آقای "بن روس"! پیشاپیش بگویم اگر واژه گانی را که زیبنده ی خود شما است به کار نبرده بودی از کنار یادداشت آت می گذشتم؛ با احترامی که برای هر کس دارم، که هر کس یک نوشته را به اندازه ی خرد اَش می فهمد. پاسخ به یادداشت شما را با یک داوری درباره ی شما آغاز می کنم. برداشتی که نوشته ی شما از شخصیت شما در ذهن من پدید می اورد این است: شما را آدم بسیار خوشبختی می دانم و به خوشبختی ی شما رشک می برم. براستی تنهاخوشبختانی مانند شما می توانند درباره ی مطلبی که درست ناخوانده و نفهمیده اند، کِلک به دست گیرند و هرچی دلشان خواست درباره ی ناآگاهی ی خود بنویسند. - این کار شما یک هنر است که از هر کسی بر نمی آید و شما باید برای این هنر به خود ببالید. در برونمرز چکار می کنید؟ دیگرانی چون شما در ایران نماینده گان مجلس اند و یا در شبکه ی سدا و سیما دست به کار و همگی به نوایی رسیده اند-. تنها آدم های خوشبختی چون شما می توانند به ناآگاهی ی خود ببالند و ناآگاهی ی خود را چون یک پرچم برافتخار برافرازند و باسرفرازی هر چه از دهانشان در آمد بار دیگران کنند. - این هم هنری است که تنها از آدم هایی مانند شما بر می آید-. پاسخ جمله ی نخست شما سند های معتبری است که ناآگاهی ی مطلق شما را بر دیگر خواننده گان این متن روشن می کند. می گویم به دیگران روشن کند، نه شما. "کدام اسرائیلی هست که صیهیونیست نباشد؟". بفرمایید من به جای یکی چند نمونه اش را برایت می آورم، که شاید، شاید، شاید روزی دریابی که یهودی های اَصهیونیست می دانند چه می گویند و آدم هایی مانند من هم برای دفاع از انسانیت نه تنها از آن صهیونیست ستیزان که از هر اقلیت دینی که در هر کجای جهان به شوند ِ باورهای دینی ی خود مورد آزار قرار می گیرند دفاع می کنند. اگر کمی به سخنرانی ی "میکو پالِد" گوش بدهی، شاید و تنها شاید!، یک چیزهایی درباره ی صهیونیسم دستگیرت بشود و دریابی چرا ایرانخواهان راستین با صهیونیسم ناهمسازور اَند! پالِد در اسراییل زنده گی می کند. او پسر یکی از بزرگترین ژنرال های آرتش اسراییل است. خواهر زاده ی سیزده ساله اش را پلستینیان بمب گذار کشته اند، ولی از دست دادن یک خواهر زاده ی دلبند در جنگ باعث نشده که چشمانش را بر واقعیت ها ببندد. جهان پیچیده تر از آن است که مغزی به بزرگی یک دانه نخود سبز پوسیده بتواند آنرا دریابد! 
 
https://www.youtube.com/watch?v=etXAm-OylQQ
 
و این هم پیوند دووم. تا بخوانی و شاید، شاید! یاد بگیری که تا اینجا دستکم دو نفر در اسراییل هستند که اسراییلی اند و صهیونیست نیستند و چرایی ی آن نیز می دانند.
 
http://www.independent.co.uk/news/world/middle-east/is-gideon-levy-the-most-hated-man-in-israel-or-just-the-most-heroic-2087909.html?origin=internalSearch
 
اگر هم روزگاری بالایش یافته و خواندن و نوشتن آموختی و سواد اَت از سطح دوره های سوادآموزی برای بزرگسان بالاتر رفت، بد نخواهدبود نگاهی بیاندازی به تازه ترین نوشته ی نوم چومسکی در The Nation، که از بدشانسی ی شما هم یک چهره ی جهانی است، هم یهودی و هم ضد صهیونیسم. 
البته بر چومسکی ایرادی هست که یک او یک استاد برجسته ی دانشگاه های آمریکا است و نمی تواند مانند برخی ها دلیرانه هر چه از دهنشان درآمد بار دیگران کند. بدی دیگر او این است که می فهمد درباره ی چه سخن می گوید. سووم، بدی کار او این است که وقت اَش را بیهوده صرف خواندن دستکم 15000 جلد کتاب کرده است در حالی که می توانست مانند برخی ها همه ی دانش اَش را از راه نشستن پای برنامه های فوکس نیوز به دست آورد.  چهارم آن که....بگذریم. 
 
