آسو:
«آرتورو ساندووال» ترومپتنواز کوبایی در سال ۱۹۹۰ و به هنگام برگزاری اولین تور اروپاییاش به اولین اقدام رهاییبخش خود نیز متوسل میشود. به سفارت آمریکا در رم میرود و درخواست پناهندگی میدهد. او در این برهه نوازندهی مشهوری است. برندهی جایزهی «گرمی» شده است و با «دیزی گیلیسپی» ترومپتنواز شهیر آمریکایی برنامه اجرا کرده است. با این حال بررسی درخواست پناهندگی وی با چندین سؤال زنجیروار معلق میماند: حمایت حکومت از او و برنامههایش، ستایش وی از انقلاب و اجرای کنسرتی حکومتی برای تماشاگران. «ساندووال» نه تنها در برابر مسئلهی اخلاقی همکاری با حکومت قرار میگیرد بلکه در ادعای عدم امنیت جانی وی نیز تردید میشود. او در اجراهای خود از حمایت دولت برخوردار بوده است و به عنوان یکی از پیونددهندگان مردم با حکومت به شمار میرود. اما این تنها «ساندووال» نیست که به واسطهی هنرش پیونددهندهی مردم با حکومت میشود. پیونددهندهی بزرگتری وجود داشت که اغلب از دیده پنهان میماند: استادیوم. ضلع چهارم این گردهمایی پس از حاکم، بازیگر، و مردم که به عنوان عنصر اصلی پیونددهندهی مردم با سیاست و ایدئولوژیِ مسلط به شمار میرود. مکانی که در طول تاریخ دستاویزی برای وحدت ملی و برانگیختن احساسات مردمی و تحریک هیجانات ناسیونالیستی بوده و تبلیغات حکومتی از این راه به سادهترین شکل ممکن به میان اجتماع راه یافته است. استادیوم در چنین بستری است که به مأمنی بدل میشود که در آن میتوان بر روح و قلب مردم مسلط شد و شادی و ترس و خنده و وحشت و امید را در آنان برانگیخت. اینگونه است که در کنار تشویق، تنبیه نیز به این ملأعامِ سبز برده میشود و از تماشاگران دعوت میشود تا به تماشا بنشینند. استادیوم در این سیستم، به عنوان ابزاری تبلیغاتی در جهت ترویج آرا و افکار نظامِ حاکم، قابلیت این را مییابد که به یمن رویدادهای ورزشی و پیوندی ملی که با مردم دارد، تماشاگر را مسخ کند.
استادیوم پادگانی
طبق نوشتهی فرهنگستان زبان «رزمایش»، در رستهی عبارات علوم نظامی قرار میگیرد. در لغتنامهی این فرهنگستان جابهجایی راهبردی نیروهای مسلح و تمرین گستردهی نیروهای مسلح بهطور جداگانه یا همراه با هم از مفاهیم «رزمایش» ذکر شده است. با این حال برای «اجتماع دختران انقلاب» که چندی پیش در ورزشگاه شیرودی و با هدف نشان دادن قدرت حجابداران در کشور برگزار شد از عنوان «رزمایش» نیز استفاده شد. استفاده از واژهای نظامی در مکانی ورزشی و تهییج جامعه با بمباران خبری برای حضور زنان در این ورزشگاه در حالی صورت گرفت که یک هفته پیش از آن فدراسیون جهانی فوتبال فیفا مهلتی یکماهه به ایران داده بود تا وضعیت حضور زنان در استادیومها را مشخص نماید. پس از انقلاب همواره بخشی از تهدید به تعلیق ورزشِ ایران به استفادهی خارج از رویه از استادیومها مربوط میشود که به عنوان ابزارهای قدرت از کارکرد ورزشی خود خارج میشود و در خدمتِ ایدئولوژی نظام مسلط درمیآید. در ابتدای انقلاب این رویکرد رویهای عکس در سر داشت. پنج سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به هنگام برگزاری دربی سال ۱۳۶۲ پایکوبی و جشن تماشاگران باعث خشم مقامات شد و چیزی نمانده بود که کار به تعطیل شدن دائم مسابقات بکشد. همزمانی این رخداد با ایام محرم سبب شد تا برخی خواهان لغو مسابقات تماشاگرپسند شوند زیرا که آن را میراث شاه میدانستند.[1] ورزش تماشاگرپسند با ایدئولوژی تبلیغ شده هماهنگ نبود و خطر بروز شورش را در پی داشت اما حذف آن نیز باعث سرخوردگی جوانانی میشد که تنها تفریحشان در دورهی جنگ رفتن به استادیوم بود. این محبوبیت عاملی بود تا حکّام با پذیرش آن پذیرای مناسبات ورزشی باشند. پذیرشی همراه با کنترلگری که استادیومها را رفتهرفته به فضایی پادگانی بدل کرد. اولین تبلیغات ایدئولوژیک با شعارهایی آمرانه خطاب به تماشاگران و مخاطبان در سراسر ایران بر دیوارههای استادیوم آزادی نقش بست. شعارهایی که جدای از مضامین دینی به تبلیغ ارزشهای جنگ میپرداخت تا وحدت جنگ و ورزش در خانهی ورزش به بار بنشیند.[2] سه سال پس از ناخشنودی مقامات از دربی تهران و در آذرماه ۱۳۶۵ اتحاد ورزش و جنگ از تبلیغ و دیوارنویسی خارج میشود و تجسم بیرونی مییابد. دویست گردان داوطلب از سراسر ایران برای اعزام به جبهه در استادیوم آزادی گردهم میآیند تا چمن استادیوم آزادی برای اولینبار نظامیان را بر خود ببیند. استادیوم رفتهرفته به مکانی علنی جهت تبلیغات حکومتی و در نهایت وحدت ملی بدل میشود. استادیومی که زمانی سودای یونانی المپیک برای آن متصور بود به نمونهی بارز استادیوم رومی بدل میشود.
برو به آدرس
نظرات