شایعات مربوط به نهائی شدن استخراج خاطرات نونتNaunet  ندیمه مخصوص زلیخا ملکه مصر در دانشگاه کلمبیا اولین بار در روزنامه وال استریت جورنال منتشر شد. Robert Lee Hotz خبرنگار علمی و فرهنگ ادیان و ملل این روزنامه اواخر سال گذشته میلادی طی گزارش کوتاهی نوید داده بود که انتشار این خاطرات که بر روی پاپیروس با خط هیروگلیف ضبط شده و در سال 1943 در بحبوحه جنگ جهانی دوم توسط یک ناوشکن آمریکائی به نیویورک آورده شده ؛ جنجال زیادی را در همه کشورهای جهان باعث خواهد شد.

طبق سناریوی سنتی  ؛ یوسف که مثل همفری بوگارت و یا جرج کلونی خوش تیپ بوده به درخواست زلیخا ملکه مصر که زنی فمینیست و معترض ارزش های اخلاقی آن زمان  حساب میشد؛ پاسخ رد میده  و از عشق بازی با زلیخا در غیاب شوهرش ؛پوتیوار ( شما بفرمایید نخست وزیر وقت و یا همون  پیشکار فرعون مصر) خود داری  میکنه. خلاصه تا حالا افکار عمومی ؛ یوسف را مظهر پاکدامنی (  و شاید هم دست و پا چلفتی) دانسته  خیال میکردند  که داشته از دست زلیخا که عین کنه به اش چسبیده بوده که "یا حالا یا هیچ وقت" در میرفته که زلیخا چنگ می اندازه از پشت پیراهن یوسف را میگیره و  میگه : بیا ببینیم اینجا؛  مردان کنعان  در تشک عشقبازی چگونه اند ؟ باید برام تجربه جالبی باشه ؛ مردانی از روم ؛ یونان و حتی تاتارستان دیده ام ؛ کنعانی هرگز.

یوسف فرار میکنه اما پیراهنش از پشت پاره میشه. عزیز( شما بگید پوتیوار) مصر هم  کارآگاه بازی در میاره که چون پیراهن یوسف از پشت پاره شده پس مقصر زلیخا بوده  و گلی از دروازه رد نشده. صفر ؛ صفر  مساوی........ بقیه اشو تو فیلم ها  دیده اید . اما به هر حال پای ملکه مصر وسط بوده و روزنامه های زرد اون زمان قاهره جنجال زیادی در این باره برپا کردند. بین زنان مصری از اون به بعد داشتن دوست پسر کنعانی نوعی کلاس محسوب میشده. یعنی اگر  گوشی زنی اهل قاهره اون زمانها زنگ میخورد ؛ صاحبش  خیلی مایل بود به زنان دیگر تفهیم کندکه پیش شماره کنعان افتاده. یعنی به احتمال زیادی مردی از سرزمین های دور از مصر و کنعان تماس گرفته.

 طبق یافته های جدید که ازدفترچه خاطرات ندیمه مخصوص زلیخا استخراج شده ؛ یوسف و زلیخا از همون روز اول رو هم ریختند و  هیچ  مشکلی نداشتند.  مانع اصلی ادامه رابطه  همان طور که ندیمه تعریف کرده  این بود که  زلیخا خال سیاهی درست زیر ناف داشت. یوسف  از این موضوع متنفر بود.  ادامه رابطه سر همین قضیه به مشکل خورد. منتها برای انتشار در رسانه های جمعی اون داستان  مسخره  و بی مزه در رفتن یوسف ؛ پارگی پیراهن و بریدن دست زنان درباری با دیدن یوسف  را اختراع کردند تا در آینده فیلم سازان بتوانند  نونی بخورند. البته اسناد پزشکی که از مطب دکتر سینوهه پزشک متخصص زنان در اسکندریه به دست آمده  ثابت  میکندکه وی بارها برای زلیخا نسخه  "Penis normalis, dosim, repetatur!" را تجویز کرده. سالها بعد وقتی دکتر زیگموند فروید در شروع جنگ جهانی دوم از دست نیروهای هیتلر از وین به انگلیس گریخت مطالعه اسناد تاریخی رفتارهای جنسی یوسف و زلیخا برایش دلمشغولی بزرگی شد. مرگ امان نداد تا تحقیقات تکمیل و نتایج منتشر شود.

