جنبش انقلابی جنبش آزادی زن

آذر ماجدی



تاکنون، طی تاریخ، هیچ جنبش انقلابی این چنین با خواست آزادی زن در هم تنیده نبوده است. این چنین خواست آزادی زن در راس خواست های آن قرار نداشته است. این چنین زن و مرد در کنار هم و با صدای رسا آزادی زن را فریاد نزده است. مساله بر سر شرکت وسیع زنان در جنبش انقلابی نیست، مساله بر سر محوری بودن خواست آزادی زن در جنبش انقلابی است. چه فاکتوری این خصلت را به جنبش انقلابی در ایران داده است؟

ما از خصلت "زنانه" انقلاب آتی حرف زده ایم. این نظر سوالاتی بوجود آورده است. از چپ و راست. هر چند که راست اخیرا دارد می کوشد این مقوله را به سرقت ببرد و با رنگ آمیزی ایدئولوژیک خود بیان ناسیونالیستی به آن بدهد: "کاوه آهنگر آتی زن است." (عبارتی با این محتوا). اما چپ ها از زوایای مختلف سوال می کنند. برخی برآشفته می شوند و آنرا بورژوایی می خوانند؛ برخی می خواهند بدانند که منظور ما چیست. هر چند که اتفاقات روزهای اخیر تا حدودی این سوالات را حاشیه ای کرده است. چرا که زن و مرد وسیعا به خیابان آمده اند؛ از آزادی زن دفاع کرده اند؛ بخاطر شعار آزادی زن کشته داده اند؛ زنان حجاب ها را بدور انداخته اند، به آتش کشیده اند و فریاد "مرگ بر حجاب اسلامی" سر داده اند. (جالب است مرگ بر حجاب اجباری نگفته اند، حجاب اسلامی را هدف گرفته اند.)

رویدادهای اخیر بسیاری از تحلیل های ما و پیش بینی های ما را باثبات رساند. (این سخنی از روی غرور و تعریف از خود نیست؛ بلکه توجه دادن به ریشه مسائل و جنبش هایی است که در جامعه در جریان است.) منصور حکمت در سمینارآیا کمونیسم در ایران پیروز می شود؟ در انجمن مارکس لندن در سال 2000 گفت: "انقلابی که می شود می تواند خیلی زنانه باشد." منصور حکمت در متن تحلیل اوضاع سیاسی و نیروها و جنبش های سیاسی اصلی در گیر، در تحلیل جنبش کمونیسم کارگری و نقاط ضعف و قدرتش به مساله زن و آزادی زن پرداخت؛ به اهمیت این جنبش اشاره کرد و آنرا بعنوان یکی از نقاط قوت جنبش کمونیسم کارگری مطرح کرد. کمونیسم کارگری برنامه ای روشن در زمینه آزادی و برابری زنان دارد و سابقه مستحکمی در دفاع از حقوق زن و مبارزه علیه ستم و سرکوب جنسی. در این متن گفت که "انقلابی که می شود می تواند خیلی زنانه باشد." این عبارت بعدا به "انقلاب زنانه" تغییر یافت، نه توسط منصور حکمت.

آیا این تعبیر یا توصیف نشانه "ارتداد" نیست؟ برخی از نیروهای چپ به سبک و سیاق نیروهای سنتی چپ که به مقوله ارتداد قائل هستند، این توصیف را ارتداد از مارکسیسم و کمونیسم قلمداد کرده اند. برخی این مساله برایشان طرح شده که آیا می شود یک انقلاب زنانه داشت؟ انقلاب را جنسیتی کرد؟

روشن است که انقلاب را نمی توان جنسیتی کرد. گفته منصور حکمت نیز چنین قصدی ندارد. (اینجا وارد تلقی های راست و سطحی حزب موسوم به کمونیست کارگری در این زمینه نمی شویم.) منظور از این مقوله بیان نقش و اهمیت جنبش آزادی زن در تحولات سیاسی ایران و جنبشی که برای سرنگونی رژیم اسلامی شکل می گیرد، است. اگر جایگاه سیاسی و اجتماعی جنبش آزادی زن را در جامعه بشناسیم، خصومت ذاتی و آشتی ناپذیر آن با جمهوری اسلامی و ایدئولوژی اسلام را درک کنیم آنگاه به حقانیت این توصیف پی می بریم.

