دو-ال:

من بچه بودم. پیش یک آخوند خانه‌شاگرد شدم. بچه درس میداد. من هم هروقت بی‌کار بودم پیش بچگان می‌نشستم. آخوند دید من دلم میخواد بخوانم، درسم داد. ملا شدم. در کتاب نوشته بود آدم باید دین داشته باشد، هرکس دین ندارد جهنم می‌رود. از آخوند پرسیدم دین چه چیز است؟ گفت: اسلام. گفتم: اسلام یعنی چه؟ آخوند یک پاره‌ای حرفها گفت و من یاد گرفتم. گفت این دین اسلام است. بعد من بزرگ شده بودم گفت دیگر به کار من نمی‌خوری. من خانه‌شاگرد می‌خواهم که خانه‌ام برد، زنم ازش روی نگیرد. تو بزرگی، برو. از پیش آخوند رفتم. گدایی می‌کردم. یک آخوند به من گفت برو خانه‌ی امام جمعه خرج می‌دهد، پول هم می‌دهد. وقف مدرسه‌ی مروی را میرزا حسن آشتیانی از او گرفته، میخواد پس بگیرد......

برو به آدرس