طبق همین  اسناد  حتی داستان یوسف هم ساختگی  است. اسم اصلیش یوسف کریمی پیرپکاجکی و اصالتا ایرانی بوده و صاحب شرکت ساختمانی سازه های کنعانی. در زمان هخامنشیان به دلیل  اختلاس هایی که در  ساخت و تکمیل پروژه تخت جمشید ؛ پارسه و شوش مرتکب میشه از ترس دستگیری و زندان از پرشیا فرار و در کنعان آن زمان برای  خود هویت جعلی جور  میکنه.

پیرمردی  به نام یعقوب را که کور مادر زاد  و عموی دوست دختر کنعانیش  سارا ؛ بوده پدر خطاب میکنه در نتیجه پاسپورت کنعانی  میگیره. اما برای مهاجرت به امریکا در آن تاریخ داشتن 40 گاو نر و  یا معادل آن طلا در حساب بانکی لازم بوده. یوسف کریمی میره مصر تا کار (و یا کلاهبرداری) را شروع و بتونه مهاجرت کنه که اون داستان زلیخا رخ میده. خبرنگار  علمی واشنگتن پست حتی به سند رزرو بلیط هواپیمای K.L.Mبه نام یوسف کنعانی ؛ قاهره نیویورک دست پیدا میکنه که تاریخ پرواز همچنان اوپن مانده واز بلیط استفاده نشده است.  

 تحقیقات اخیر بر پایه تحلیل رفتار حضرت یوسف که با خواندن خاطرات همین خانم ندیمه  روشن شده این نکته را ثابت کرده که یوسف مثل اغلب  هم وطنان ذکور ایرانیش به اختلال  Intense Sexual Desire و یا همون حشری بودن فوق العاده مبتلاء و در کاروانی که  مقصدش مصر بوده آن قدر با زنان همسفر دل داده و قلوه گرفته بوده که سرانجام کاروانسالار برای امنیت بقیه دستور میده بیندازنش تو چاه. اما اتفاقات شرم آوری در داخل چاه می افته و کسانی که قبل از وی به داخل چاه افتاده بودند دیگر روی بازگشت به اوطان خود را پیدا نمیکنند.

 با اعلام نتایج این تحقیق ؛ کشورهای مسلمان و مسیحی و یهودی که داستان یوسف  تقریبا به یک شکل در کتب مقدسشون اومده به دبیر کل سازمان ملل شکایت و دانشگاه کلمبیا را متهم کرده اند که قصد واقعیش اشاعه آتئیسم در جهان و بی پایه نشان دادن داستان های کتب مقدس  است. دانشگاه کلمبیا هم از  رو نرفته و اعلام کرده تست DNAحدود 15  مومیائی از فراعنه مصری  نشان میده که اونا از نسل یوسف کریمی هستند. یعنی کل داستان پیراهن پاره و ..... ساختگی  است. یوسف کریمی برای سالها وزیر اقتصاد و دارائی و  خرانه داری مصر بوده. محققان اخیرا  با مقایسه فاکتورهای هزینه های ساخت اهرام مصر  متوجه شده اند که یوسف کریمی به بهانه خرید سنگ از سنگتراشان اصفهان؛ مبالغ عظیمی از  این راه به جیب زده  و به حساب شخصی اش در چیس منهاتان بانک نیویورک منتقل کرده است.

با وجود شیوع کرونا در آسیا و اروپا تظاهرات عظیمی در کراچی ؛ واتیکان ؛ تهران ؛ ورشو ؛ دوبلین و  نیویورک برگزار و طی آن  محاکمه  پژوهشگران دانشگاه کلمبیا خواسته شده است.

