ایلکای
برای دو سه نسلِ پیش از ما، هنوز یک خانه، یک زمینِ سبز که چیزی از آن میرُست، یک دست لباسِ نو، یک کارِ مدام که تعهد میآورد، حتی یک کاسهٔ مسی، هر چیزی، ظرفی بود که در آن چیزی انسانی مییافتند؛ و چیزی انسانی در آن میاندوختند.
اکنون از اینطرف و آنطرف چیزهای تهیِ بیتفاوت، پوک و نهچندان انسانی بهسمتِ ما هجوم میآورد؛ چیزهای ظاهری، شبهِزندگیها، امیدها برای رسیدن به آزادیهای دربسته، خوبتبلیغشده، و نخنما، یک دست شلوارِ ماماستایل، راسته، اسکینی، مامفیت، اسلش، بوتکات یا همان دمپاگشاد، سندبادی، ملوانی، فلِرد، که تنمان برای هیچکدامشان کافی نیست، زندگیِ سریعی که برای «نرسیدن» یا «دیر رسیدن» یا «همواره یک گام عقب بودن تا آن» طراحی شده، حقایقِ بندِتنبانی که با زندگیِ آدمهای بندِ تنبانی همسوست، امکانِ جستجوی نامحدود برای دانستنِ مسائلِ محدود که تحفههای تکنُلُژیکِ کشورهایی مثلِ آمریکاست که بیسوادیِ شهروندانِ بالای ۱۸ سالاش سالانه ۲.۲ تریلیون دلار به اقتصادِ کشورش ضربه میزند، و فدرالرزروش آنقدر اسکناس چاپ میکند تا ریسکِ این بیسوادی را عملاً مردمانِ باسوادِ سایرِ نقاطِ کرهٔ زمین که سیاستِ پولیشان بهناچارواجبار با دلار گره خورده، بپردازند.
همهٔ این چیزها که زندگی و زاد و زیست را به زوال و زنگار میکشاند، امروز از چشم و حلقِ ما بیرون میریزد. بهقولِ ریلکه «زمین دیگر هیچ گریزگاهی ندارد، جز اینکه نادیدنی شود. چنانکه سرنوشتِ همزمانِ خودمان همزمان موجودتر و نادیدنیتر میشود.» اما دل به این بخشِ امیدوارِ کلامِ ریلکه خوش کردهام که در نامهای مینویسد: «آری، زیرا وظیفهٔ ما این است که این زمینِ زودگذر را چنان ژرف، چنان رنجبرانه، و چنان پرشور در درونِ خود نقش زنیم، که ماهیتِ آن «امرِ نادیدنی» بارِ دیگر در ما رستاخیز کند. ما زنبورهای آنایم که نادیدنی است؛ ما انگبینِ آن را که نادیدنی است، شوریدهوار گرد میآوریم، برای آنکه آن را در کندوی بزرگِ آنچه نادیدنی است، تلانبار کنیم.»
ما شاید واپسین نسلهایی باشیم که درخشندگیِ گذشتهای چنین سترگ که افلاطون و ارسطو و مسیح و محمد و مولانا و حافظ و شیکسپیر و باخ و موتسارت و بتهوون و کانت و هگل و آدورنو را در دامانِ خود پرورانده، به یاد میآوریم. این دم را بایستی بیریا کار کرد. تا میتوانیم باید نورِ این گذشته را برای آفریدنِ امرِ نو به کار ببندیم. نسلهای بعد خودبهخود تهی و پوک از راه خواهند رسید.
برای ما که امیدی در چنته داریم هنوز، دیگر شماره معکوس است.
نظرات