از جامِ برترین های انگلستان


شماره چهار، از آقای هری رِدنپ

 می گوید در اسپانیا هستی و در باره مسابقه های انگلستان می نویسی؟ چپ، چپ هم نگاهم می کند که به من بفهماند حالم خوش نیست. می گویم: «عشق به فوتبال مرز نمی شناسد. خیلی ها هم در انگلستان و در آلمان هستند ولی عشق شان در اسپانیا است، یا رئال و یا بارسا». مي پرسد خب از «ردنپ جانت چه خبر؟ می گویم: «سلامتی. خیلی سلام رساند و سفارش ات را کرد، اگر روزی سر از تیمارستان در آوردی تنهایت نگذارم!».

زمانی که کی روش را به سر مربی گری تیم ملی ی فوتبال ایران برگزیدند، آهی از نهادم برخاست. با خود گقتم: چرا «کی روش» آری و چرا «ردنپ» و یا کسی مانند او نه؟ براستی تجربه ی ردنپ کجا و تجربه ی کی روش کجا؟ و چرا آدم هایی با کارنامه ای درخشان تر از کی روش و با ادعایی کمتر از کی روش نه؟ آیا آدم های ناآگاه و بی تفاوتی که به ناروا کشتیبان ِ فوتبال ایران شده اند نام ِ «ردنپ» و یا کسانی هم سنگ و هم پایه ی او را شنیده بوده اند یا این که کسی از خودشانی ها تنها نامی از کی روش شنیده  وآن را به خاطر سپرده و به دیگر آقایان پیشنهاد کرده است؟ در نخستین دیدار آقای کفاشیان با «کی روش» وی شیفته ی دانش و آگاهی ی «کی روش» از «تاریخ» ایران شده بود! این خود به تنهایی نشانگر ناشایستگی ی آقای کفاشیان در نشستن بر صندلی ی فرمداری ی فوتبال ایران است، اگر چه در فوتبال آسیا هزار جایزه هم بار ایشان کرده باشند. از مربی ی فوتبال، فوتبال می خواهند نه درس ِ تاریخ. هر کس دیگر هم به جای «کی روش» بود می توانست با هزینه کردن پنج، شش ساعت از وقت خویش در اینترنت و نگاهی به یکی دو دانشنامه یک دوره تاریخ ایران را به آقای کفاشیان درس بدهد و او را از گذشته و تاریخ سرزمین ِ ما ایرانیان آگاه سازد.
«کی روش» یک مربی ی خوب و برجسته است ولی به کار ِ تیم ِ ملی ی ایران نمی آید. بر پایه ی فرهنگ و مردم داری اشان، مربی های پرتقالی و اسپانیایی آدم های سازگار و خودخوری هستند که درد را در درون ِ خود نگاه می دارند و کوشش می کنند با زمانه و کمبودها بسازند، اگر چه زمانه سر ِ ناسازگاری داشته باشد. ولی مربی های انگلیسی یی که نامی میان ِ نام ها داشته باشند، خیلی راحت با آدم هایی مانند کفاشیان شاخ به شاخ می شوند، اگر هم کسی از دست اندکاران به ایشان دروغ بگوید و بخواهد گناه ِ ناشایسته گی ی خویش را به گردن ِ سر مربی بیاندازد دست اش را رو می کنند. اگر آن روز رو نکنند، روز ِ دیگری این کار را خواهند کرد. ولی آدم هایی مانند کی روش می گویند: «آن هم تجربه ای بود».  