 در آمریکا هشتگ #Joseph Life Matters ترند اصلی اغلب جستجوگر های اینترنتی شده. سیاهان و سفید پوستان دیترویت اعلام کرده اند که یوسف کنعانی و یا همون یوسف کریمی نقش مهمی در  مراودات فرهنگی بین ملل مختلف داشته . واژه های Bribe و یا حتی Bakhsheshاز زبان فارسی وارد زبان های دیگر شده اند.به عبارت دیگر رشوه بده سر سبیل شاه نقاره بزن از زمان حضرت یوسف وارد فرهنگ های مراودات مالی و ضرب المثل ها شده است.

با روشن شدن ابعاد جدید روابط زلیخا و یوسف کریمی ( جوزف کنعانی طبق پاسپورت)  دنیای  مد در جهان غرب متحول شده.  مردان زیادی پیراهنی را که پشت اش پاره است می پوشند که روش  نوشته Me 2  در مقابل زنانی هم هستند  که شورت های پاره  خود را عین سوپر گرل از روی شلوار می پوشند که روش نوشته : PIWکه مخفف Potiphar’s Innocent Wifeمی باشد. پوتیوار شوهر پپو  زلیخاست. راهبه های  مسیحی هم در میادین بزرگ نیویورک جمع و از زلیخا به عنوان همسر مظلوم و پاکدامن پوتیوار فرعون مصر حمایت کردند.

در اغلب شهرهای غربی انجمن مردان پیراهن پاره تشکیل شده  که  کمپینی بر ضد تجاوزات جنسی زنان و نداشتن امنیت راه انداخته اند. برخی قانون گذاران کنگره طرحی را بررسی  میکنند  که اگر پیراهن مردی در آمریکا در اثر تجاوز زنان پاره شد؛  ازمحل بودجه عمومی  غرامت آن به مال باخته پرداخت بشه. طبق برآورده های اولیه تنها در آمریکای شمالی هر سال  3 میلیون و ششصد هزار و پانصد و نود و دو  پیراهن مردانه از پشت پاره می شوند. پلیس لوس آنجلس موضوع را جدا تحت بررسی قرار داده.  سانفرانسیسکو به  عنوان اولین شهر مدافع حقوق مردان مظلوم تولیدکنندگان پیراهن مردانه را ملزم کرده دوربین های کوچکی را در پشت پیراهن جا سازی کنند  تا تصویر روشنی از زنان متجاوز که اصطلاحا به آنها  زلیخائیون گفته میشود به پاسگاه پلیس مخابره بشه.

 پاپ فرانسیس هم از فرصت استفاده و بررسی تجاوز کشیش ها به کودکان را مسکوت گذاشته و اعلام کرده حضرت یوسف طبق متون همه کتب مقدس از نظر ایشون کاملا بی گناه  است . دلیل  این نتیجه گیری  را هم گزارش های پلیس رم در بررسی  پیراهن پاره حضرت یوسف اعلام کرده که اثر انگشت زلیخا بر روی آنها کشف شده اند. البته محققان دانشگاه کلمبیا قبلا اعلام کرده اند  که گزارش مورد اشاره پاپ  اصالت ندارد و یوسف کریمی با پرداخت  پول و دوستان با نفوذی که در مافیای ایتالیا داشته این گزارش را به نفع خود جعل کرده  است.

نوادگان یوسف کریمی درشهرهای مختلف آمریکا با گرفتن وکیل به روزنامه وال استریت جورنال اخطار کرده اند که به جرم افشای اسرار خانوادگی  ؛  موضوع را در دادگاه فدرال مطرح خواهند کرد. آنها زلیخا را نامادری خود اعلام  کرده اند. نوادگان پوتیوار مقیم آمریکا هم خیلی بی خیال از  کنار موضوع رد شده اند.  آنها  به روزنامه واشنگتن پست گفته اند: اخلاق  جنسی از اختراعات تی پارتی و نانسی پلوسی بعد از سفر اخیرش به چین در همین بیست سال اخیره و ربطی به دوران پارینه سنگی ندارد.

