رادیو زمانه:
جویا آروین
در پیِ مرگ مهسا امینی، فضایی از همدلی و همدردی در سطح جامعه پیدا شده است، همدلی و همدردی با جنس زن، اما نهفقط از سوی زنان، بلکه از سوی مردان نیز، و درحقیقت گویی جامعه خود را سراپا در درد و رنجی که بر یک تن و یک خانواده رفته هنباز کرده است. در این نوشته بهاختصار میپردازیم به کارکردی که این فضای همدلی و همدردی ممکن است در پرورشِ جنبش اجتماعی در زمینهی حقوق زنان در ایران ایفا کند.
احساس همدردی و همدلی معمولاً در پاگیریِ جنبشهای اجتماعی نقش ویژهای ایفا میکند. جنبش اجتماعی وقتی شکل میگیرد که وضع موجود رو به فروپاشی میرود، ناخرسندی در بخشی از جامعه به سراسرِ جامعه فرا میگسترد، و همین ناخرسندی مردم را در سطح گسترده با هم همراه و همدل میکند و گونهای تازه از ارتباط اجتماعی را پدید میآورد. یعنی تغییر فقط در سطح معرفت و آگاهی نیست؛ درحقیقت تغییر در سویههای گوناگون از ادراک و آگاهی گرفته تا احساس و عواطف و سپس کنش روی میدهد.
در یکی-دو دههی اخیر برخی از پژوهشگران تأکید کردهاند که هنگام بررسی جنبشهای اجتماعی نباید نقش احساسات و عواطف را از قلم بیندازیم. در همین راستا همچنین برخی از پژوهشگران بر «سرمایهی عاطفی» بهعنوان منبعی برای به حرکت درآوردن مردم و شکلگیریِ جنبشها تأکید کردهاند. برای یک نمونه، لین هانت در کتاب «پیدایشِ حقوقِ بشر: یک بررسیِ تاریخی»[1] که به سال ۲۰۰۷ منتشر شده در طیِ پژوهشی تاریخی نشان میدهد که چگونه پیدایش گونهای حس همدلی و همدردی در دوران جدید راه را بر جنبشهای برابریخواه باز کرد. به نظر او، برای مثال آنچه جنبشهای برابریخواه در اواخر سدهی هژدهم در فرانسه به بار آورد — زمانی که به یهودیان حقوق برابر اعطا شد، مردانی که مالک نبودند به حق رأی دست یافتند، و بردهداری رسماً برانداخته شد — بر «نیروی نویافتهی همدردی و همدلی» استوار بود که «میتوانست حتا علیه تعصبات دیرپا کارساز باشد» (ص۲۸).
برو به آدرس
نظرات