فرزین هدایت زاده (متولد ۱۳۴۹) فعالیت های هنری خود را از دوران کودکی در زمینه ی خوشنویسی آغاز نمود و در سال ۱۳۷۱ دوره ی خطاطی را با درجه ی ممتاز از انجمن خوشنویسان ایران به پایان رساند. وی تحصیلات خود رادر رشته ی مجسمه سازی ادامه داد و در سال ۱۳۸۱ از دانشکده ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد.  حضور دایمی او در دومین، سومین، چهارمین ، پنجمین و ششمین نمایشگاه های دوسالانه ی مجسمه سازی تهران، عضویت فعال در انجمن مجسمه سازان ایران و شورای نویسندگان آن انجمن، مدیریت انتشارات پنجمین نمایشگاه دو سالانه ی مجسمه سازی و مدیریت و اجرای اولین نمایشگاه فروش آثار هنرمندان ایران به فعالیت های هنریش افزود. فرزین هدایت زاده در نمایشگاه های انفرادی و گروهی متعددی شرکت داشته است. در پنجمین نمایشگاه دوسالانه ی مجسمه سازی در سال ۱۳۸۶، مجسمه ی ساخت فرزین هدایت زاده انتخاب اول فرهنگستان هنر تهران بود. و در سال ۱۳۸۷ مجسمه ی خانه ی دو دوست برنده ی جایزه ی اول در جشنواره ی هنرهای تجسمی تهران شد. در ششمین نمایشگاه دوسالانه ی مجسمه سازی نیز اثر وی با عنوان هیچستان برنده ی جایزه ی داوران سازمان زیباسازی شهر تهران بود. از جمله مجسمه های نصب شده ی وی میتوان به : مجسمه ی پدر و دو پسر در میدان شهیدان دستواره در تهران (۱۳۸۶)، سیاه مشق در میدان سرو در تهران (۱۳۸۵) و مونمان یادبود شهدای جنگ در تهران (۱۳۸۷) اشاره کرد . در سال ۱۳۸۸، شهرداری منطقه ۱۳تهران طراحی و اجرای مونمان پرندگان قدسی یادبود سربازان گمنام جنگ ایران و عراق را به فرزین هدایت زاده محول کرد.  

آنچه در زیرمیخوانید گفتگوی مهشید مدرس با فرزین هدایت زاده می باشد که در آن به برخی از دغدغه های هنری وی در موردهنر و هنرمندان ایران پرداخته شده است.