 در نتیجه گیری نهائی محققان دانشکده روانشناسی اجتماعی دانشگاه مینه سوتا که خلاصه ائی از آن به  مطبوعات درز کرده  ادعا شده که در جامعه آن روز مصر  بی بندو باری جنسی وسیعی رایج بوده و داستان حضرت یوسف و قصه پاکدامنی  او و پیراهن پاره درواقع نوعی تسکین و سرپوش گذاشتن به آلام روانی آن جامعه بود و نشان دادن این  نکته  که پاکدامنی تنها در قصه ها وجود دارد که میشه هر شب بعد از شام و قبل از خواب کتابشو خوند و یا فیلمشو دید و راحت خوابید.

بخش نهائی  خاطرات ندیمه زلیخا که به نوشته یو. اس. تودی. خیلی هیجان انگیزه مربوط به  روابط همین خانم Naunet ( الهه اقیانوس ها)  با خود یوسف کریمی ( ببخشید حضرت یوسف)  است. پاپیروس ها به قدری در طی هزاران سال آسیب دیده اند  که انتظار نمیرود قبل از سال 2050 همه مطالب آنها  استخراج شوند. خلاصه دپارتمان Egyptology دانشگاه کلمبیا به این نتیجه رسیده که حضرت یوسف  درست مثل راسپوتین تقریبا با همه زنان دربار مصر ارتباط داشته و نهایتا هم موفق شده نام نیکی از خود در تاریخ و کتب مقدس باقی بگذارد.به این میگند یک ایرانی زرنگ.رابرت مالی نماینده آمریکا در امور برجام اخیرا اعلام کرده که ممکنه یوسف کریمی به دلیل مشارکت در واردات غیر قانونی داروی نظافت و سنگ پا از قزوین به کالیفرنیا تحریم شود.به گفته وی به دلیل علاقه مفرط ایرانیان مهاجر11Feb1979 یعنی نسل 22 بهمن 57 به استفاده از این دو قلم کالا : نرخ ها به قول حاج مهدی سقط فروش هنوز پائین اند اما احتمال دارد بالا بکشند.

در حال حاضر یوسف کریمی زندگی آرامی را در لوس آنجلس  میگذراند. بستنی فروشی بزرگی دایرکرده که محصولاتش اصلا چنگی به دل نمیزنند و باعث اسهال مشتریان میشوند. تعدادی ایرانی که بعد از سال 57 به آمریکا مهاجرت کرده اند هر روز میاند اینجا و بستنی خامه ائی و پسته ائی خورده و در باره زمان دقیق سقوط رژیم جمهوری اسلامی گمانه زنی  میکنند. یوسف کریمی با همه خوش و بش میکند.  مشتریان  سر به سرش گذاشته و ازش میخواهند داستان تکراری مجلس پذیرائی  زلیخا و بریدن دست زنان وقتی جمال نیکویش را می بینند  تعریف کند ؛  یوسف کریمی نمیتواند تداوم منطقی گفته هایش را حفظ کند و وسط کار ساکت میشود. مشتریان یک به یک بستنی فروشی را ترک میکنند. جرج فرمن خدمتکار سیاه پوست  یوسف کریمی هم با دقت  ویلچر اربابشو هل داده و وی را پشت فرمان اتومبیل برقی( هدیه ایلان ماسک) اتوماتیکش نشونده و کمربند ایمنی را  بسته و درگوشش میگه : برو که زلیخا تو خونه منتظره.  شب خوشی داشته باشید.

نشانه های زیادی از توجه افکار عمومی در کشورهای غربی به زندگی حضرت یوسف  دیده میشود. روزنامه Los Angeles Daily News در آخرین شماره خود از شایعاتی که همزمان در روزنامه های El Paisاسپانیا و Courriere della Sera ایتالیا منتشر شده گزارش کوتاهی تهیه کرده که دفتر خاطرات زندان یوسف کریمی در کتابخانه کلیسای جامع مادرید یعنی Catedral de la Almudenaنگهداری  میشود. این روزنامه اشاره هائی داشته که یافته های جدید در صورت ترجمه ممکن است خیلی از باورهای کلاسیک در جهان غرب  در باره قدیسین را زیر سئوال ببرد. این دفتر خاطرات به زبان قبطی باستان نوشته شده و تنها استادی که قادر به خواندنش است  دکتر امانوئیل آغالیان آمریکائی ترک تبار است که برای تعطیلات و ماهیگیری و ماجراجوئی در سن 82 سالگی به اتفاق کلفت 18 ساله سوئدی خود در مرداب های فلوریدا گم شده. اگر طعمه تمساح ها نشود و سالم برگردد مسلما ترجمه خاطرات یوسف کریمی را در اولویت قرار خواهد داد.