شاید شما کاسه ی داغتر از آش باشید ولی به باور شماری از یهودیان و در بحث فقه یهودیت، صهیونیسم بزرگترین دشمن مردم اسراییل است. به کوری چشم مزدوران دولت صهیونیست رو به روز شمار اَشان هم بسیار بیشتر می شود. نگاه بفرماید که جهان بیرون وارونه ی تصورهای شماست. با این همه خاخام های اَصهیونیست چه می کنید؟:
 
https://www.youtube.com/watch?v=nMQ9C6vni0w
 
برای این که یاد بگیری نسجیده حرف زدن همیشه خریدار نداره، مطلبی را به آگاهی اَت می رسانم که فکر نمی کنم فهم اَش برایت آسان باشد. از "آموس اُز" برایت می گویم، مهم ترین نویسنده ی اسراییل، که من خود افتخار آشنایی ی بسیار، بسیار اندکی با او را دارم و به باور من می بایست دستکم ده، پانزده سال پیش برنده ی جایزه ی ادبی ی نوبل می شد. من بسیار آرزو دارم در یک ایران آزاد ِ آینده فرصتی دست دهد تا برای چند سخنرانی در انجمن ها و نهادهای دانشگاهی از او دعوت انجام پذیرد، "اُز" هم یهودی است و هم اسراییلی. در اسراییل زنده گی می کند و صهیونیست نیست. با آوردن این نمونه ها برای خواننده گان این متن، و نه الزما شما، آنان می بینند که گزاره ی حضرت عالی اعتبار ندارد و فرمایش حضرت عالی چیز چندان معقولی نبوده و تنها بهانه و پیش درآمدی بوده برای آن ناسزاهایی که بار من کرده ای تا کوری و کور ذهنی ی خود را به حساب آشکارتر کنی. ولی "بن روس" گرامی انصاف بده آن صفت شایسته ی خود توست. چون من شرفم را به هیچ کس نمی فروشم ولی گناهم این است که یکی از سندهای جنایت صهیونیسم حاکم بر اسراییل را داشتن بادنجان دورقاپچین های چون شما می دانم، که شما را گرد آورد و ادب نیاموخت.
 
امیدوارم نگاهی به ویدیو ها و خواندن نوشته های یاد شده کمکی باشند تا دریابید من با موجودیت اسراییل مخالفتی ندارم و شما مطلب مرا درست نفهمیده اید. و نیز دریابید چرا دولت جمهوری ی اسلامی و نیز همه ی دولت های پیرامون شاخآب پارس علیرغم ادعاهای اسراییل ستیزانه اَشان از گفتن واقعیت ها پیرامون اسراییل پرهیز دازند. بجث من چیز دیگری است که درک اَش برای شما با آن بضاعت فکری و فرهنگی آسان نیست: من با تنگدستی، بی سرپناهی، گرسنگی میلیاردها انسان که خونشان فدای میلیتاریزه شدن جهان می شود مخالفم. 
 