به باور ِمن «هری ردنپ» یکی از بزرگترین سر مربی های اروپایی است که کار اش سر و سامان دادن و به بالا و بر کشیدن ِ تیم هایی است که گرفتار ِ بحران هستند. آمدن او به ایران می توانست کمک بی مانندی به فوتبال ایران با آن ساختار ناساز اش بکند. کارنامه ی او نشان می دهد هرگاه تیمی در بحران او را به کار گرفته است او توانسته در کاری که به وی واگذار شده است کامیاب باشد و از کار ِ خویش نتیجه بگیرد.
 در سال 2008 ترسای زمانی که وی سرمربی گری ی تیم ِ توتنهام را پذیرفت آن تیم در هشت بازی ی نخست اش توانسته بود تنها دو امتیاز به دست آورد و پایین ترین تیم ِ جدول ِ جام برترینان بود. وی در همان دو بازی نخست اش توانست تیم ِ توتنهام را چهار پله بالا بکشد و در کل در چهار بازی ی نخست ده امتیاز به دست آورد و با آن تیم ِ ته جدولی تیم های لیورپول و مچستر سیتی را شکست دهد و با در یک بازی پرهیجان و به راستی نماشایی با تیم ِ ارسنال جهار - چهار برابر شود.
وی در آخرین هفته ی ماه نوامبر ِ سال ِ گذشته به سر مریی گری ی تیم کویین پارک رنجرز، تیم ته جدولی ی جام برترینان ِ انگلستان، بر گزیده شد و در نخستین بازی ی پس از بر دوش گرفتن ِ رهبری ی کویین پارک رنجرز توانست یک امتیاز در خانه ی ساندرلند برای تیم اش بگیرد. تا پیش از آمدن «ردنپ» تیم کویین پارک رنجرز توانسته بود در پانزده بازی تنها چهار امتیاز به دست آورد و نتوانسته بود حتا یک بازی را به برد. این دستآوردی دهشتناک برای «مارک هیوز» سرمربی ی پیشین کویین پارک رنجرز بود. «هیوز» که در بهار ِ گذشته به کویین پارک رنجرز آمده بود، نتوانست حتا یک بازی را به بَرد و این در حالی بود که این تیم در تابستان گذشته دست به خرید ِ چندین بازیکن گران قیمت زده و امیدهای تازه ای را در دل ِ هوادران این کاشته بود. ولی آمدن ِ « جی سون پارک»، «استبانه گِرا نِه رو» و «خولیو سزار» هم نتوانست در سایه ی رهبری ی بسیار ضعیف آقای «هیوز» کمکی به آن تیم بکند و سرانجام شکیبایی ی دارنده گان این باشگاه به سر آمد و آقای «هیوز» را بیرون کردند. «ردنپ» در نخستین نشست اش با رسانه ها پس از به دست گرفتن ِ رهبری ی این تیم گفت:« اکنون که رهبری ی این تیم را بر دوش گرفته ام برخی از من حوششان خواهد آمد و برخی از من خیلی بدشان خواهد آمد. می دانم که همسران ِ فوتبالیست های تیم ام از من و از بودن ِ من در این جا خرسند نخواهند بود، زیرا زمانی که شوهرانشان پس از تمرین ها به خانه باز می گردند و به آن ها خواهند گفت: «امروز هری ما را بیجاره کرد و رُب و شیره ی جان ِ ما را کشید». وی از بازیکنان خواست که از آن پس کمربندهایشان را محکم تر ببندند. سپس با خوش بینی به خرید هایی که در تابستان گذشته برای آن تیم شده بود برخورد کرد، اگرچه آن خوش بینی ی نخستین اش درباه ی بازیکنان کویین پارک رنجر دیری نپایید و داد اش از دست مزدهای گزافی که بازیکنان ِ کم توان ِ این تیم جدولی می گیرند برخاست. او کوشید که برای نیرومند کردن تیم اش خواهر زاده ی خودش، «فرانک لمپارد» را از تیم ِ چلسی به کویین پارک رنجرز بیاورد که چنین نشد. پیش از آمدن ِ «ردنپ» به کویین پارک رنجرز این تیم توانست در روز ِ دووم (دوَم ) ژانوایه تیم چلسی را در خانه ی چلسی به برد و با تیم ِ  سپس در بازی با منچستر یونایتد صفر- صفر زمین را ترک کند و در روز ِ دووم مارس در خانه ی ساوث همپتون آن تیم را شکست دهد. ولی با همه ی کوشش ها تیم ِ کویین پارک رنجرز هنوز تیم ِ ته ِ جدول است. در قرار داد ِ آقای «ردنپ» آمده است که افزون بردست مزدش یک میلیون پاوند پاداش خواهد گرفت، اگر او بتواند از سقوط این تیم از جامِ برترین ها جلوگیری کند. در چهار هفته ی آینده تیم کویین پارک رنجز یک پله بالا خواهد آمد و جای ته جدولی اش را با تیم ریدینگ عوض خواهد کرد ولی این که بتواند از سقوط فرار کند پرسشی است که چون یک کتاب ِ باز می ماند. خیلی چیزها بستگی به بازی ی روز ِ شنبه ی این تیم در برابر ساندرلند دارد.  پ. مهرکوهی