نگارمن

من دلم از اون خونه‌های قدیمی می‌خواد، تهِ یه کوچه‌ی بن‌بست که سردرش روی کاشی آبی به جای شماره، اسم نوشته باشن. نگارِ من! دیواراش خشت خام که نسترنا ازش آویزون بشن. یه هشتی با دری دو لنگه روش پر از گل میخای بزرگ که بچه‌ها پاهاشونو بذارن روی گل میخا، با در تاب بخورن، هر کی افتاد سهم لواشکاشو بذاره وسط. کف‌پوش حیاطش آجری، حوضش کاشی، توش پر از ماهیای قرمز و نارنجی. باغچه‌های کنار حوض غرق لادن و اطلسی. سه طرف حیاط، اتاق با ارسی‌های هفت‌رنگ که نور آفتابش بتابه به آینه‌ی بزک بزرگترا. دورتادورش ایوون با ستون‌های سفید که روی سرستوناش قمریا لونه کنن، بذر شبدرِ تازه توی دهن جوجه‌ها بذارن. دو طرف حیاطِ خونه پله، کنار هر پله سکو، روی هر سکو یه گلدون زنگاری با شمعدونیای قرمز. ناودوناش از پشت بوم آب بارونو بیارن بریزن پای بوته‌های تشنه‌ی یاس. سقف بهارخوابش گنبدی با یه دریچه به آسمون که هر کی با آرزوهای ته دلش، ستاره‌ی خودشو نشون کنه. توی سردآب زیرزمینش پر از کوزه‌های ترشی کنار خمره‌ی گندم. طاق دالونای حیاطش ضربی، لابلای شکستگی‌هاش بچه‌ها رو جا بده که دزدِ بازی‌های قایم‌موشک پیداشون نکنه! دزدهاشم فقط توی بازی‌ شیطنت‌ها. شبای تابستون فواره‌های حوضو باز کنیم تا از پاشویه‌ش سرریز بشه. زمینا رو آب بپاشیم تا بوی خاک که بلند شد دنیا رو نفس بکشیم. آدمای زیادی دور هم جمع بشیم، همه‌مون با هم آشتی، سفره‌های دل‌مون برای هم باز. پسرعمه‌ام بیاد روزی سه‌بار یواشکی دور از چشم بقیه جوشونده‌ی تلخ تجویز دکتر رو جای من سر بکشه تا تلخی‌ها رو من قورت نداده باشم. اون‌وقت به بچه‌هامون یاد می‌دیم لی‌لی بکشن با ذغالی سیاه روی زمینی پاک. سنگ بندازن توی خونه‌ی بهشت، بهشت همو‌ن‌جاست. من دلم از این خونه‌ها می‌خواد، با تمام ساکنانش که نام‌شان هویت‌شان باشد.

من این خونه‌های کوچیک سه نفره رو دوست ندارم! خونه‌هایی که جا نداره همه رو توی دل خودش راه بده. خونه‌هایی که هر کی در تنهایی خودش غذا می‌خوره، خونه‌هایی که با اتاق‌های خصوصی، اقلیم زندگی‌ها عوض می‌شه، همه با سلیقه‌های خودشون فیلمای جداگونه می‌بینن. برای رسیدن به اولین باغچه باید از بزرگ‌راه‌های پر تردد رد بشن و شبا پرده‌های کلفت رو رویهم بندازن تا مبادا چشم هم‌سایه از لابلای درز پارچه، ترنج فرش رو زرع کنه. خونه‌هایی که تنها صداش، قیژ و قیژ تسمه‌‌ی آسانسورهای آهنی‌ست که ساکنان خسته و گرفتارش رو بالا و پائین می‌کنن. انسان‌هایی که بی‌کس شده‌اند و دل‌تنگ به خواب رفته‌اند.

خونه باید آنی باشد و آنی داشته باشد، امن و دل‌نشین…