پرتو نوری‌علا:

مجید نفیسی در شعر زیبا، واقعگرا و عاطفیِ "شاهدی برای عزت" از لحظۀ فرا رسیدن اعدام دلدارش می‌گوید؛ جزئیاتی که به خلاف میل "فاتحانِ" مرگ‌خواه‌، شاهدی آن را  برایش تعریف کرده است. مجید در این شعر، همانند بسیاری از اشعار دیگرش، با مهارت، ازفرای جزئیات ملموس، دلچسب و واقعی، تلویحاً از دریافتی اندیشیده شده سخن می‌گوید؛ از مفهوم کلی بشر، آزادی او و حق اولیه‌اش یعنی زیستن.


شعر روشن، قلب تاریک
نگاه رضا فرخ فال  به شعر "شاهدی برای عزت" اثر مجید نفیسی

پرتو نوری‌علا

هفتۀ گذشته، مطلبی به نام "از قلب تاریکی" از آقای فرخ‌فال در باره شعر مجید نفیسی؛ "شاهدی برای عزت" خواندم. ایشان در جستاری ظاهراً عالمانه، روانشناسانه، و هنرمندانه، می‌خواهد بگوید چرا با شعر مجید همدلی نمی‌کند و چرا همدلی می‌کند. من در این مقاله کوتاه به بخش "همدلی" نکردن آقای فرخ فال می‌پردازم. ناگفته نگذارم که من اصولاً "همدلی" کردن یا نکردن با یک اثر خلاقه را از عناصر نقد هنری نمیدانم. به همین دلیل است به مبحث همدلی نکردن با شعر"شاهدی برای عزت" پرداخته ام که نویسنده با چرخش ناگهانیِ قلم، از ضوابط نقد هنری عدول میکند و نوشتۀ خود را به صورت مقاله‌ای برای انتقام‌کشیِ سیاسی درمی‌آورد. به بخش "همدلی" کردن آقای فرخ فال نپرداختم، چون آن بخش به مقاله سیاسی کینه خواهانه ای بدل نشده است.

برو به آدرس