مهشید مدرس : شما وضعیت هنر های تجسمی در ایران امروز را چگونه ارزیابی می کنید؟

فرزین هدایت زاده : وضعییت هنرهای تجسمی در ایران به نظر من بسیار اسف باراست. البته این قدر هم ناشی نیستم که وقتی می گویم نظر من، راجع به سلیقه ام حرف بزنم. اگر بخواهم یک گریز فوری بزنم به اصل مطلب باید عرض کنم که مشکل درست از همین جا شروع میشود. این مساله نیازمند یک مقدمه چینی هم هست که سعی خواهم کرد در ادامه و به صورت فشرده به آن بپردازم.  
هنر امروز ایران مثل تمام بنیادهای دیگر بر اساس تلقی تکامل نیافته ای از مدرنیته شکل گرفته است. دریک صد سال اخیر تنوع  و تلون اشکال مختلف مدرنیته در همه ی بنیادهای اجتماعی غرب و ازجمله هنر  از طرفی و عقب افتادن نهادهای فکری در ایران از قافله ی تمدن بشری از طرف دیگر باعث شیفتگی بیچون و چرای ما به مظاهر تمدن غرب شده است. تا اینجا هیچ تردیدی دراین واقعیت وجود ندارد. این شیفتگی از همان ابتدا در تغییر کیفی آثار روشنفکری وکار هنرمندان ما به وضوح دیده میشود.
در اینجا برای به تصویر کشیدن کج بنیاد مدرنیته در ایران این مثال به نظرم مناسب می آید. 
تا حدی که من تاریخ ازهم پاشیده ی ایران را مطالعه کرده ام هیچ نهاد آموزشی استواری جز مدرسه ها ی دینی که در آن روحانیون به آموزش به شیوه ی خود مشغول بوده اند وجود نداشته است که البته نه به لحاظ کمی بلکه به لحاظ کیفی افراد کم نظیری هم در خود پرورده است. میرسیم به دوران قاجار و نهایتن پهلوی که اشتیاق مدرن شدن در ذهنیت حکومتها شعله ورشد .اما اتفاق ناگوارازانجا شروع شد که صاحبان قدرت و عوامل مؤثر در تغییرات بنیادهای اجتماعی بدون اینکه مبانی فکری تحول ریشه دار و درازمدت غرب را بیاموزند شروع به تغییر و زیرو رو کردن مظاهر سنتی نمودند. شیوه ی آموزش در ایران ضرب الاجل و سریعن تغییر کرد ونظام آموزش سنتی کنارگذاشته شد. دانشجویانی که به قصد تحصیل علوم اعزام شده بودند از پرونده ی قطور  ساختار آموزشی غرب یک برگ کپی بی اعتبار برداشته با خود به ایران آوردند و به خیال خود شروع  کردند به همگام شدن با غرب در عرصه ی آموزش. نتیجه آن تغییرات این است که ما امروز نیروی مولد اندیشه نیستیم ودر مکتب آموزشی غرب به شاگردانی میمانیم که فقط درس امروز را در حافظه ی کوتاه مدت خود داریم . البته استثنائاتی در این زمینه به صورت جرقه هایی که خیلی زود خاموشی میگیرند هم بوجود آمده است، اما درکل شاهدیم که دچار یک ازهم پاشیدگی درونی شدهایم . 
خوب این واقعیت دلیل ناباروری و سترون شدن یکی از مهمترین بنیادهای اجتماعی ما است که مصداق آن در همه ی وجوه زندگی اجتماعی و فرهنگی جامعه ی ایرانی از جمله هنر وجود دارد . 
امروزه کاربرای ما به جاهای باریک کشیده است.  این گیجی حاصل از عدم شناخت زیر بناهای فرهنگی خودمان و البته درک نشدن همیشگی مبانی فکر مدرن که بر پایه ی نقد همیشگی و  استدلال استوار است از هنر ایرانی چیز بیمزه ای ساخته است که در بهترین صورت به نفی خود مشغول است. 
به طور مثال هنرمندی در اثرش به نقد حکومت و نابرابری و تبعیض وغیره میپردازد بدون این که درک مستدل و عمیقی از دلایل شکل گیری این نابرابریها در ذهنش نقش بسته باشد.  به همین دلیل آثار بعدی او که باید نشان دهنده ی نقد جدی تری باشند در حدود همان ایده ی اولیه درجامیزنند. 
به نظر من این مشکل حتا  دلیل  اصلی افول و افت شدیدی است که در اقتصاد کالای هنری در ایران بوجود آمده است و
ناشی از عدم امنیت سرمایه گذاری در هنر ایران میباشد . چرا که هنر ایران هیچ پشتیبان نظری و فکری به همراه ندارد . درواقع اثر هنری که بر مبنای فکر مدرن ساخته و پرداخته میشود باید در ذهن و فکر یک سرمایه گذارامنیت خاطر ایجاد کند. یک سرمایه گذار نمیتواند روی ژستهای سطحی کسی که  حتی  به درک دلایل عقب ماندگی خویش نرسیده است حساب چندانی باز کند.

مهشید مدرس : به دوره های قاجار و پهلوی اشاره ای کردید. بعد از آن، تغییرات بنیادی در هنر چه بودند؟  

فرزین هدایت زاده : در اوایل قرن بیست تعریف مجسمه سازی و هنر به طور کلی تغییر یافت. به تدریج همه چیز تخصصی تر شد و رشته های هنری بیش از قبل به شاخه های جزیی تر تقسیم شدند. تغییر مهم دیگر این بود که تعداد کسانی که به هنر و تجربه کردن ابزار و مواد و موضوعات جدید علاقه مند شدند فزونی یافت. قبل از آن زمان کمتر کسی هنرمند شدن را انتخاب می کرد و اکثر هنرجویان فقط تکنیک را می آموختند. به اعتقاد من در زمان حاضر فقط کسی را می شود هنرمند نامید که ریشه ی هنر و معنای واقعی هنر را درک کرده باشد، نه فقط تکنیک. در این دوره رابطه ی هنرمند و جامعه هم به گونه ی دیگری است. آیا مهم است که دیگران ما را به عنوان هنرمند قبول داشته باشند؟ به اعتقاد من نه! کسی که هنرمند شدن را انتخاب کرده است، نمی خواهد کار دیگری انجام دهد. مهم این است که هنرمند جایگاه خودش را در جامعه درک کند. و اگر تعریف هرم جامعه را قبول داشته باشیم، هنرمند در صدر این هرم جای دارد و هیچ لزومی ندارد که هنرمند خود را در چارچوبی که دیگران تعیین میکنند محدود کند.



مهشید مدرس : به نظر شما این تغییرات باعث رشد هنر شده اند یا تنزل آن ؟

فرزین هدایت زاده : این سوال همیشه مطرح است و هیچ پاسخ درست یا غلطی برای آن وجود ندارد. مهم این است که ما نقش هنرمند در جامعه و رشد هنرمند را درک کنیم و این تنها در صورتی امکان پذیر است که به خلاقیت هنرمند ارزش داده شود.