باز هم برای توضیح بیشتر پیرامون درک نکردن مطلب من و این که راه ترکستان می روی، می افزایم اگر هم خواستی یک یی میل به من بده تا برایت نام دست کم ده روزنامه نگار اسراییلی را که می شناسم و می دانم انسان های برجسته و انسان دوستی هستند برایت پست کنم. شاید اگر یکی از آنان حال پاسخ دادن به نامه ی شما را داشت، به شما خواهد فهماند که عوامفریبی ی آخوندی در سرشت خود حضرت عالی نهفته است که شرف دیگران را به راحتی به بازی گرفتن می خواهی، انگار شرف دیگران بسان آن کلوچه های دوران کودکی ی شمااست که لوطی ی برخی محله ها برای سرگرمی و بازی میان برخی بچه های خوب محل پخش می کردند. 
نویسنده ی بزرگوار ایرج پزشکزاد داستانی دارد به نام انترناسیونال بچه پروها، که خواندن آن را دوستانه به شما پیشنهاد می کنم! گمان کنم وصف حالی از خضرت عالی را هم به دست می دهد.  
آقای فیلسوق گرانقدر!، اَبر اندیشمند بزرگ! امیدوارم که شما از آن کسانی نباشید که حقارت از بند، بند وجودشان می بارد!، من نه به شما و نه به هیچ کس دیگر این پروانه را نمی دهم که بخواهد ارزش های اخلاقی ی مرا  زیر پا بگذارد و مرا با رژیم جمهوری ی اسلامی در یک راستا قرار دهد. شما مرا ناچار به به کاربردن زبانی می کنی که هرگز دوست ندارم و هرگز و هرگز پیش از این هم به کار نبرده ام. ولی من به گواهی ی نوشته هایم بسیار در نقد دهشتگری ی (تروریسم) پلستینیان هم نوشته ام و در نقد ملاها نیز. من تنها مقاله نویسی هستم که از زنده یاد انورسادات که به شوند دست دوستی به سوی اسراییل دراز کردن به نام بزرگترین چهره جهان عرب در سده ی بیستم یاد کرده ام.
آقای اندیشمند، آقای چیز فهم! من دستکم یک دوجین دوست یهودی داشته و دارم و من هم به گواهی ی دوستان یهودی ام و هم به گواهی ی نوشته هایم دشنمی یی با اسراییل ندارم. ولی وارونه ی شما، از نگاه یک ایرانی ی مستقل و نه مزدور بی جیره یا باجیره ی عرب ها و اسراییل مطلب می نویسم. شرف من به من این پروانه را نمی دهد که چشمانم را بر روی بمباران کودکان خردسال ونسل کشی ی حتا دشمن ترین دشمنان خود ببندم.
 آقای بزرگوار شاید قبله ی حضرت عالی اسراییل باشد ولی قبله ی من خاک ایران است و من با رژیم آخوندها حتا پیش از بر سر کار آمدن اَش مخالف بودم و هنوز هم هستم زیرا آنان را مخالف ایران می دانم. شما می فرمایید اسراییل حق دارد برای تجزیه ی ایران نقشه بکشد، -این را خود اربابان آمریکایی در سال های 1990 گفتند که نخستین فرستنده ی رادیویی که پس از سرنگونی ی کمونیسم روسی در دسترس پان ترک های ایران گذاشته شد، از اورشلیم یا تل آویو برنامه پخش می کرد-. شما حق دارید به نام یک مزدور اسراییل آرزوی کور شدن چشم ایرانخواهان را داشته باشید. ولی به کوری ی چشم شما و به کوری ی چشمان اربابتان، "بی بی"، ایران خواهد ماند و به سرفرازی یی که شایسته گی آن را دارد دست خواهد یافت. 
استاد یک شبه مویز شده! من نخستین و تاکنون تنها کسی بوده و هستم که بر نقش دولت اسراییل در سرنگونی ی محمدرضاشاه و در راستای به آشوب کشیدن خاورمیانه و به انجام رساندن طرح خاورمیانه ی بزرگ تکیه کرده ام و آن نوشته ها در زمان خود در تارنمای کیهان لندن و در کیهان آنلاین در دسترس گذاشته شد. اگر کور ذهن نبودید در می یافتید که برای من جمهوری ی اسلامی به همان اندازه ی بی خردی ی شما چندش آور است. جمهوری ی اسلامی جمهوری نادانی است و آدم هایی مانند شما بهتر با آن کنار می آیند، چون هردو ز یک گوهرید. ای کاش یاد بگیرید که عقده های خود را بر سر دیگران خالی نکنید.
ناسزایی گفتی و به سزایی شنیدی، دلت خنک شد؟
 
 
 
  و در پاسخ شما، آقای حمال جان!
 
پاسخ به نوشته ی بن روس پاسخ به ادب و فرهنگ و دانش و فهم شما هم هست. ولی در یک باره به شما حق می دهم  و آن جر دادن است! زمانی که برخی دوستان با لوطی سر محل تیله بازی می کردند، آدم هایی مانند من خود را جر می دادند که پارسی نویسی را گسترش دهند، که بی زبان پارسی ایران، ایران نخواهد ماند. ما حرف نزدیم. ما عمل کردیم و برای ایران خود را جر دادیم نه برای میرحسین یا برای آنکه بی بی دست مرحمت برسرمان بکشد! پیشنهاد بسیار دوستانه ی من به شما این است که وقتتان را پای نوشته های من نگذارید. من برای دیپلم به بالا می نویسم. خیلی بزرگواری کردید، آقایی فرمودید، جناب حمال که به من نشان دادید آدم هایی با سطح فرهنگ شما هم یافت می شوند. ساده بودم گمان می کردم آدم هایی در سطح شما تنها در مجلس شورای اسلامی یافت می شود که کارشان دوختن جرجر های خودشان است با پولی که از مردم می چاپند. چیزی که درک اَش برای دشوار است چرا برخی خود را این قدر در راه اسراییل و منافع اَش در تکه پاره کردن ایران جر می دهند. چه سودی شما می برید که ده هزار کودک ایرانی بمب باران شوند؟ 
آقای حمال جان!
اگر خدای نخواسته کودک خرد سال شما هم بمب باران شود، من برای دفاع از کودک شما خود را جر می دهم، در جالی که شما فرزند خود را رها کرده و خود را جر می دهید تا اسراییل به شما بگوید: به، به!
 
https://www.youtube.com/watch?v=noln8nx43Sk
 
با احترام فراوان. پ. مهرکوهی