ایمان آقایاری

گویا قرار است دولت بلژیک «اسداله اسدی» را در قالب تبادل زندانیان، تحویل جمهوری اسلامی دهد. این شخص در دادگاه به تلاش برای بمب گذاری محکوم شده و عملش مصداق نقض همه‌ی اصول انسانی و بین المللی است. در مقابل جمهوری اسلامی نیز گروگان یا گروگان‌هایی را آزاد خواهد کرد. یعنی حکومت اسلامی یکبار با تلاش برای بمب گذاری در قلب اروپا، یکبار هم با دستگیری شهروندی اروپایی و به زندان انداختنش بدون هیچ فرایند دادرسی عادلانه‌ای مرتکب عمل خلاف شده است. اما طنز دهشتناک قضیه اینجاست که با جرم دوم، جرم اول را می‌شوید.

از منظر سیاستمدارانی که چنین اقداماتی را واقع گرایانه می‌دانند، مسائل داخلی ایران دخلی به کشورهای دیگر ندارد و محکوم کردن نمادین اقدامات وحشیانه‌ی دولتی کفایت می‌کند. شهروندان اروپایی نیز بهتر است به ایران سفر نکنند. باید تلاش کرد اقدامات مخرب جمهوری اسلامی در کشورهای دیگر را مهار کرد و توفیق در این امر خودش غنیمت است. اما به قول شاعر «سرِ چشمه شاید گرفتن به بیل _ چو پر شد نشاید گذشتن به پیل». مماشات کشورهای دموکراتیک با رژیم حاکم بر ایران از ابتدای انقلاب همواره موجب جری‌تر شدن رژیم شده و گویا قرار نیست در این رویه شاهد تغییر معناداری باشیم. این برداشت از واقع گرایی در مواجهه با حکومت‌ها و یا جریانات تمامیت خواه به مرور منجر به تعیین مختصات عرصه‌ی واقعیت توسط آنها می‌شود و بازی در زمین حکومتی چون جمهوری اسلامی بازی با نتیجه‌ای از پیش معین است.

این مسأله به مانند پارادوکس «آزادی» و «رواداری» است. آزادی تا جایی است که حریم آزادی مخدوش نشود و مرزهای رواداری را «نا رواداری» معین می‌کند. اگر حدی بر تعاملات و توافقات نگذاریم ممکن است نتایجی فراتر از پنداشت حاصل شود. جمهوری اسلامی با سیاست ارعاب و گروگانگیری همان اتفاق غیر قابل تصور و تعبیر کابوس در دنیای واقعی است.

روزگاری حاکم بریتانیایی هند با سران قبایل و ادیان هندی گفتگو کرد و به مجموعه‌ای از توافق‌ها دست زد اما رسم «ساتی» را که مطابق آن زن باید در مراسم تشییع شوهر خودش را به آتش می‌کشید برنتافت. چنین مراسم خشن و قبیحی خط قرمزی بود که نمی‌شد بر سرش توافق کرد. هرچه از هندیان اصرار از او انکار و در نهایت گفت اگر شما مردمان را مأمور کنید که هیزم مراسم ترتیب دهند من هم سربازانم را موظف میکنم که تمهیدات اعدامِ خاطیان را فراهم کنند. در نهایت تا حد زیادی در این امر موفق شد و این رسم غیر انسانی را بر انداخت. ماجرای تبادل زندانیان تفاوتهای جدی با فقره‌ی ذکر شده دارد و مخاطب این نوشتار نیز قطعا سیاستمداران اروپایی نمی‌توانند باشند. اما تامل بر سیاست از این منظر و پافشاری بر اصول درست و پرهیز از نسبی‌گرایی و ایضا واقع گراییِ بی حد و حصر، یکی از عناصر گمشده‌ی دوران ماست؛ ضرورت گشودن باب چنین بحثی در حوزه‌ی عمومی از این رو است. عادی سازی حمله به مبانی تمدن مدرن، خطری است که همه‌ی دولت‌ها، ملت‌ها، اقشار و افراد را تهدید می‌کند، به جز آن‌هایی که خودشان جزو حمله کنندگان هستند.

حکومت جمهوری اسلامی با چنین حملاتی تاسیس شد، قوام و دوام یافت، امروز نیز در پی تداوم همین بازی است. لذا واکنش‌های داخلی و خارجی به این حکومت، آینده‌ی آن را تعیین خواهد کرد. واکنش به حکومتی که زندگی مردمان را از خطوط قرمز آکنده اما هیچ خط قرمز انسانی و معقولی برای خود متصور نیست.