چند سال پیش در روزنامه‌ها خبر عجیبی منتشر شد. مبنی بر این‌که دولت از فال‌گیرها و دعانویس‌ها مالیات خواهد گرفت. مفهوم این خبر آن بود که فال‌گیری و دعانویسی یک شغل رسمی شناخته می‌شد و طبعا نه تنها بر رونق بازار آنان می‌افزود، بلکه گروه دیگری را نیز ترغیب به شرکت در این کلاهبرداری می‌کرد.
 
خوشبختانه این خبر از حدود شایعه تجاوز نکرد، دولت و وزارت دارایی بلافاصله اتخاذ چنین تصمیمی را تکذیب کردند و در نتیجه بر شدت عمل ماموران انتظامی علیه این شیادی و کلاهبرداری افزوده شد، به طوری که اکنون دکان آن‌ها تخته شده است و در تهران فقط در کوچه و پس‌کوچه‌های جنوب شهر گاه و بی‌گاه موجود نتراشیده و نخراشیده‌ای را می‌بینیم که کتابی در دست دارد و دزدکی پشت در خانه‌ها نجوا می‌کند که: «فال می‌بینیم... طالع می‌بینیم... سرکتاب باز می‌کنیم... ناهار می‌خوریم...!»
 
ولی متاسفانه در شهرستان‌ها وضع چنین نیست و با این‌که وجود سپاهیان دانش و بهداشت و ترویج و آبادانی به بسیاری از این قبیل کلاهبرداری‌ها پایان داده است، هنوز هم شیادان در گوشه و کنار مملکت دکان فال‌بینی دارند و گوش خلق‌الله را می‌برند. چنان‌که نمونه‌ای از آن را که فشرده‌ای از تحقیقات آقای غلامرضا معصومی عضو اداره‌ی فرهنگ عامه در غرب ایران می‌باشد ملاحظه می‌فرمایید و با فوت فن این عناصر کلاش آشنا می‌شوید.
 
 
کاغذ دعانویسی و چگونگی نگهداری دعا
 
کاغذی که روی آن دعا می‌نویسند کاغذی است ساده و بی‌خط و باریک و دراز. دعانویس پس از نوشتن دعا کاغذ را چند تا می‌کند و اغلب در پاچه‌ی سبزرنگی می‌پیچد و به دعا گیرنده می‌دهد. دعا گیرنده هم دور پارچه را می‌دوزد و آن را در یک قوطی کوچه حلبی می‌گذارد و در جلدی چرمی جا می‌دهد و به بازوی خود یا بیمار می‌بندد، گاهی دعا را با بندی که به آن دوخته شده از گردن خود یا بیمار می‌آویزند.
 
دعانویسان معمولا برای کارها و گرفتاری‌های زیر دعا می‌نویسند:
 
بسته‌ شدن کار، حل مشکلات، شفای بیمار، محبت زن به شوهر، محبت شوهر به زن، محبت عاشق و معشوق به یکدیگر، سیاه‌بخت کردن زن پیش شوهر و شوهر پیش زن، ایجاد مهر و محبت میان زن و شوهری که از هم جدا شده‌اند، جن‌زدگی، دیوانگی، نازایی، با گرفتن نوزاد و...
 
دعانویس‌ها در برابر دعاهایی که آن را «نیاز» می‌خوانند، این پول را پیش از نوشتن دعا می‌گیرند، چون می‌گویند در غیر این صورت دعا تاثیر نخواهد بخشید...!
 
