آسو:
عبدالله خنجانی در گفتوگو با بهروز آفاق
عبدالله خنجانی از روزنامهنگاران برجستهی افغانستان است که چندین سال ویراستار و مدیر شبکهی «یک تیوی»، یکی از مهمترین تلویزیونهای خبری افغانستان، بود و بعد به معاونت وزارت صلح گمارده شد، که مسئول هماهنگی مذاکرات با طالبان بود و تا سقوط حکومت در کابل در همین سِمت وظیفه داشت.
***
بهروز آفاق: با سپاس از اینکه این گفتوگو را پذیرفتید. با یک سؤال کلی میخواستم شروع کنم. شما بهعنوان روزنامهنگار با همهی رهبران سیاسی و نظامی افغانستان از نزدیک آشنا بودید، از آقای کرزی و عبدالله گرفته تا آقای غنی و معاونان و وزرایشان. و بعد، یکیدو سال پیش از سقوط افغانستان در سِمت معاون وزارت صلح در مذاکرات با طالبان در دوحه حضور داشتید و از جزئیات مسائل افغانستان از نزدیک خبردار بودید. شما فکر میکنید حکومت افغانستان و نیروهای ائتلاف در این بیست سال چه باید میکردند که نکردند و افغانستان دچار این فاجعه شد؟ چه راهی و چه سیاستی را باید دنبال میکردند؟
عبدالله خنجانی: تشکر. من احساس میکنم که سقوط افغانستان یک سقوط یکباره و یکروزه نبود، روندی بود طولانی و وقتی به بنبست رسید، در درون خودش فرو ریخت. به همین دلیل، در واقع طالب پیروز نشد، پیروزیاش صرفاً یکی از نتایج جانبی شکست و روند ناکام دولتسازی در افغانستان پس از ۲۰۰۱ تا ۲۰۲۱ بود، روندی برآمده از تصمیمهای ایالات متحدهی آمریکا.
بهخاطر درک این نکته فهم و تجربهی خود را از شیوهی کار ایالات متحدهی آمریکا قدری توضیح میدهم: در عملکرد نظامی آمریکا دو موضوع بسیار مهم است: یکی اینکه نزد این ابرقدرت نظامی چگونه تعهد سیاسی برای حمایت از یک جنگ ایجاد میشود، و چگونه اجماع درونحزبی در داخل ساختار قدرت برای دوام یک مأموریت جنگی حفظ میشود. و موضوع دوم که بسیار مهم است قابلیت و ظرفیت آمریکا برای ایجاد ثبات سیاسی، بازسازی و عمران بعد از یک تصرف نظامی است.
ایالات متحدهی آمریکا، بهعنوان یک ابرقدرت جهانی، ظرفیت و توانایی فوقالعادهای برای شکست نظامی رژیمها و تسخیر و اشغال کشورها دارد، اما نه در ایجاد ثبات و آبادانی. مثلاً اگر بودجهی پنتاگون را با بودجهی وزارت خارجهی آمریکا در بیست سال گذشته بررسی کنید، یک قرارداد سادهی پنتاگون بهاندازهی تمام بودجهی وزارت خارجهی آمریکا و سایر نهادهای عمرانی و انکشافی آمریکاست. بنابراین، وقتیکه ایالات متحدهی آمریکا تصمیم میگیرد رژیمی را سرنگون کند، سادهترین بخش کار برایش درهمکوبیدن آن رژیم در میدان جنگ است، اما وقتیکه میخواهد در بستر حضور نظامی خود ثبات سیاسی، توسعه و انکشاف ایجاد کند، کاملاً ناتوان است.
برو به آدرس
نظرات