جریاناتی وجود دارند که آنقدر طبیعی ـــ در دلِ عاشقانِ مطالعهی کتاب ریشه دوانده که به سختی ما را به تأملی عمیق تر در زمینهی کتابخوانی دعوت می کنند، حتما موافق هستید اگر بگویم که در زمانِ ما؛ خواندن و لذت بخشی یک اصلِ حیاتی است، البته، لذت (طیف گستردهای از حالات ذهنی که به عنوان چیزی مثبت، خوشی آور، یا با ارزش ـــ تجربه میکنیم) میتواند بدون مطالعه انجام شود، همانطور که تعداد زیادی از فعالیتهای خوشایند که در کتابها وجود ندارند؛ گواه آن است، با این حال از خواندنِ کتاب لذت میبریم، به خصوص یک کتابِ خوب نوشته شده،؛ گاهی اوقات شادی، تفنن، خوشی، خلسه، و رضامندی را تجربه می کنیم، اما در آخر تجربهی لذت را بدست آورده ـــ چرا که لذت از چندین فرایندِ مغزی شامل؛ علاقه، تمایل و فراگیری تشکیل شده و که توسط شبکههای مغزی مجزا و هرچند همپوشان (مثلِ شبکه رایانهای که به صورت منطقی در بالادست یک شبکهی دیگر ساخته میشود)، پشتیبانی شده و به همین دلیل آن را در ذهن ـــ محفوظْ پاس می داریم.
البته این سبک لذت همیشگی نبوده و به نظرِ من باید مدیونِ زنانِ نویسندهای باشیم که این قِسم از حالتِ ذهنی را در مغزِ پر رمز و رازِ ما ـــ فعال کردند، برای این که عرایضِ بنده را متوجه شوید ـــ میبایست به چند قرنِ گذشته ـــ یعنی به آغازِ زمانِ ادبیاتِ گوتیک بازگشته تا جوانهی لذت بردن از مطالعه را جستجو کنیم، از همان زمانی که این سبک نوشتهها توسطِ زنان و به خاطرِ زنان نوشته میشد.
ادبیات گوتیک معیاری متفاوت است که در اواخر دهه ۱۷۰۰ میلادی به عنوان یکی از عجیب ترین اشکالِ تاریک رمانتیسم (ریشهی اصلی رومانتیسم؛ عجیب و غریب، هوسباز و دروغپرداز معرفی شده است) ظهور یافت، رمانتیسم تاریک با بیان ترس، روایت های وحشتناک، عناصر ماوراء طبیعی و مناظر تاریک و زیبا به نمایش در می آید، این سبکِ داستانی؛ عناصر مختلفی را در بر گرفته و از بدو شروع تا کنون ـــ بارها تجدیدِ ساختار به خود دیده و اما همیشه به اصلِ خود باز گشته است.
قصد ندارم حوصلهی شما را با تحلیلها و تفسیرهای فراوانِ ادبی و تاریخی سر ببرم، قصدِ ارزیابی شرایط فرهنگی ـ اجتماعی آن زمان را نیز ندارم، فقط به این نکته اشاره میکنم که در توسعه یافتهترین کشورهای آن زمان؛ به ویژه آلمان، فرانسه و انگلستان، همسران، مادران و دختران بورژوازی (مفهوم بورژوازی به توسعه شهرها در اروپای غربی و مرکزی، در قرن میانه برمیگردد، واژهی بورژوازی ، به دستهی بالاتر یا مرفه و سرمایهدار گفته میشود، این دسته قدرت خود را از استخدام، آموزش و ثروت به دست میآوردند و نه از اَشرافزادگی) تنها شرطِ ضروری برای لذت را داشتند: زمان.
برخلاف نوشتههای فاضلانه و مفیدِ سنت قدیمی اروپایی که هدف آن آموزشِ حرفه ای و فکری مردان بود، زنان بورژوا وقت و هزینه کرده تا خود را به خواندن از دیدگاهی کاملاً متفاوت ـــ وفق دهند، حتی میتوان تصور کرده و باور داشت که همان جامعهی مردسالارانهای که به جز استثنائاتِ شرافتمندانه، مانع از ادغاِم زنان در عرصهی فکری آن زمان میشد، شرایطِ مساعدی را برای زنان فراهم کرده تا لذت از مطالعه را پرورش دهند، شاید میبایست مدیونِ صومعههای مسیحی باشیم، دلیلش این است که فرصتهایی را برای برخی از زنان به وجود آورده تا با یادگیری سواد و تحصیل از راه ازدواج و نگهداری فرزندان گریخته و نقشِ دینی فعالتری را بازی کنند، بعداً همین زنان ـــ به خصوص تعدادی از آن دسته که روشنفکر بودند ـــ به زنانِ دیگر سواد آموخته و کم کم یک نوع رشدِ فکری خاص در زنان حس شد، مردان نمیتوانستند دیگر منکرِ این باشند که زنان دارای ایدههای بهتری (و عملی تر) در برخی از مواردِ زندگی آن زمان بودند.