درویش کوچکعلی‌ شاه‌آبادی که ۶۰ سال از زندگی خود را با این افراد گذرانده است می‌گفت: «دعانویسان ایران در حدود ده هزار خانوارند که در سراسر خاک ایران به طور پراکنده زندگی می‌کنند با توجه به کثرت تعداد افراد خانواده‌ی این قبیل افراد به طور متوسط ۵۰ هزار نفر از راه دعانویسی ارتزاق می‌کنند آن‌ها غربتی (کولی) هستند و لهجه‌ی اصلی آن‌ها نزدیک به لری است. بیش تر آن‌ها بی‌سوادند و عده‌ی کمی خواندن و نوشتن می‌دانند.» آقای درویش کوچکعلی‌ رئیس دار و دسته‌ی دعانویس‌ها را شخصی به نام نقیب‌زاده ساکن گود عرب‌های تهران معرفی کرد که متاسفانه موفق به ملاقات او نشدیم دعانویس‌ها و فال گیرهای دوره‌گرد شاه‌آباد غرب [اسلام‌آباد غرب] مانند همکاران خود در سایر نقاط از سادگی مردم دهات به ویژه زنان روستایی و زنان ایلیاتی استفاده می‌کنند و کلیه‌ی اطلاعاتی را که درباره‌ی خصوصیات دعاگیرنده اظهار می‌کنند با تردستی و تیز زبانی از آن‌ها در می‌آورند و این نمونه‌ای از تردستی دعانویسان است که روی نوار ضبط‌شده:
 
فال‌گیر: پارسال نه، پیارسال اتفاق ناگواری برای تو افتاده!
 
زن: نه، دو سال پیش بود.
 
فال‌گیر: تازگی‌ها هم خطر بزرگی از سرت رفع شده ولی ناراحتی هنوز در پیش داری!
 
زن: بله به زمین خوردم، پایم در رفت، خوب شد که نشکست.
 
فال‌گیر: سفری در طالع تو هست، یا تازه به سفر رفتی و یا به همین زودی‌ها به یک مسافرت طولانی خواهی رفت (اگر زن پیر باشد و یا متعصب به دین، به او می‌گوید: شاید هم به زیارت بروی)
 
زن: نرفتم خدا از دهانت بشنود، خیلی خسته شده‌ام، بلکه به زودی به زیارت بروم...
 
فال‌گیر: از شوهرت خیر ندیده‌ای ولی ستاره‌ی اقبال تو بلند است و به زودی صاحب اولاد اهل یا ثروت زیاد خواهی شد.
 
زن: بله، والله او هیچ وقت روی خوش به من نشان نمی‌دهد، چه کار کنم که با من مهربان‌تر بشود؟
 
بدین ترتیب فال‌گیر کاملا به زندگی خانوادگی زن و گرفتاری‌های او آشنا می‌شود. آن وقت زیر لب زمزمه‌کنان با خود می‌گوید: «ای بی‌چاره دلم برایت می‌سوزد».
 
فال‌گیر: موکل (۱) تو به تو ضربتی زده، این است که همیشه افسرده و ناراحت به نظر می‌رسی، از یک چیز می‌ترسی مثل این که دلهره داری و یک موضوع نامعلومی تو را رنج می‌دهد. اگر می‌خواهی نجات پیدا کنی، پنجاه تومان خرج دارد. زن به التماس می‌افتد و از روی ساده‌دلی همه‌ی گفته‌های او را باور می‌کند و می‌گوید: «ای آقا دستم به دامنت کاری بکن ضربتی را که موکلم به من زده برطرف سازی و مرا نجات دهی» فال‌گیر پس از نرم کردن زن یکی از کارهای زیر را انجام می‌دهد: «کار فنری»، «کار قورباغه‌ای»، «کار چمدانی» و «کار دستمالی».
 
فال‌گیر هر یک از این کارها را برای دسته‌ای از مردم انجام می‌دهد و به کار بردن هر یک از این کارها بستگی به تیزهوشی و کند ذهنی دعا گیرنده یا سن و سال و موقعیت او دارد و فال‌گیر پس از چنان گفت‌وگویی که آمد مشتری خود را همان‌گونه که هست می‌شناسد و در این‌جا نمونه‌‌ی اول آن را شرح می‌دهیم:
 