مهشید مدرس : نقش هنرمند در جامعه ی ما چیست ؟

فرزین هدایت زاده : در قرن اخیر هنرمندان حساسیت بیشتری نسبت به مسایل اجتماعی پیدا کرده اند و با آگاهی، همدردی و دلسوزی بیشتری به مشکلات جامعه پرداخته اند، بدون اینکه مستقیما خود را درگیر سیاست کنند. این اتفاق چگونه افتاد؟ این نتیجه ی تلفیق تفکر و تخیل می باشد. من معتقدم که هنر هایی مثل مجسمه سازی به ما این قدرت را میدهند که به این درک و حساسیت دست یابیم.

مهشید مدرس : یک مثال بزنید در مورد یک جریان که هنرمندان در ایران سعی به عوض کردنش دارند؟  

فرزین هدایت زاده :‌ ما سعی بر این داریم که خودمان را از یک جریان هنری بی ارزش که اخیرا در ایران خیلی طرفدار پیدا کرده است جدا کنیم. مثلا سریال تلویزیونی قهوه ی تلخ که مردم را در جلوی تلویزیون میخکوب می کند و هیچ اثری از عقلانیت در آن نمی بینیم. امروز در ایران، حتی هنرمندانی که تحصیلات آکادمیک ندارند هم به نوعی این جریان بی ارزش را زیر سوال برده اند.   

مهشید مدرس : سازمان های هنری چطور؟ آنها چه نقشی در پیشبرد هنر و معرفی هنرمندان پیشرو در ایران و سایر کشور ها دارند؟

فرزین هدایت زاده : موفقیت یک حرکت هنری بستگی به مدیریت آن دارد.  رابطه ی سازمان های هنری با سایر جریان های هنری و گالری های موجود در ایران و جهان و از طریق فضای مجازی موقعیت های قابل توجهی را برای هنرمندان ایران میتواند ایجاد کند و بهترین هنرمندان ایرانی را شناسایی و معرفی نمایند. هدف باید آگاهی دادن، هدایت هنر به سمت شکوفایی ، شناساندن و حمایت از هنرمندان باشد.

مهشید مدرس : پیشنهادی برای نسل بعد ی هنرمندان دارید ؟

فرزین هدایت زاده : اتفاقاتی که در ایران افتاده است پیشبینی هنر در آینده را مشکل میکند. همین الان هم کیفیت و کمیت هنر تحت تاثیر این اتفاقات قرار گرفته است.  مثلا در حدود سال ۱۳۸۵ ما شاهد رشد خوبی در هنر و هنر نوازی در ایران بودیم که پنج سال ادامه پیدا کرد. خریداران آثار هنری و حامیان هنر ارزیابی خود را از هنر دارند و ما مجبور هستیم این سلیقه ی شخصی آنان را بپذیریم چون ارزیابی هنر قانون خاصی ندارد. در ایران ما با عدم حمایت از هنر هم روبرو هستیم. این هنرمند را مجبور می کند که خریداران آثار هنری و اقتصاد هنری را دنبال کنند. اقتصاد قابل تعریف است و به ما کمک میکند موقعیت را بهتر درک کنیم.  برای همین به آن اشاره می کنم. بعد از آن پنج سال هنر ایران جایگاهی را که در سطح جهانی بدست آورده بود از دست داد. چرا؟ چه اتفاقی افتاد؟ آیا دلیل بی پایه بودن مدیریت هنر بود؟ آقای علی رضا سمیعی آذر در مراسم رونمایی مجله ی اقتصاد هنر به این معضل اشاره کردند.  در کشوری که اقتصاد از ثبات برخوردار است وضعیت به این گونه نیست. هنرمندان مجبور نیستند سلیقه ی خریدار را در خلق آثارشان دخالت دهند. بر عکس در ایران هنرمندان نمی توانند نقش موثری در اقتصاد هنری داشته باشند. همه چیز توسط یک گروه خاص گنترل می شود که یک خط به دور هنرمندان می کشند و مجبورشان می کنند که فقط در این دایره کار کنند. اقتصاد بیمار هم به این معضل دامن زده است. حالا با توجه به مسایلی که مطرح کردم چه پیشنهادی برای هنرمندان نسل بعد میتوانم داشته باشم وقتی که حتا نمی دانیم چه بر سر هنرمندان این نسل خواهد آمد؟!

مهشید مدرس : ولی هنرمندانی مثل شما هم فعال هستند. این به حساب نمی آید؟

فرزین هدایت زاده : شاید! ما بر حسب تصادف اینجا هستیم و اجازه نداریم جزو تصمیم گیرنده ها باشیم. بینش ما قابل قبول نیست. کسانی که اقتصاد هنر را کنترل می کنند حامی آثار هنری خاصی از هنرمندان محدودی می باشند و این حمایت همیشه محدود به این گروه خاص است.