در این میان  کتابخانه بریتانیا آس رو کرده و صفحاتی از دفتر خاطرات روزانه زلیخا را که از صومعه ائی در کوهستان های جمهوری چک به دست آمده منتشر ساخته :

روز مرکوری ( چهارشنبه)  ماه  دوم ؛ هفتصدمین سال روز بالا آمدن آب نیل و طغیان بزرگ .

دارم  تا دچار فراموشی پیری نشده ام خاطراتمو تنظیم  میکنم. باید اعتراف کنم ؛ بهترین روزهای زندگیم همون هائی بودند که با یوسف سر شد. اون قصه های سراسر دروغ و شیرین را بارها در ذهنم مرور میکنم. به قول شاعر :

اوقاتِ خوش آن بود که با دوست به سر رفت

باقی همه بی‌حاصلی و بی‌خبری بود

خوش بود لبِ آب و گل و سبزه و نسرین

افسوس که آن گنجِ روان رهگذری بود

خود را بکش ای بلبل از این رشک که گُل را

با بادِ صبا وقتِ سحر جلوه گری بود

  انگلیسی ها  هیچ تاریخ مشخصی برای انتشار متن کامل خاطرات زلیخا اعلام نکرده اند. از همین  حالا  Net Flix برای ساخت سریالی از  خاطرات زلیخا اعلام آمادگی کرده.

مهمترین مشکل در بازخوانی خاطرات زلیخا ؛ شکننده  و پودر شدن پاپیروس های مصری بعد از چند هزار ساله ؛ فقط چند صفحه قابل بازخوانی است. امید همه به تسریع در تکامل فن آوری های نوین هست تا بدون تماس با کتاب بتوان مطالب آن را اسکن و باز تولید کرد... در صفحه آخر خاطرات که به طرز معجزه آسائی از سیر  حوادث جان به در برده  این شعر از روزبه بمانی شاعر  و ترانه سرای ایرانی را کارشناسان به اصطلاح ریکاوری کرده اند. وصف حال زلیخا و خاطراتش با یوسف کنعانی :

 از کدوم خاطره برگشتی به من

که دوباره  از تو رویائی شدم

 همه دنیا نمی دیدند منو

 من کنار تو تماشائی شدم

 از کدوم پنجره میتابی به شهر

 که شبانه با تو خلوت میکنم

........ بقیه واژگان منتظر بازخوانی مانده اند

 از وقتی این خاطرات در صفحه اینستاگرامی زلیخا منتشر شده ؛ یوسف کریمی که در حال حاضر مشغول تجارت برنج و گوشت و ساکن اروگوئه  در آمریکای جنوبی است.... کامنت زیر را گذاشته.... تعداد فالورهای صفحه زلیخا هر لحظه زیاد تر شده و از 500K گذشته.

خنک آن دم که نشینیم در ایوان من و تو

به دو نقش و به دو صورت به یکی جان من و تو

داد باغ و دم مرغان بدهد آب حیات

آن زمانی که درآییم به بستان من و تو

اختران فلک آیند به نظاره ما

مه خود را بنماییم بدیشان من و تو

من و تو بی‌من و تو جمع شویم از سر ذوق

خوش و فارغ ز خرافات پریشان من و تو

طوطیان فلکی جمله شکرخوار شوند

در مقامی که بخندیم بدان سان من و تو

این عجبتر که من و تو به یکی کنج این جا

هم در این دم به عراقیم و خراسان من و تو

به یکی نقش بر این خاک و بر آن نقش دگر

در بهشت ابدی و شکرستان من و تو