زنِ بورژوا اغلب در خانه منزوی بوده و گاهگدار ـــ طعمهی فعالیت های سرکشِ زندگی می شد، زن با هدف از لذت بردن ـــ آغاز به خواندن کرد، برخلاف کتابخوانی در میانِ ما مردان (در بیشترِ اوقات بی هدف و تا زیادی منحصر به فرد، یک جور امرِ شکل گرفتهای که خودمان از توضیحَش باز ماندنهایم) ـــ زنان در خواندن؛ چیزی در عوض نمیخواستند، قانونِ خاصی را رعایت نمیکردند، به همین خاطر یک جور بی نظمی برجستهای ایجاد شده که کتاب خوانی برایشان لذت بخش میشد.
دقت داشته باشید که این سبک خواندن برای تقویت عقل نبوده ـــ بلکه برای برانگیختنِ قوهی تخیل بود، روایتی که در ذهن پردازش شده و غالباً با واقعیت تفاوت داشت، این دقیقاً همان چیزی است که ادبیات گوتیک در اختیار زنان قرار میداد، سبکی که در آن یک زنِ معمولی و یا مرفه از محیطِ زندگی خود جدا شده و به سرزمینی برده میشود که در آن شاهدِ اتفاقات عجیب، ترسناک بوده و فضایَش ـــ دلهره آور است، مثلاً مری شِلی در رمانِ فرانکشتاین؛ یا پرومتهی مدرن می نویسد: هیچ کس نمی تواند وحشت مرا از این کار مخفیانه و پرزحمت درک کند، حتی الان هم وقتی به فکر آن روزها که بدون اجازه داخل قبرهای نمور را می گشتم یا حیوانات زنده را شکنجه می دادم تا به گِلِ مُرده ای زندگی ببخشم، می افتم، دست و پایم می لرزد و چشمانم پر از اشک می شود.
در اینجا با زیبایی تمام می بینیم که مری شلی از گورستان، قلعه های تاریک و یک هیولای ترسناک ـــ برای تاکید بر عنصرِ ترس استفاده کرده است، احساسی که تا قبل از آن در وجودِ ما حس نمیشد، او حتی آنچنان قوهی تخیلِ خود را به کار برده بود که کتابی (از نوعِ ادبیاتِ داستانی آخرالزمانی) مینویسد به نامِ آخرین نفر (نخستین بار در سال ۱۸۲۶ در انگلستان به چاپ رسید)، ماجرای داستان به قرن بیست و یکم باز میگردد، بیماری طاعون نسل بشر را از بین برده و تنها یک نفر باقیمانده است، آخرین نفر، داستان به زیبایی به شرح زندگی، ترسها و دغدغههای این انسان باقیمانده ـــ میپردازد، خواندنِ این کتاب ـــ سر تا سر لذت بوده و میبینیم که در حالِ حاضر چه معنای واقع گرایانهای را برای ما محیا میکند.
از دیدگاه ما، ارزیابی شدت تجربهی فیزیکی و عاطفی که خواندن برای زنان آن سالها را نشان میدهد؛ بسیار دشوار است، این واقعاً فعالیتی بوده که آنها را از فعالیت های یکنواخت روزانه شان بیرون می کشید، حالا می فهمیم چرا چنین کتابهایی توسط جامعهی مردسالارِ مذهب زدهی آن دوره رد می شده و زنان به خاطر نوشتن و یا خواندنِ آن ـــ به مورد آزار و اذیت قرار می گرفتند.
در این زمینه؛ بسیاری از خوانندگانِ کتابها رو به نویسندگی آورده و اغلب از نام مستعار مردانه ـــ برای حفظ شهرت خود استفاده می کردند (نویسندگان زنی نیز بودهاند که با پرهیز از انتخاب نام مستعار مردانه؛ سعی در فاصله گرفتن از رمانهای عوام گرایانه داشتهاند)، البته انتشار کتاب به نام واقعی زنان، امتیازی برای فروش محسوب میشد تا حدی که حتی نویسندگان مرد از نام مستعار زنانه برای انتشار کتابشان استفاده می کردند، در آن زمان اگر نام زنی بر کتابی بود، میتوانست تلویحا به این معنا باشد که موضوع کتاب مناسب خوانندگان زن بوده در ضمن زنان ـــ خریداران عمدهی رمان بودند.
