آسو:
مریم فومنی
شانزده سال پیش در کتابخانهی صدیقه دولتآبادی در تهران، از یکی از فمینیستهای قدیمی جنبش زنان پرسیدم: «چرا به این حجاب اجباری تن دادید؟ چرا بیشتر مقاومت نکردید؟» لحنم بیشتر از آنکه پرسشگر باشد، شماتتگر بود و خودم کلافه از اجبارِ عادیشدهای بودم که توان تغییرش را نداشتیم. خوب یادم است که دستم را توی دستهایش گرفت و گفت: «هر کاری از دستمان برمیآمد کردیم. تنها بودیم و زورمان بیشتر از این نرسید.» بعد هم من را ارجاع داد به اندک تاریخ مکتوبی که از این مقاومت بر جا مانده بود و هزاران داستان ناگفتهای که جایی ثبت نشده است.
در یک دههی اخیر اما، آنقدر دربارهی مقاومت زنان در سالهای نخست پس از انقلاب نوشته شده که اکنون میدانیم زنان با اعتراضشان علیه اجباریشدن حجاب، نخستین نیروی مقاومت در برابر حکومت اسلامی بودند. تصویر روشنی از این مقاومت، در کتاب خیزش زنان ایران در اسفند ۱۳۵۷، نوشتهی مهناز متین و ناصر مهاجر، ثبت شده است. مهرانگیز کار در کتابهای شورش، ایمان به خونآلوده و چگونه باحجاب شدیم؟ بخشهای مهمی از تلاشهای زنان را در مواجهه با حجاب اجباری در دههی نخست پس از انقلاب به تصویر کشیده است. نوشین احمدی خراسانی نیز در کتاب حجاب و روشنفکران روش برخورد جامعه با حجاب و حق انتخاب زنان برای پوشششان را بررسی کرده است. در آسو نیز پیش از این طی چندین مقاله به پیشینهی حرکتهای جمعی و ابتکارات فردی زنان در اعلام مخالفت با حجاب اجباری پرداختهایم.[1] برای همین در این گزارش بهجای مرور این تاریخچه، سراغ زنان جوانتری رفتهام که همچنان با حجاب اجباری دستوپنجه نرم میکنند؛ زنانی که در حکومت جمهوری اسلامی به دنیا آمدهاند، از وقتی چشم باز کردهاند دستکم در فضاهای عمومی، زنان را با حجاب دیدهاند و با اولین نشانههای زنانگی در بدنشان مجبور به پوشاندن خود بودهاند؛ با این سؤال اصلی که «آیا زنان حجاب اجباری در ایران را پذیرفتهاند یا هنوز برای نداشتن حجاب مقاومت میکنند؟»
برو به آدرس
نظرات