متنی که در زیر میخوانید پاسخ یکی‌ از کاربران به نام کمال اف‌ام به کاربر دیگری به نام بن راس است که در بلاگ کاربر ثالثی که نمی‌دونم اسمش رو تا حالا شنیده‌اید یا نه، به اسم فرد، نگاشته شده است. از روی سلیقه شخصی‌، که بی‌ تردید به زعم بسیاری از دوستان، تنها بر بی‌ سلیقگی من گواهی میدهد، آن را در اینجا آورده‌ام:

 

بن راس گرامی‌ از شما بعید میدانم که رژیم پهلوی و اسرائیل را الگوی تجدد خواهی‌ بنامید. تجدد به معنی نو شدن آمپول نیست که با تزریق آن از فردا متجدد شویم.بیائیم و نظریه شما را بررسی کنیم. اول از رژیم پهلوی، دو تا شاه پهلوی که بیشتر نداشتیم، پهلوی اول که با زور چپان کردن میخواست ما را آدم کند، بدون اینکه پیش زمینه‌ای برای اینکار بوجود بیاورد، شرکت داوطلبانهٔ مردم عادی در  گروه‌های فرهنگی، سیاسی، ادبی‌، اجتماعی، علومی، ورزشی و.... لازمهٔ اول هر نوع تجدد خواهیست که رضا شاه بنا به طبیعت دیکتاتورمنشش نمیتوانست وجود هیچ گونه مجمع‌ای که کاملا تحت کنترل او نباشد را تحمل کند.کارنامه او را میشود در بلند اندیشیهای بی‌ پایه و اساس خلاصه کرد، کسی‌ منکر زحمات او در ساختن دانشگاه و راه آهن و کارخانجات و....نیست ولی‌ سیمان و آهن تجدد نمیاورند. کسی‌ که به یاران خویش، سردار اسعد‌ها و تیمورتاش‌ها رحم نکند، ذاتاً نمیتواند رهبر مناسبی برای تجدد خواهی‌ باشد که اولین شرطش احترام به حقوق شهروندان است. از پهلوی دوم بهتر است زیاد صحبت نکنیم، همان بس که او در ترویج اسلام با ساختن مساجد و امامزاده و حسینیه و اعتقادات (بخوانید خرافات) شخصی‌ در مورد اینکه فلان امام پشت و پناهش است، نقش اساسی‌ داشت و لزوما نامزد خوبی‌ برای پیش قراولی رسیدن به تجدد نمیتواند باشد. از اسرائیل هم سریع بگذریم چرا که دولتی که بر اساس برتری مذهبی‌ تشکیل شده باشد (همچون جمهوری اسلامی) حداقل ۷ قرن تا رسیدن به دروازه‌های تجدد فاصله دارد. یک نیم نگاهی‌ به تاریخ بیندازیم و قبول کنیم که مذهب و تجدد آبشان در یک جوو نمیرود در غیر اینصورت پاپ هنوز "پاپ" بود. حزب توده‌ با همهٔ کارنامه ننگینش در سر سپردگی به شوروی بیشتر از هر شخص یا گروهی به نزدیک شدن جامعه ایران به درگاه تجدد نقش داشته است. شما بقول امریکاییها داری صبح دوشنبه نقش کوارتربک رو بازی میکنی‌. حزب توده زمانی‌ مرکزی بوده برای بده بستان فکری، ادبی‌، تئاتری، ورزشی و.... تقریبا تمامی بزرگان ادبی‌ ما در یک دورهٔ ۳۰ و اندی ساله از شاملو و اخوان و دولت آبادی و ابتهاج و کسرائی و... حداقل دوره‌ای از زندگانیشان توده‌ای بوده اند. "دهانت را میبویند، مبادا گفته باشی‌ دوستت دارم" نمیتواند از یک مغز کپک زده تراوش کرده باشد. ناگفته پیداست که نظر من فقط از بعد تاریخیست، دوستان لطفی‌ کنند و از این برچسب زدنهای بیحاصل (نیاکی، شاهی‌، کمونیست،...) دست بردارند ، تا شاید بتوانیم تونلی از این بن‌بست بطرف جاده‌های آزادی بزنیم، همانطور که در پست‌های قبلیم عرض کردم با این استدلال شما همه ما در سایتی قلم می‌زنیم که صاحبش یک حزب الهی میباشد.  با احترام. کمال.