مهشید مدرس : آیا نسبت به آینده ی هنر در ایران بدبین هستید؟

فرزین هدایت زاده : نه، زمانی خواهد رسید که افراد بین یک هنرمند معمولی بودن و یک هنرمند متعهد بودن یکی را انتخاب خواهند کرد. و زمانی خواهد رسید که دولت ها به جای اینکه پول خرج ساختن اسلحه و پادگان نظامی کنند، از هنرمندان حمایت کنند. و اسلحه ی واقعی بالا بردن کیفیت زندگی مردم خواهد بود.

مهشید مدرس : این مثل یک رویای دست نیافتنی است. منظورتان از جدا کردن هنرمند معمولی و هنرمند متعهد چیست؟   

فرزین هدایت زاده : هنرمندان هم دوست دارند رفاه داشته باشند. تنها راه رسیدن به این رفاه دنبال کردن اقتصاد و سلیقه ی خریداران آثار هنری است. حالا این انتخاب هنرمند است که خواسته ی قلبی خود را دنبال کند یا چیزی را که سفارش دهنده ها دیکته می کنند. بعضی هنرمندان راه دوم را برمی گزینند، حتا هنرمندان شناخته شده.  این هنرمند را به کارخانه ی تولید اثر هنری تبدیل می کند و به تدریج از خلق هنر واقعی دور می نماید.



مهشید مدرس : درست است. در همین دوره، هنرمندانی هستند که در این دام افتاده اند. پول وسوسه کننده است.

فرزین هدایت زاده : بله، اقتصاد می تواند یک نیروی خلاق را تبدیل به یک کارخانه کند، به کسی که فقط گذشته را تکرار می کند. اگر ما نقش مهم هنرمند در جامعه را درک کنیم، می فهمیم که رشد فرهنگی و صلح توسط هنر امکان پذیر است. ولی قبل از آن، دغدغه های هنرمند باید پایان پذیرد. هنرمند نباید مجبور باشد که وقت و انرژی خود را صرف درگیری با کسانی کند که اقتصاد هنری را کنترل می کنند.

مهشید مدرس : این یک رویای زیبا است. من شک دارم که هرگز اتفاق بیفتد، حتی اگر عملی شود تضمینی نیست که هنرمندان از قدرت خود به این شکل که شما مطرح کردید استفاده کنند.

فرزین هدایت زاده : غیرممکن هم نیست. هنرمندان همواره چیزی را خلق می کنند که از نظر دیگران دست نیافتنی است. اگر قدرتمندان روش خود را عوض کنند، عملی خواهد بود. اینجا است که مراکز هنری نقش مهمی ایفا می کنند و آن آگاهی دادن است.

مهشید مدرس : آگاهی دادن به مردم و دولت ها؟

فرزین هدایت زاده : نه، آگاهی دادن به هنرمندان، تشویق کردنشان برای اینکه توقع خود را بالا ببرند و دیدگاه خودشان را وسیع تر کنند. سازمان های هنری پتانسیل خوبی دارند در جهت ارتباط برقرار کردن بین هنرمندان و جهان. با یک مدیریت آگاهانه، مراکز هنری قادر هستند تغییرات ارزنده ای ایجاد کند که به نظر دست نیافتنی می آیند و هنرمندان را به جهتی سوق دهد که به توانایی خود برای عملی کردن رویاها ایمان داشته باشند. این زمانی اتفاق خواهد افتاد که هنرمندان شجاعت نه گفتن را پیدا کنند. نه گفتن به جامعه، دولت ها، پول یا عملکرد پوچ و بی فایده. یک هنرمند مسئول هر چیزی را که دیگران می خواهند نمی پذیرد. مسلمن زندگی دشوار خواهد بود ولی میتوان با آگاهی، دانش، و اعتقاد به خود عبور از موانع را آسان تر کرد.

مهشید مدرس :‌ شما افکار منحصر به فرد و جالبی دارید. خود شما بر اساس همین افکار کار هنری می کنید؟

فرزین هدایت زاده : من از روزی که به علاقه ی خودم به هنر پی بردم همیشه هدفم واقعیت بخشیدن به رویاهایم بوده است. هنر و آنچه در جهان رخ می دهد دغدغه های فکری من هستند. واقعیت دنیای امروز من را راضی نمی کند. این افکار به آثار هنری من زندگی می بخشند. من تکرار واقعیت گذشته را نمی پسندم. من رویاهایم را به واقعیت تبدیل می کنم.

مهشید مدرس : تشکر می کنم به خاطر وقتی که گذاشتید.

بهمن ۱۳۹۱