فال‌گیر تکه‌ نبات یا سنگ نمک تراشیده و سوراخ‌شده‌ای را درون فنری جا می‌دهد و یک سر تیز و خمیده‌ی فنر را در سوراخ آن فرو می‌کند تا فنر را جمع کند و در حالت جمع شدگی نگه دارد و آن را در جیب خود می‌گذارد. هنگام کار لیوان فلزی را پر از آب می‌کند و بی‌آن‌که مشتری آگاه شود با تردستی فنر را درون لیوان می‌اندازد و شیشه چراغ فانوسی را روی لیوان می‌گذارد و به مشتری می‌گوید: «اگر با دعایی که من می‌خوانم موکل تو حاضر شد که با تو همراهی کند، باید انعام خوبی به من بدهی.» مشتری با پیشنهاد فال‌گیر موافقت می‌کند. فال‌گیر کتاب دعا را باز می‌کند و پس از اندکی دوباره به مشتری می‌گوید: «اگر موکل لعنتی که به تو ضربت زده به این شیشه چراغ هم ضربت بزند، تو از ناراحتی نجات خواهی یافت وگرنه به همین‌گونه باقی خواهی ماند.» مشتری هم از روی ساده‌دلی می‌گوید: «ای آقا دستم به دامنت، کاری کن که این ضربت را به شیشه بزند.» سنگ نمک یا نبات کم‌کم در آب حل می‌شود و نوک فنر از سوراخ آن‌ها بیرون می‌جهد و فنر درمی‌رود و با فشار به بالا می‌پرد و به شیشه‌ی چراغ بادی می‌خورد و آن را می‌شکند. دعاگیرنده از این پیش آمد خوش‌حال می‌شود و گمان می‌برد که دیگر از بدبختی و درماندگی نجات یافته است و پول زیادی به جادوگر می‌دهد. فال‌گیر هم پس از خداحافظی به دنبال پیدا کردن مشتری دیگری می‌رود.
 
طرق دیگر کار هم تفاوت چندانی با آن‌چه شرح داده شد ندارد و اساس همه‌ی آن‌ها بر تردستی و فریب‌کاری فال‌گیر استوار است، مثلا در کار «دستمالی» پس از این که به زن اطمینان داد که کارش گره خورده است زن ساده‌لوح به دست و پای او می‌افتد و می‌گوید: «کاری بکن بلکه این گره را بگشایی هرچه دلت خواست می‌دهم.» فال‌گیر می‌گوید: «خواهرم این کار دشوار است، باید دعاهایی بخوانم و کارهایی انجام دهم تا این گره گشوده شود و فلان مبلغ هم خرج دارد.» زن زودباور مبلغ پیشنهادی فال‌گیر را می‌پذیرد و آن را از پیش می‌پردازد. فال‌گیر برای گره‌گشایی از کار زن ابتدا دستمالی از زن می‌گیرد و چندین گره بر آن دستمال می‌زند به طوری که هر گره، گره‌ی پس از آن را با کشیدن دو سر دستمال یا تکان دادن آن باز کند. سپس دستمال گره خورده را لوله می‌کند و میان دستمال دیگری می‌پیچید و در زیر بغل زن می‌گذارد و می‌گوید: «اگر با این دعاها که می‌خوانم گره‌ی دستمال زیر بغل تو باز شد، گره از کارت باز می‌شود وگرنه همین‌طور می‌ماند و دیگر از دست من هم کاری ساخته نیست.»
 
زن ساده‌دل هم با التماس به او می‌گوید: «ای آقا دستم به دامنت کاری کن که گره‌ها باز شوند، بلکه مرا از این بدبختی خلاص کنی» فال‌گیر دعا و وردی می‌خواند و به دستمال فوت می‌کند و می‌گوید: «افسونش کردم. خواهرم غصه نخور، گره از کارت باز شد. حالا دستمال را از زیر بغلت دربیاور تکان بده...» زن دستمال گره خورده را از میان دستمال دیگر درمی‌آورد و تکان می‌دهد، طبعا گره‌ها باز می‌شود. زن از خوشحالی فریاد برمی‌آورد و به جان فال‌گیر دعا می‌کند و انعامی هم به او می‌دهد.
 
پی‌نوشت:
 
۱ـ این موجود در نقاط مختلف کشور فرق می‌کند، گاه به نام همزاد، گاه موکل و سرانجام جن و آل (بسته به ذکاوت دعانویس در شناختن طرف مربوط) نامیده می‌شود!
 
۲ـ با بهره بری از مجلاتِ تهران مصور، به ویژه شماره‌ی هفتم مهر ۱۳۴۶ خورشیدی، صص ۱۱ و ۶۷.