ایمان آقایاری

علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی در سخنانش کشف حجاب را «حرام سیاسی» خواند و در پی این اظهارات احمد خاتمی نیز به جهت هماهنگی با او این پدیده را «گناه سیاسی» نامید. قابل پیش بینی است که از این پس کاربرد این اصطلاح گسترش یابد و بر تعداد افرادی که حول آن سخن می‌گویند افزوده شود.

و اما دیدم که یکی از مجریان شبکه‌ی خبری «ایران اینترنشنال» در مصاحبه با یک فعال اجتماعی، این عبارت را اصطلاح جدیدی در قاموس جمهوری اسلامی دانست. به همین خاطر لازم دیدم که نکاتی پیرامون خاستگاه این عبارت و عبارات مشابه به خود و دیگران متذکر شوم تا بدانیم که ماهیت این الفاظ مهم است که آن هم قدمتی به درازای عمر جمهوری اسلامی دارد.

حکومت جمهوری اسلامی در تقابل با معنای «نو آیین» سیاست و حقوق زاده شد. ماهیت این رژیم، ستیز با عناصر مدرنِ جامعه، سیاست و حقوق است و اگر هم بنا به اقتضائاتِ حکمرانی به برخی روش‌ها و ابزار مدرن توسل می‌جوید صرفا جهت بقا است و نه به معنای پذیرش اساس و مناسبات آن.

یکی از اصلی‌ترین مسائل در حقوق مدرن، تفکیک «جرم» و «گناه» از یکدیگر است. این تفکیک مبتنی بر فهم حقوق، قانون، حکومت و اقتصاد در دایره‌ای بیرون از شریعت می‌باشد. در حالیکه مبنا و معنای حکومت اسلامی چیزی جز مداخله‌‌ی بی حد و حصر شرع و حاکمان شرع، در همه‌ی این امور نیست. آیا از حکومت اسلامی و دستگاه ولایت فقیه انتظار صدور نظری جز آنچه بیان شد می‌رود؟

قاموس یا فرهنگ لغات و اصطلاحاتِ هر دستگاهی، محصول بازنماییِ محتویات آن است. حکومتی که تاسیس و تداومش در نسبت با «شریعت»، «امت»، «امامت»، «ولایت» و این قبیل مفاهیم معنا می‌شود ضرورتا لغات و ارزش‌ها و باید و نبایدهایش نیز از همین سرچشمه می‌جوشد. ظرف زمانی به تنهایی عامل «نو» بودن و شدن نیست و بهره‌گیری از ابزار مدرن، موجب تحول افکار خشنِ ضد مدرن نمی‌شود؛ کما اینکه هراس تولستوی در آستانه‌ی قرن بیستم «ظهور چنگیزخانی بود که به تلفن دسترسی دارد.»

چند سال پیش یکی از چهره‌های «اصلاح طلب» گفته بود انتخابات را تحریم نمی‌کنم، چرا که «تحریم» معنای حرام اعلام کردن می‌دهد، من مجتهد نیستم و ضمنا نمی‌شود شرکت در انتخابات را حرام دانست. این خاطره را بدون اشاره به نام آن فرد نقل می‌کنم تا بگویم در هم آمیختگی شریعت و سیاست برای حاکمان و باورمندان به جمهوری اسلامی یک اصل است و الفاظ و عباراتِ این چنینی پیش از آنکه از دهان «ولی فقیه» نظام خارج شود بارها بر زبان کسانی که خود را موجه و مدرن جلوه می‌دهند نیز جاری شده است.

قاموس جمهوری اسلامی نمی‌تواند شامل چیزی جز آنچه تا کنون از دهان حاکمانش شنیده‌ایم باشد. واقعیتی است طنز آمیز و طنزی است دردناک و آن اینکه اگر «صادق هدایت» با نگارش درام هجو‌ آمیز «البعثه الاسلامیه»، حکومت اسلامی را «در ناخودآگاه خود زیسته و تجربه کرده بود*» ما داریم آن هجونامه را زندگی می‌کنیم.

*تعبیری از شاهرخ مسکوب