درک فرق بین ثروت آفرینی با پول اندوزی در غرب باعث شد تا جامعه به توانهای بالای خود پی ببرد. در این میان بسیار مشکلات اجتماعی بوجود آمد که بخاطر داشتن دانش فلسفه پردازی (منطق گرایی)، افراد جامعه آزاد بودند تا برای حل آن کوشا باشند. منطق و درک اجتماعی همراه با فرهنگ جا افتاده ثروت آفرینی هیچ راهی را در خط رشد اقتصادی محدود نکرد. می توان بسیار به ثروت آفرینی در اقتصاد سرمایه داری ایراد گرفت، اما آدام اسمیت شخصیتی بزرگ برای فرهنگ نوین غرب شد... 

در این میان بد نیست که بگوییم یک دلیل پیشرفت در غرب، مخصوصا فرهنگی و آزادیهای فکری اجتماعی، داشتن اشرافیت و اشراف زادگانی بود که گذشته و حال، در نتیجه آینده را بهم پیوند زده و این اجازه را به جامعه دادند که در رشد خود، خودش را فراموش نکرده... برای من بسیار جالب است.