پراکنده گویی‌های چندین ساله و دیگر هیچ. به این امید که بپسندید

 

کاریکلماتور-1


*برای این که سر به راه باشم با خود قطب نما حمل می‌کنم
*به خاطر نداشتن پاسپورت فرار از واقعیت‌ها برایم مقدور نیست
*برای اینکه دست از  پا خطا نکنم، دستهایم را بستم
*در رویاه‌هایم غرق بودم که نجاتم دادند
*برای اینکه فدا کاری کرده باشم، تمام رگ‌هایم را به سیب زمینی‌ بخشیدم
*به خاطر کمر درد از بدوش کشیدن مسولیت معذورم
*هر وقت دست از پا دراز تر بر می‌گردم چهار پا میشوم
*آدم سرد و گرم چشیده همیشه دچار زکام است
*وای به روزی که فوتبالیسیتی بخواهد با سرنوشتم بازی کند
*برای اینکه سگ تازی در امر شکار اخلال ایجاد نکند برایش پوشک خریدم
*در شب تحویل سال نو مراسم ختم سال کهنه را برگزار کردم
*دیوانه حق دارد خود را روان پزشک تجربی‌ بداند
*مجازات دزد خنده قلقلک است
*تنها گروهی که واقعا قصد اصلاح مردم را دارند سلمانی‌ها هستند
*برای نجات سیب سرخ از دست چلاق ، تمام درختان سیب را ریشه کن کردم
*جوان تنبل مدعی بود که تمرین بازنشستگی می‌کند
*آنقدر عمیق فکر میکرد که مجبور شدند دفنش کنند
*بارم را بسته‌ام اما کسی‌ زیر بار نمی‌رود
*از ترس جانم هر روز به عزرایل سلام می‌کنم
*به خاطر ترس از ارتفاع هرگز کارم با کسی‌ بالا نمیگرد