متر، به درازی یک متر و دوازده سانتی متر است، خوشبختانه هنوز هم به صورت سالم ـــ در آرشیو مخفی واتیکان نگهداری شده و ماخذ اغلب ترجمههایی است که از آن نامه در کتابها می شود پیدا کرد.
این نامه همچون سنگ نوشته های قدیمی دارای مقادیری هزوارش (به خط پهلوی نوشته میشده اما هنگام خواندنِ آنها ـــ برابر پارسی میانه آنها تلفظ میشد) است، علت هم شاید آن باشد که دبیر از طایفه اویغور بوده و با وجود آشنایی به فارسی ـــ آن را به سبک اویغور ـــ با حذف نقطهها نوشته است، افزون بر آغاز نامه که به زبان ترکی است ـــ در آن جند لغت (اویغور – ترکی) هم به چشم می خورد، در متن به جای کلمهی ترکی – مغولی آسمان ابدی کلمهی خدا به کار رفته است، تاریخ نامه در پایان به هجری قمری و به عربی است.
بازنویسی نامه – برگردان به فارسی امروزی
این فرمانیست که به نزد پاپ اعظم فرستاده شد. برای اینکه بداند و بفهمد به دو زبان نوشته شد. پیغام ایلی (بیعت) و بندگی شما بتوسط نمایندگانتان در مجلس شاهان شنیده شد. هنگامی که این پیغام ما رسید خود تو پاپ بزرگ شخصاً باتفاق همه شاهان اروپایی به خدمت ما بیایید. آنگاه تمام فرامین (یاسا) را به شما توجیه میکنیم.
دیگر گفتهاید که تعمید برای من آینده نیکی خواهد آورد این مطلب را فهمیدیم. تقاضایی (دعایی) فرستادی، این تقاضا (دعای) ترا نفهمیدیم.
سخن دیگری فرستادی که «ولایتهای مجارستان و کشورهای مسیحی را گرفتید، تعجب میکنم که گناه ایشان چیست، به ما بگویید» این سخن ترا هم نفهمیدیم. چنگیز خان و قاآن هر دو فرمان خدا را برای اطلاع آنها فرستادند؛ ولی آنها به فرمان خدا اعتماد نکردند (وقعی ننهادند)، همچون سخن تو ایشان نیز متکبر بودهاند، گردن کشی کردهاند، رسولان و نمایندگان ما را کشتند.
مردمان آن ولایتها را خدای ابدی کشت و نیست گردانید؛ و گرنه جز از فرمان خدا کسی چگونه تواند با قوت خویش بکشد و بگیرد؟ تو که همچنان میگویی «من مسیحی هستم، خدا را میپرستم و زاری میکنم» مگر تو چه دانی که خدای که را میآمرزد و در حق که مرحمت میفرماید؟ تو چگونه دانی که اینگونه سخن میگویی؟ ما میدانیم که خدا به قوت خود، اختیار تمام ولایتها را از مشرق تا مغرب به ما مسلم کردهاست. جز از فرمان خدا چگونه کسی میتواند این کار را بکند.
اکنون شما براستی بگویید که ایل شویم (بیعت کنیم) و به شما خدمت کنیم، تو شخصاً بهاتفاق همهٔ شاهان با هم به خدمت و بندگی ما بیایید، ایلی (بیعت) شما آنوقت معلوم خواهد شد؛ و اگر فرمان خدا را قبول نکنید و فرمان ما را انجام ندهید ما شما را یاغی خواهیم دانست و با شما همانگونه رفتار خواهیم کرد. اگر دستور ما را انجام ندهید ما آنرا خواهیم فهمید و خدا هم خواهد دانست.
آخر جمادیالثانی سال ششصد و چهل و چهار (مطابق با یازده نوامبر ۱۲۴۶ میلادی)
نظرات