جوزف دوم، امپراتور مقدس روم امپراتور مقدس روم و پادشاه اتریش از ۱۷۶۴ تا ۱۷۹۰ بود، او فرزند ارشد و بزرگ فرمانروایان اروپای مرکزی، ملکه ماریا ترزا و امپراتور فرانسیس یکم بود.
ماری ترزا یک اینفانت (لقبی است که در شبهجزیره ایبری به فرزندان پادشاه داده میشد) از اسپانیا بود، این لقب به جوانترین پسر یا دختر پادشاه پرتقال و اسپانیا داده میشد، در رویال صومعه ال اسکریل اسپانیا (محل اقامت پادشاه اسپانیا) به دنیا آمد، او دختر پادشاه فیلیپ چهارم و همسرش الیزابت فرانسه بود که در هنگام مرگ مادرش، الیزابت، ماریا ترزا شش سال بیشتر نداشت، به عنوان یک عضو از خاندان هابسبورگ (یکی از مهمترین دودمانهای پادشاهی در اروپا، آوازه این خاندان به خاطر برگزیدن بسیاری از امپراتوران امپراتوری مقدس روم از این نسل است)، ماریا ترزا پس از آن از عنوان آرشیدوشس (در طبقهبندی اشرافی در اروپا، جایگاهی پایینتر از شاه و بالاتر از دوک بود، این لقب تنها از سوی شاهزادگان خاندان هابسبورگ و لورن به کار میرفته است) اتریش استفاده کرد.
پنج فرزند از شش فرزند ماری ترزا در کودکی مردند، برای همین حساسیتِ خاصی در رابطه با جوزف داشت، رابطهای که هنوز تمامِ جوانبش مشخص نیست.
جوزف طرفدار حکومت مطلق روشنفکری بود، او هیچ پسری نداشت و از همین رو پس از درگذشتش، لئوپولد دوم (او در ابتدا طرفدار کلیسا و دین بود اما مطالعاتش در زمینه مسیحیت سبب شد که علیه کلیسا شود) برادر کوچکترش به سلطنت رسید، وی در طول سلطنت خود همیشه تحت تاثیر تصمیمات و انتخابات مادرش ماریا ترزا بود که یک قطب اصلی قدرت در امپراتوری و دربار بود.
هر چند که جوزف از این قدرت مادرش تا اندازه زیادی ناراضی بود ولی نمی توانست مخالفت کند چون که مادرش در امور های دولت بسیار بیشتر از خودش تجربه داشت و همچنین ماریا ترزا از قدرت های بزرگ اروپا در آن منطقه هم بود و امپراتوری مقدس روم تحتالحمایه پادشاهی اتریش بود و امپراتوری اتریش نیز تحتالحمایه امپراتوری مقدس روم بود و با یکدیگر متحد بودند.
جوزف تسلیمِ عقاید و قدرتِ مادرش بود، چند سال قبل همکاری در ساختِ یک مستند در رابطه با وی داشته و چند نامه از او به مادرش را میخواندم، یک بچه ننهای کامل، البته مشخص نیست که رفتارش از روی قصد بوده و یا چارهای جز این کار نداشته است، جالب اینجاست که همه دربارش از این موضوع با خبر بودند.
بعد از مرگِ ماریا ترزا در ۳۰ ژوئیه ۱۶۸۳ میلادی ـــ جوزف تلاش کرد تا اتریش را به یک دولت ایده آل روشن فکر تبدیل کند، او رعیت گری را لغو کرد، محدودیتهای یهودیان را برطرف کرد، به پروتستانها و ارتدکسها آزادی مذهبی داد و تلاش کرد تا مقداری قدرت کلیسای کاتولیک را تضعیف کند، اما به محض مرگِ او در ۲۰ فوریه ۱۷۹۰ میلادی ـــ تمام اصلاحاتِ وی لغو شد.
نظرات