در سالیان گذشته و در بحبوحهٔ خیزش ایرانیان در سال ۲۰۰۹، نظراتی که برون از حرفهای جاری و نظر "اکثریت" بودند یا مورد هدف رژیم و مزدورانشان بودند یا از آن بد تر اصلاح طلب‌ها و "صلح دوستان" و "صاحب نظران" که آنان را افراطی یا حاشیه‌ای مینامیدند. اکنون و بعد از بیش از یک دهه فرصت اضافه به جمهوری ننگ و جنگ و رنگ، آنان که خارج از ایرانند ولی‌ خون و عشق ایران در رگ‌هایشان جاریست باری بسی‌ سنگین به دوش دارند که نه تنها صدا و بلند گوی ایرانیان داخل باشند، بلکه خردمند در پندار و گفتار که آلتی نباشند برای تحریف و سود جویی خائن‌ها و وطن فروشانی که بیش از چهار دهه ایران را به ننگ و تنگ کشیده ا‌ند.

آیا این انقلاب است یا اعتراض؟ آیا پیروز میشود یا نه؟ و حالا هم وکالت به رضا پهلوی یا نه؟ که از همان گونه سوژه هاست  که سالها عمر کثیف نکبت اسلامی را امتداد داده و میدهد. از تبلیغات و طرفداری تریتا پارسی، و اکبر گنجی ها، و سروش ها، و موسوی‌ها و نیاک و... موافقت اتمی‌ و اصلاح طلبی و غیره و غیره که سالیان زیادی مردم ایران را به بازی و گمراهی کشید.

جوانان ایران به رهبری شیر زنان ایران پیشروی فکری و خرد خود را ثابت کرده ا‌ند و بلوغ سیاسی‌شان بسی‌ فراتر از برون مرزی هاست. این جوانان اگر رضا پهلوی خواستند، او کاره‌ای خواهد شد و اگر نه، هیچ کاره. نه او و نه هیچ گروه دیگری جربزه و هوشیاری گول زدن آنان را ندارد. آنها درسشان را در دانشگاه مکار ترین، حقه باز ترین، و پست‌ترین اسفل السافلین یعنی ملایان و وطن فروشن گرفته ا‌ند و وکالت دادن و ندادن یا حمله به رضا پهلوی و ابراز نگرانی‌ برای آینده‌ای که همین چپ، اسلامی، ملی‌ مذهبی‌، جبههٔ ملی‌، و"روشنفکر" دست در دست هم در ۱۹۷۹ به دنیا آوردند، سوژه و غم جوانان و زنان ایران نیست.هنوز هم بعد از چهار دهه انحلال و انزوا، وطن سازی شاه و سلطنت را با ارتجاع و جهالت ویران ساز اسلامی مثل هم میدانند و میخوانند. بی‌ انصافی و دگما تا این حد؟ گم شده ها در ایدئولوژی، تفکر قبیلهٔ ای، و ایده ال‌هایی‌ که ننگ اسلامی را به ارمغان آورد هنوز زنده و بیدار است. از جوانان ایران کمی‌ یاد بگیرید بعد درس بدهید و ابراز نگرانی. رهبران و ایده‌های آیندهٔ ایران در خیابانهای ایران ریشه گرفته و تصمیم می‌گیرد.