ایلکای

همیشه و هر لحظه تا وقتی دیکتاتور زنده است، و دیکتاتوری نفس میکشد، باید انتظار دگردیسی و دگرگونی کلمات، به سبک ۱۹۸۴ جورج اورول را داشته باشیم

اول)

کلمه یکی از مهم‌ترین ابزارهای کنترل است. تعریف باید نبایدها یکی از مهم‌ترین اصول کنترل افکار عمومی و‌ پیشگیری از اتفاقاتی است که به مزاج حکومت‌ها -خصوصا حکومت‌های دیکتاتور- ابدا خوش نمی‌آید.

مثلا بعد از جنگ‌ جهانی دوم که دید افکار عمومی جامعه‌ی آمریکایی به «جنگ» شدیدا منفی شده بود، نام این وزارت‌خانه از «وزارت جنگ» به «وزارت دفاع» تغییر یافت. چیزی که بعدتر در گفتمان‌های متعددی می‌توانید آن‌ها را ببینید. طبیعتا هیچکس دیگر از شروع کردن جنگ خوشش نمی‌آید؛ اما هیچکس هم حاضر نیست از خودش «دفاع» نکند. بنابراین همان وزارت با همان خط مشی پیشین، صرفا با یک تغییر نام ساده فشارهای افکار عمومی را از روی خود برداشت و به مسیرش ادامه داد.

یا هیتلر هم در دوره‌ی خود از این دست لفاظی‌ها کم نداشت. «کشتار جمعی یهودیان» را آلمانی‌ها «عمل جراحی» می‌دانستند و اسم طرح نیز «طرح پاک‌سازی» بود. طبیعتا افکار عمومی هیچوقت با «کثافت‌کاری» موافق نیست؛ اما چه کسی از کمی «پاک‌سازی» بدش می‌آید؟ درواقع یکی از بزرگترین و مهم‌ترین ابزار هر حکومت دیکتاتور یا تبلیغاتی- پروپاگاندایی همین تغییر کلمه‌هاست.

دوم)

رژیم جمهوری اسلامی نیز در جاهای مختلفی نشان داده که اهمیت استفاده از کلمه‌ها را می‌داند و به اصول آن مسلط است!

مثلا بارها دیده یا شنیده‌اید که به‌جای «اعتراض» از «اغتشاش» استفاده می‌کند و با این کار تلاش می‌کند افکار عمومی را به همراهی با خودش جلب کند؛ در موارد بسیاری هم موفق شده است. (به جز این بار آخر که دیگر حتی «اعتراض» هم نیست و نامش «انقلاب» است)

یا لفظ‌هایی مثل «فتنه‌گر» برای کسی که صرفا «مطالبه» دارد هم از همان دست لفاظی‌هایی است که با سرکوب مطالبه‌گرها  و سوء‌استفاده از عقاید دینی مردم تلاش می‌کند تا طرفدار بیشتری برای خودش بخرد.

سوم) طبیعتا یکی از راه‌های مبارزه با چنین استبداد کلمه‌محوری اینست که از کلمه‌های آن استفاده نکنیم. مثلا همان که همه‌ می‌دانیم: حتی به‌خاطر حواس‌پرتی یا هرچیزی هم هیچ‌وقت نباید به «اعتراض» گفت «اغتشاش».

به جای «زن بی‌حجاب» یا «بدحجاب» هم می‌توان گفت «زنی با پوشش اختیاری». به جای «سلف مختلط» ، «استخر مختلط» و دیگر چیزها هم به سادگی می‌توان گفت «سلف»، «استخر» و ... یک سلف عادی. یک استخر عادی‌. یک ورزشگاه عادی. باید حتی در کلام روزمره هم یادمان باشد که چیزی که تا پیش از این بوده عادی نبوده است. سلف و استخر و امثالهم «تفکیک‌شده» بودند.

آنقدر در این ۴۴ سال کلمه‌سازی‌های حیله‌گرانه‌ای انجام شده که نمی‌توانم همه‌ی آن‌ها را در این جا لیست کنم. قطعا خودتان در جای خودش می‌توانید بفهمید. تنها نکته‌ی مهم همان است که بدانیم و فراموش نکنیم که همین لفاظی‌ها بوده که این حکومت را به اینجا رسانده‌. و این جنس از مبارزه می‌تواند در میان‌مدت اثر مناسبی به روی جنبش بگذارد.

چهارم)

کلمه‌ها مهم‌اند. همانطور که زیباترین ویژگی این جنبش که جهانی‌شدنش را سبب شد، همین شعار زیبای « زن زندگی آزادی» بود. چیزی که آن شعار من‌درآوردی این حکومت برای جنگ روانی نمی‌تواند با آن مقابله کند. (منظورم «مرد میهن آبادی» است) «زن زندگی آزادی» تجلی برابری و زندگی به دور از مرزبندی‌های بیهوده و طبقات ابلهانه‌ است. برای فرار از کلیشه‌های ضد انسانی است. کلیشه‌هایی که نظام‌های پدرسالار، هسته‌ی مرکزی حکومت خودشان می‌دانند و قطعا هر حکومت پدرسالاری تا مغز استخوان با این شعار مخالفت می‌کند. در طرف مقابل، «مرد میهن آبادی» همان رویای آرمان‌شهری آن‌هاست. مفاهیمی غیرانسانی و انتزاعی که «فرد» را در آن‌ها در نظر نمی‌گیرد. «میهن»! «آبادی»! چه شعارهای توخالی‌ای. ما می‌خواهیم فقط زندگی کنیم. تا آزادانه مرد و زن در کنار هم زندگی نکنیم هیچ میهنی آباد نمی‌شود.

#زن_زندگی_آزادی

#مهسا_امینی