ایمان آقایاری

نگارنده جسارت کرده و حکایتی به این شرح ساخته است:

«جمعی شبانه به خانه‌ی فردی یورش برده، اعضای خانواده‌اش را کشته، تمام اموالش را غارت و خودش را مضروب نموده و خانه‌اش را به آتش کشیده و گریختند. چندی بعد قاصدی سر رسید و به فردِ فلک زده گفت: خبر داری که سارقانِ اموال و قاتلانِ اعضای خانواده‌ات بر سر تقسیم غنایم با هم مشاجره کرده‌، چند تن در توطئه‌ای دیگران را قال گذاشته و همه‌ی اموال مسروقه را با خود برده‌اند؟

فرد بخت برگشته که هنوز حیرانِ بلایی بود که بر سرش آمده‌، زاری کنان فریاد برآورد که: وامصیبتا! مرا دیگر طاقت چنین خبر تلخی نبود.»

طنز حکایت بالا هر چقدر هم که سرگیجه آور باشد به گردِ پای داستان «ابسورد» اما واقعیِ پایین نیز نمی‌رسد: اخیرا «کلیپی» در فضای مجازی منتشر شده که با جمع بندی سخنان «حاتم قادری» و «عابد توانچه» نتیجه میگیرد حملات شیمیایی صورت گرفته به مدارس و خوابگاه‌های دخترانه، از جانب طیفی از حاکمان، برای ضربه زدن به دیگر طیف‌ها و مقامات جمهوری اسلامی طراحی شده است. این قبیل تحلیل‌ها حاوی هشدارهای غیر قابل درکی هستند.

اولا برای مردمی که حکومت از هر دری به مال، جان و روانشان تعرض می‌کند چه اهمیتی دارد که کدام بخش از حاکمیت پیروز نهایی این صحنه‌سازی‌ها است؟

ثانیا مگر نهاد و دستگاهی در این حکومت کارکرد مطلوبی داشته و یا ملجأی برای دادخواهی مردم بوده که باید از کودتای بخشی علیه بخش دیگر هراسان شد؟ ضمن اینکه این روایات طوری منعکس می‌شوند که گویی باید بیشتر نگران توطئه‌ای علیه نظام بود تا توطئه‌ی نظام علیه مردم.

ثالثا این قبیل تحلیل‌ها مرجع شرارت‌ها را نادیده می‌گیرند و با حواله‌ی آن‌ها به دست‌های پشت پرده از قضا به بازی ابهام آفرینی که حکومت بانی آن است دامن می‌زنند.

و اما باید از صاحبان چنین تحلیل‌ها یا سازندگان چنین کلیپ‌هایی منابع اطلاعاتشان را جویا شویم. در چنین مواردی، متهم کردن کلیت حکومت حائز توجیهاتی است. مثلا اینکه چطور در چنین فضای امنیتی سهمگینی که هر حرکت ریز و درشتی از جانب شهروندان زیر نظر قرار دارد گروهی بدون هماهنگی با دستگاه‌های حکومتی می‌تواند در سطحی وسیع اقداماتی مخرب صورت دهد؟ یا وقتی هیچ نهاد مستقلی برای رسیدگی در درون حکومت وجود ندارد و نهادهای بین‌المللی نیز مجوز ورود نمی‌یابند، چنین ظنی طبیعی است. اما وقتی ادعا کنیم نه تمام حکومت یا رأس آن و یا دستگاه‌های مرتبط با این موضوع، بلکه گروه‌هایی خاص مرتکب اقدامات مذکور شده‌اند، آنگاه باید منابع اخبار و مستندات مدعایمان را به میان آوریم؛ چرا که پا را از دایره‌ی حدس و از مرزهای متهم کردن حکومت بر حسب تجربیاتِ نقش بسته بر حافظه‌ی جمعی، بیرون گذاشته و دعوی نوعی اشراف بر امور پشت پرده کرده‌ایم.

استناد به سخنان مقامات نیز اساسا محلی از اعراب ندارد. چرا که در این فقره نیز همچون موارد پیشین، مقامات می‌توانند همان «آتشنشان‌های آتش افروز»ی باشند که پس از ایجاد بحران خود را در هیات قهرمان به محل حادثه می‌رسانند.

به باورم نسبت دادن این قبیل اقدامات به گروهی تندرو در درون حاکمیت، معنای سلب صفت تندرو برای کل رژیم را دارد و این بخشی از پروژه‌ی خود خواسته‌ی حکومت است. همچنین پیوند دادن آن به گروهی که میخواهد با ضربه زدن به بخش‌هایی خود را جایگزین حکومت فعلی کند، تا این لحظه نه ناظر به مستندات قابل اعتنا و نه مویدات نظری قابل تاملی است.

به گمانم بهتر است به جای چنین گمانه زنی‌هایی که بیشتر پیچیده کردن موضوعات ساده است، به این مسأله‌ی فی‌نفسه پیچیده بپردازیم که چطور می‌توان خط بطلانی بر این تباهی کشید؛ و الّا چون و چرا در جوانب پرونده‌های عاملین این تباهی ما را در هزارتویی بی‌خروج و بی‌بازگشت می‌اندازد.