کاری از مانا نیستانی در آسو
آیندەی روحانیت
به کوشش محمد حیدری
آسو: روحانیون از بانفوذترین گروههای اجتماعی در ایران هستند و امروز دیگر دربارهی تأثیر ماندگار آنان در تاریخ معاصر تردیدی وجود ندارد. روحانیون در دهههای چهل و پنجاه اهمیت چندانی نداشتند و به نظر میرسید که دوران تفوق نهادها و سازمانهای دینی به پایان رسیده باشد. اما تأسیس حکومت استبداد دینی و تجربهی چهل سال پس از آن و بحران فزایندهای که جامعهی ایران را در خود فرو برد، اهمیت این گروه را حتی برای آنان که پیش از آن اهمیتشان را نادیده میگرفتند، روشن کرده است.
برای فهم بنبستی که در آن قرار داریم، و فارغ از نفرینها و آفرینها، برای فهم وضع امروز ایران، شناخت روحانیت و برآورد واقعبینانه از موقعیت اجتماعی آنان و همینطور فهم گذشته و تاریخ تکوین این صنف، ضرورتی اجتنابناپذیر است.
عدهای معتقدند که تجربهی انقلاب ۱۳۵۷ و تبعات آن، دستگاه روحانیت و حتی ایدئولوژی مذهبی در ایران را به اندازهای ضعیف کرده است که باید از دوران افول آن سخن گفت. گروهی دیگر همچنان نگران قدرت بسیج و تأثیرگذاری روحانیون در میان مردم هستند. پرسش مهم دیگر آن است که نقش روحانیون و دستگاه روحانیت در آیندهی جامعهی ایران چگونه خواهد بود؟
در این دفتر، برخی مسائل و پرسشهای ابتدایی دربارهی روحانیت با شماری از صاحبنظران مطرح شده است تا مقدمهای برای توجه به اهمیت این صنف را فراهم کند. در گفتگوهای این مجموعه کوشش شده است تا هم گذشتهی روحانیون، خاستگاه فکری و اقتصادی آنها و علت افزایش قدرتشان در صد سال گذشته به اختصار مرور شود، و هم به حوادث پس از انقلاب و تأثیر آن بر دستگاه روحانیت و آیندهی آنان پرداخته شود. روحانیت در فردای ایران چه نقشی میتواند داشته باشد و آیا اساساً امکان نادیده گرفتن آنها وجود خواهد داشت؟
کاظم کردوانی در گفتگوی خود با اشاره به اینکه واژهی «روحانی» از تعابیر جدید و متأخری است که برای اشاره به این صنف ابداع شده، مروری سریع بر گذشتهی عالمان شیعی از دورهی صفویه تا دورهی پهلوی کرده است. او تأکید میکند که حکومت جمهوری اسلامی تفاوتی جدی با حکومتهای پیشین دارد زیرا به گفتهی او «برای نخستین بار است که دین آمده است و تمام بارِ حکومت و بارِ جامعه را برداشته و میگوید من بهتنهایی همه کار میتوانم بکنم. و البته شکست هم خورده است. حکومت دینی نه حکومت است و نه دین.» کردوانی معتقد است که اگر در آینده حکومت و امکانات آن را از روحانیون بگیرند «همه چیز تغییر میکند و دیگر مثل گذشته و قبل از این حکومت نخواهد بود و آخوندها دیگر به جایگاه قبل از حکومت اسلامی باز نمیگردند.»
کوروش رحیمخانی از زاویهای دیگر به مسئلهی روحانیت نگاه کرده و معتقد است که این صنف نیز مانند هر صنف دیگری کارفرما و کارکردی دارد که متناسب با آن عمل میکند. اگر کارفرما تغییر کند، کارکرد آن هم متناسب با کارفرمایش تغییر خواهد کرد. بسته به این که مردم کارفرمای روحانیت باشند یا حکومت، عملکردشان متفاوت خواهد بود. به گفتهی رحیمخانی «اگر کارفرمای روحانیت به جای حکومت، در درون جامعه بود، و اگر کارکرد آن همچنان گسترش و حفظ دین در بین پیروان باقی مانده بود، با توجه به اتفاقاتی که امروز در ایران میافتد، روحانیون باید به خاطر ظلم و ستمی که به مردم میشود، عمامه را از سر برمیداشتند و پابرهنه میریختند در خیابانها. اما هیچ نشانهی اعتراضی در آنها نمیبینید چون اولویت و مسئلهی آنها دین نیست.»
عباس میلانی هم با مروری بر سابقهی روحانیون در ایران به اشتباهاتی اشاره کرده است که در نهایت موجب قدرت گرفتن روحانیون شد. به گفتهی او «شما حتی اگر جلوی مذهبِ سازمانیافته بایستید و سعی کنید داغونش کنید، وقتی چیزی به همان اندازه مؤثر در اختیار مردم نگذارید، طبعاً مردم میروند به سراغ مذهب دیگر یا مذهب قدیمیشان، یا یک مذهب عرفی پیدا میکنند. شما وقتی که الهیات را از مردم میگیرید و چیزی جایش نمیگذارید، مردم ایدئولوژی را به الهیات تبدیل میکنند.»
محسن کدیور در سخنان خود مروری بر وضعیت روحانیون بلندپایه در آستانهی پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ و پس از آن کرده است. به نظر کدیور گرچه روحانیون در آستانهی انقلاب یکدست نبودند اما خواستهی مشترکی داشتند که «اجرای شریعت» بود. او سپس با دستهبندی روحانیون و اشاره به تفاوتهایی که در دیدگاه آنها وجود داشت، اضافه میکند که اکثر روحانیت در مواجهه با حکومت جمهوری اسلامی «نه تنها همدستی و همراهی نمیکنند بلکه گاه مخالفت هم میکنند.» کدیور دربارهی آیندهی روحانیت نیز میگوید: «بسیاری از شعارهایی که اسلام سیاسی میداد و بسیاری از مطالبات اجتماعی دینداران با جمهوری اسلامی آزمون عملی پیدا کرد و نمرهی آزمونش هم متأسفانه منفی بود و شکست خورد. لااقل از دید ما شکست خورد. در نتیجهی این وضعیت، آن بخش از روحانیت که حکومتی بود، به نظر من امکان سر بلند کردن ندارد و در چشم و دل مردم منفور است.»
نیره توحیدی با اشاره به ریشههای پدرسالارانهی دستگاه فقه و قوانین برگرفته از آن، معتقد است که «اکثر فقها در مقابل اغلب فرایندهای تحول اجتماعی، علمی، و فرهنگی عامل مقاومت، مخالفت یا کند کردن بودهاند.» او همچنین میگوید: «بهرغم ادعای روحانی بودن و فرا زمینی و متعالی بودن اولیهی هر شارع دینی، میبینیم که در فرایند نهادینه شدن و تبدیل شدن به یک مؤسسه اجتماعی، همهی ادیان زمینی شدهاند.» توحیدی تأکید میکند: «چنبرهی فقه از عوامل بزرگ بازدارندهی احقاق حقوق زنان برای پیشرفت و تسهیل امکانات برای زنان است و با کنار رفتن آن زنان سریعتر میتوانند به امکانات قانونی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی مساوی برسند. امروز یک مانع بزرگ در مقابل زنان دستگاه فقه و شریعت است.» >>>
نظرات