سکوتم را نکن باور
من آن آرامش سنگین پیش از قهر توفانم
من آن خرمن
من آن انبار باروتم
که با آواز یک کبریت آتش می شوم یکسر
هزاران شعله ی سرخ کنار هم
سکوتم را نکن باور

تمام این قفس ها را
تمام حسرت و این ترس ها را
من به دستانی که می خواهد رها باشد
شکستی سخت خواهم داد
سکوتم را نکن باور

من آن پرهای بسته-منتظر در کنج زندانم
که آواز رهایی شعر هر روز است زیر لب
سکوتم را نکن باور

من آخر با امید ناب آزادی
تمام بغض ها را
کینه ها
اندوه ها را
با گلویی یک جهان فریاد آزادی شکستی سخت خواهم داد
سکوتم را نکن باور

که فردا را همانگونه که می خواهم
همانگونه که باید باشد اما نیست می سازم
سکوتم را نکن باور
که من آرامش سنگین پیش از قهر توفانم