لیبرال دموکراسی:

ایرانیانی که این روز‌ها بر روی دومین ذخیره گاز و چهارمین ذخیره نفت جهان از سرما می‌لرزند و کشوری را که «روزی روزگاری شب‌چراغ روزگاران بود» می‌بینند که در برابر چشمانشان هرچه بیشتر به یک پمپ‌بنزین بزرگ مانند می‌شود می‌باید در این غوغای سینه‌زنی و زنجیر‌زنی و بساط دل بهم‌زن مداحی و روضه‌خوانی دمی به رابطه‌هایی که اشاره رفت ــ رابطه معجزه و عجز ــ بیندیشند. یک ملت بیهوده به چنین نشیب‌هایی نمی‌افتد. سیل اشکی که بهر بهانه از این چشمان کوتاه بین سرازیر است و سده‌هاست سرازیر است گوشه‌ای از پلشتی زندگی بر این سرزمین باشکوه را نشسته است. با گریستن نه اثر گناهان پاک می‌شود نه کشور آباد. روز و شب به امید معجزه چاه می‌نشینند و زیارت و نذرونیاز می‌کنند و هرروز درمانده‌ترند. اگر کشور امام زمان بودن چنین جایگاه بلندی است چرا مردمانش هرروز بی‌بهره‌تر می‌شوند و ایران هرسال در جدول کشور‌های جهان، مگر در ابعاد عزاداری‌ها، پایین‌تر می‌رود؟ مگر در این کشورهایی که آرزوی مهاجرت و دست‌کم سفر به آن‌ها در هر سری هست مردمان وقتشان را این‌گونه تلف می‌کنند و همت‌شان را این اندازه پائین می‌آورند؟

برو به آدرس