در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم رمان گوتیک بسیار طرفدار داشته و مورد علاقه زنان بود، زنانِ نویسنده صنعت نشر را در دست داشتند، آن رادکلیف (داستاننویسِ انگلیسی که از پیشگامان رمان گوتیک به شمار رفته و توصیفاتش از موجودات فراطبیعی ـــ به اعتبار و محبوبیت این ژانر کمک بسزایی کرد) با کتاب اسرار آدولفو پیشتاز بوده و کتابش چندین بار تجدید چاپ شده بود، او یکی از زنانی بود که از این راه پولِ حسابی درمیآورد، مری رابینسون، کلارا ریو، شارلوت داکر، الیزا پارسونز، شارلوت اسمیت و البته مری شلی در همین فهرست جای داشتند.
در این میان حتی ندیمهها و زنانِ خدمتکار که از بانوانِ منزل سواد را در سطح ابتدایی یاد گرفته بودند ـــ از این جریان خوانندگی و لذت بردن از آن نیز بهره گرفته و سودِ فراوان میبردند، این باعث میشد که همین خانمهای گماشته و پرستار از واقعیتهایی که در منازلی که کار میکردند به پیشِ نویسندگانِ زن پرده برداشته و ایشان با تخیلِ فراوان ـــ آن حکایتها کتاب میکردند.
زنان عاشقِ ادبیاتِ فانتزی (یکگونه ادبی که در آن از جادو و دیگر اشکال فراطبیعی، به عنوان عنصر اولیه طرح و توطئه، درونمایه یا فضای داستان استفاده میشود، در این سبک، قواعد و قوانین فیزیکی و طبیعی زیر پا گذاشته شده و موجوداتِ ناموجود ـــ تصویر میشوند، ویژگی اصلی ادبیات فانتزی، داشتن عناصر خیالی در فضایی خاص است؛ فضایی که منطق و قوانین خاص خود را دارد که متفاوت با منطق عادی است و داستان آن قوانین را نمیشکند) و رمانهای ترسناک بودند، حتی داستانهای عشقی را چندان به موردِ توجه قرار نداده و ترجیح میدادند که با خواندنِ آن دسته کتابها (ادبیاتِ گوتیک) ـــ احساسِ ماجراجویی کرده و خودشان را در شخصیتهای کتاب قرار داده و لذتی صد چندان از آن کتاب ببرند، این رفتار دقیقا برخلافِ سبکِ کتاب خوانی مردان بود، اما زنان ثابت کردند که قوهای تخیل میتواند گاهی بر عقل نیز غلبه کرده و در نکاتی از زندگی ـــ پیروز باشد، البته خیلی طول نکشید تا مردان نیز واردِ این سبکهای کتابخوانی شده و از نتایجِ درخشانِ آن بی نصیب نماندند، دلیلش نیز کاملا مشخص بود، مردان از آن دستگاهِ پدرسالارانهی بیخودِ حاکم در آن زمان خسته شده و به دنبالِ معنای جدیدی از زندگی بودند.
و بدین گونه این لذت تولد یافت، لذتی که با بی قراری آمیخته بود، تو را با مرزهای ناخودآگاهِ خود، با آنچه سرکوب شده، پنهان و وجه تاریکِ هستی مواجه می کرد، این جور لذت؛ ساختارِ مردسالارانهی آن جامعهی پوچ و محدود را نقض کرده و چرخهی زندگی تیرهی زنان را به بهترین وجه نشان میداد، امکان خواندن برای لذت، یا لذت بردن از خواندن، به رشد بیشتر ذهنیتِ زنان کمک کرد، تا مدلهای رفتاری دیگری را در ایشان گنجانده شد، مردانی بودند که این زنان را خطرناک دانسته ـــ چرا که ایشان میتوانستند از هوشِ خود استفادهای بهتر برده و اقتدارِ دستگاهِ خشن و تهوع آورِ پدرسالاری اجتماعی بزرگ را به چالش بکشانند.
فضای جدیدی از آزادی توسطِ زنان فتح شده بود، آنها خواندن برای لذت بردن را کشف کرده بودند، زنان رویای داشتنِ یک زندگی کاملتر را آغاز کرده بودند که هنوز این راه ادامه دارد، این زنان به ما یاد دادند که برای لذت بخوانیم.
مادرید، زمستان ۲۰۲۳ میلادی.
چه مقاله ی جالب، مفید و آموزنده ای، جناب شراب سرخ گرامی. آموختم و لذٌت بردم. ممنون.