آسو:
اریک بین - جان گری
جان گری یکی از بزرگترین بدبینان روزگار ما [در مورد جنبههای مثبت مدرنیته] است و این بدبینی را پنهان نمیکند.
گری توضیح میدهد که اعتقاد به آیندهای بهتر، یعنی آیندهای که معنای والاتری برای ما خواهد آفرید، در بسیاری موارد بیپایه و اساس است. او در کتاب خاموشی حیوانات: در باب پیشرفت و دیگر اسطورههای مدرن (۲۰۱۴) مینویسد: «منحصربهفردبودن انسان نوعی افسانه است؛ داستانی که از ادیان به ما به ارث رسیده و انسانگرایان آن را بازیابی کرده و در علم گنجاندند.»
آخرین اثر گری فلسفهی گربهوار: گربهها و معنای زندگی (۲۰۲۰) نیز همان طرز فکر را بسط میدهد و میگوید ما انسانها که خودمان در اصل حیوانیم، میتوانیم با تأمل در باب زندگی گربهها، به نکاتی دربارهی زندگی خوب پی ببریم. گری مینویسد: «زندگی خوب زندگیای نیست که میتوانستید یا کاش میداشتید، بلکه همین زندگیای است که الان دارید... باید از گربهها آموخت چون دل گربهها برای زندگیهایی که نکردهاند هرگز تنگ نمیشود[!]» معنی این سخنِ گری آن است که دوستان گربهسان ما به آنچه که هست راضیاند، در حالی که ما انسانها سودایی از خوشبختی را در سر میپروریم تا از خودمان و آنچه هستیم، آزاد شویم.
گری خودش این حکمت را در زندگی خویش پیاده کرده است. او ابتدا استاد اندیشهی سیاسی در دانشگاه آکسفورد و سپس [برای یک دهه] استاد اندیشهی اروپایی در مدرسهی اقتصاد لندن بود. اما در سال ۲۰۰۷ دانشگاه رسمی را ترک کرد تا بهقول خودش، به کار «آزاد» بپردازد؛ یعنی فارغ از قیدوبند در مورد «چیزهایی که دوست داشت» بنویسد. بهعقیدهی او، «اگر میخواهیم کاری انجام دهیم، برای حل مشکل کمبود وقت فقط باید به سراغ کارهایی برویم که واقعاً ارزشمند میدانیم و از دیگر کارها باید بپرهیزیم.» اخیراً با او گفتوگویی دربارهی موضوعات مختلف انجام دادم، از جمله دربارهی اینکه چرا اندیشهی پیشرفت را رد میکند؛ منتقدان کدام یک از نظرات او را اشتباه فهمیدهاند؛ دوستیاش با آیزایا برلین؛ و البته علاقهاش به گربهها! آنچه در ادامه میآید، نسخهی ویراستهی این گفتوگو است.
*****
شما در اوایل کتاب فلسفهی گربهوار مینویسید: «وقتی کسی میگوید هدفش در زندگی شادبودن است، در واقع دارد میگوید در حال حاضر بدبخت است و وضعیت اسفباری دارد.» به نظر میرسد که این ایده یکی از مبانی اصلی کتاب شماست. ممکن است که این موضوع را بشکافید؟
یکی از معانی این حرف آن است که فردی که چنان هدفگذاریای [در مورد تحقق شادی] دارد، در واقع، شادی را امری متعلق به آینده میداند. و من در سراسر کتاب بر مقایسهی بین انسانها و گربهها و دوگانهی انسان و گربه تأکید میکنم زیرا گربهها [برخلاف بسیاری انسانها] در آینده زندگی نمیکنند. برای آنها شادی نوعی هدف، پروژه یا وضعیت دوردست نیست که قرار باشد آرامآرام [و با تکنیکهای مختلف] به آن نزدیک شویم. شادی پیشفرض وضعیتی است که گربهها اکنون در آن قرار دارند؛ البته وقتی مستقیماً به طریقی تهدید نمیشوند. [با الهام از گربهها میتوان گفت] اگر تحقق شادی را نوعی پروژه یا هدف در آینده بدانید، شادی را امری فراتر از وضعیت و شرایط موجود خود دانستهاید؛ شادی را در آیندهای فرضی قرار دادهاید که ممکن است به آن دست یابید یا نیابید.
بنابراین، در واقع شما از وضع موجودتان ناراضی هستید و آن را بدتر از شرایطی فرضی در آینده میدانید. امید به آینده البته از بسیاری جهات ریشه در قدرت [بالای] تخیل آدمی دارد اما لزوماً شفابخش نیست و در عمل محقق نمیشود.
برو به آدرس
نظرات