بی بی سی:

سایه اقتصادی‌نیا

بسیاری احمد شاملو را، چه در زمان حیات و چه پس از آن، شایستۀ این خطاب " شاعر ملی" دانسته‌اند و بدین لقب خوانده‌اند: از کانون نویسندگان ایران و جمعی از شاعران و نویسندگان افغانستان و تعداد قابل‌توجهی شاعر و نویسنده گرفته، تا برخی سیاسیون.

بمناسبت بیستمین سالمرگ احمدشاملو مجموعه مطالبی در سایت بی‌بی‌سی منتشر می‌شود.

این شاعر ملی الحق جهانی بود

شایسته‌ای باقی، حاشا که فانی بود

در شعر پرشورش تاب‌وتوان بسیار

در جسم رنجورش، بس ناتوانی بود 

تنها بهاء‌الدین خرمشاهی نبود که با این شعر احمد شاملو را "شاعر ملی" ‌خواند؛ بسیاری دیگر نیز او را، چه در زمان حیات و چه پس از آن، شایستۀ این خطاب دانسته‌اند و بدین لقب خوانده‌اند: از کانون نویسندگان ایران و جمعی از شاعران و نویسندگان افغانستان و تعداد قابل‌توجهی شاعر و نویسنده گرفته، تا برخی سیاسیون.

این دهش و بخشش البته مخالفانی هم داشته است. رضا براهنی می‌نویسد: "در شاملو آنقدر نکات مثبت می‌بینم که می‌گویم به‌حق شاعر بزرگی است؛ اما او را "شاعر ملی ایران" نمی‌دانم و اگر کسی چنین حرفی زده باشد اشتباه کرده است. شاملو را نمی‌توان "شاعر ملی" نامید؛ به دلیل اینکه او به ملت ایران کاری ندارد. "شاعر ملی" کسی است که وقتی یک ملت می‌خواهد از شعر خودش حرف بزند از او نام ببرد. من تا به حال با این موضوع برخورد نکرده‌ام که کسی در این زمینه از شاملو یاد کند." 

سیدحسن امین، نویسندۀ عضو جبهۀ ملی و مدیر ماهنامۀ حافظ، نیز از معدود افرادی است که مخالفت خود را، در موضعی دور و جدا از فضاهای روشنفکری، عیان کرده و نوشته: "عنوان شاعر ملی در عرف ادبی امروز، تا حدی تحت تأثیر سنت‌های ادبی غربی است. در انگلیس نخستین ملک‌الشعرایی که به طور سالیانه مستمری از شاه وقت گرفت بن جانسون در ۱۶۱۶ میلادی بود. در حالی که در آمریکا، شاعر ملی کشور از سوی کتابخانۀ کنگره انتخاب می‌شود. ولی مفهوم و مصداق شاعر ملی در ادبیات فارسی معاصر حالت رسمی ندارد و افتخاری است که مردم به یک شاعر محبوب مردمی (و نه بالضروره بهترین شاعر روزگار خود) [می‌دهند]. در ایران قبل از انقلاب، صادق سرمد عنوان "شاعر ملی" را به خود بسته بود و در مطبوعات و محافل رسمی، اکثر با همین عنوان از او یاد می‌شد. اما این ادعا نماسید و به جایی نرسید. دوست ما عبدالعلی برومند نیز بیشتر به مناسبت تعلقش به جبهۀ ملی خود را شایستۀ این عنوان می‌شمارد؛ اما از دهۀ ۱۳۴۰ به بعد، بسیاری از نوگرایان و چپ‌روان عنوان "شاعر ملی" را به احمد شاملو داده‌اند که نمونۀ آن اطلاق این عنوان بر شاملو در مؤخرۀ گزیدۀ آثار شاعر به آلمانی به قلم عباس معروفی آمده است و ما آن را نیز ناروا می‌دانیم."

بی‌شک تعداد کسانی که با اعطای لقب "شاعر ملی" به شاملو مخالف بوده‌اند یا آن را، به هر دلیل، مبالغه‌ای ناروا می‌دانسته‌اند بسی بیش از اینهاست؛ اما عیان کردن آن در میان هواداران متعصب شاملو دل شیر و عزم آهنین می‌خواسته است. پس، اولاً، کسانی هم که در سر و دل با پوشاندن چنین کسوت‌های نامیزانی بر بالای بلند شاعری شاملو موافقتی نداشته‌اند، ناچار دم فرو بسته‌اند. ثانیاً، سکوت روشنفکران معترض به ناسازی این لقب با پیکرۀ فکری و شمایل ادبی شاملو دلیل دیگری هم داشته است: مصلحت.

روشنفکران هر اعتراضی به شاملو یا نقدی بر حواشی ایجاد شده گرد نام او را ساکت می‌کرده‌اند زیرا بیم آن داشته‌اند که از این راه آب به آسیاب استبداد ریخته شود و نقد آنان، ولو که حرف حساب باشد، با چنگ آمادۀ حکومت مصادره‌ به‌ مطلوب گردد. این طرز احتیاط و مصلحت رفته‌رفته خود به عامل سانسور و چه‌بسا ناراستی بدل شده که در بوطیقای روشنفکری معاصر مسبوق‌به‌سابقه هم بوده است: غرق شدن صمد بهرنگی در ارس و انداختن گناه آن به گردن ساواک رازی بود که سال‌ها بعد از وقوع حادثه افشا شد. از آن طرف، اگر بهانه‌ای آماده بوده یا روزنه‌ای گشوده می‌شده که روشنفکران فعالیت‌های خود را به مهر تأیید مردم ممهور کنند، در بزرگنمایی آن از امکانات محدودشان تمام‌وکمال استفاده می‌کرده‌اند. فریادهای جوانانی که در روز تشییع شاملو او را "شاعر ملی ایران" می‌خواندند، همین بهانه و روزنه و مهر تأیید بود.

برو به آدرس