ایدئولوژی این رژیم اسلام است. یک رکن مهم و اصلی اسلام زن ستیزی مفرط است که در امحای زن از صحنه جامعه، تبدیل او به ملک طلق مرد، و تلاش برای مصادره هر نوع شخصیت و انسانیت از زن است. رابطه زن و مرد در اسلامی رابطه برده و برده دار است. لذا حجاب و آپارتاید جنسی دو نهاد و سمبل اصلی این ایدئولوژی است. ما بارها تاکید کرده ایم که حجاب اسلامی بیرق رژیم و جنبش اسلامی است؛ ابزار و سمبل بردگی زن است.

بعلاوه، جنبش آزادی زن از روز نخست به مقابله با رژیم اسلامی بلند شد. اولین فرمان ارتجاعی خمینی علیه زنان صادر شد و اولین جنبش اعتراضی توده ای علیه رژیم توسط جنبش آزادی زن شکل گرفت. 3 هفته پس از قیام بهمن در روز 8 مارس 1357 که مشغول و درگیر سازماندهی میتینگ 8 مارس بودیم، فرمان خمینی صادر شد و هزاران زن در تهران به خیابان ریختند و علیه این فرمان شعار دادیم. "آزادی زن نه شرقی نه غربی، جهانی است!" این شعار بویژه در آن مقطع تاریخی و حاکمیت پوپولیسم و "ضد امپریالیسم" بر جنبش چپ، خصلت رادیکال و پیشرو این جنبش را بیان می کرد؛ یک حرکت رادیکال و آزادیخواهانه علیه ارتجاع حاکم در متن توهمی گسترده که در جامعه نسبت به این ارتجاع انباشته شده بود. این جنبش یک هفته در خیابان بود. تحصن، تظاهرات و میتینگ سازمان داد و بالاخره موفق شد رژیم اسلامی را عقب بنشاند. جنبش آزادی زن اولین طعم تلخ شکست را به رژیم اسلامی چشاند.  جمهوری اسلامی یک سال و نیم بعد دوباره به زنان حمله ور شد و بالاخره بدنبال سرکوب خونین 30 خرداد 60 جنبش آزادی زن را عقب نشاند. اما این خاتمه جنگ نبود؛ نبردی مهم از یک جنگ چهل ساله بود. بدنبال سرکوب خشن جمهوری اسلامی جنگ جنبش آزادی با رژیم اسلامی فروکش کرد ولی پایان نیافت. با افت و خیزهای بسیار، قربانی های بیشمار تا امروز ادامه یافته است.  

جنبش اصلاح طلب حکومتی بیست سال کوشید تا "زهر" رادیکال و ضد اسلامی جنبش آزادی زن را خنثی کند، موفق نشد. تلاش های وسیع اصلاح طلبانه، از آش های نذری تا تعیین روز ملی برای آزادی زن بجای 8 مارس، تلاش برای رفرم قوانین تا پوست و استخوان ارتجاعی اسلامی مانند "دیه برابر برای زن و مرد!" تا به پا بوسی آیت الله های رنگارنگ رفتن، هیچیک از این تلاش های ارتجاعی موفق نشد جنبش آزادی زن را خنثی و یا جلب کند. هرسال زنگ آغاز تابستان با هجوم گشت ارشاد و زهرا خانم ها زده می شد و درگیری با زنانی که حجاب اسلامی را رعایت نمی کردند به صدر اخبار می رسید. این نبردها هر سال از سال پیش شدیدتر و وسیعتر می شد. بزودی تسلیم از ترس جای خود را به درگیری دفاعی و سپس حمله تعرضی از سوی زنان و مردان جوان داد.

جمهوری اسلامی نمی تواند از حجاب اسلامی عقب بنشیند؛ جنبش آزادی زن نیز حاضر به مصالحه بر سر این حق پایه ای خویش نیست. این نبرد یکی از نبردهای تعیین کننده میان رژیم اسلامی و جامعه؛ جنگ مردم و رژیم و مردم و اسلام است. رویدادهای روزهای اخیر این خصلت پایه ای و تاریخی جنبش سرنگونی طلبانه مردم را با روشنی و صراحت در خیابان ها به نمایش گذاشته است. حجاب سوزان و مرگ بر حجاب اسلامی هم یک خواست مهم و پایه ای و هم سمبلیک جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی مردم است. عجیب نیست که شعار "زن، زندگی، آزادی" به یک خواست و شعار سمبلیک جنبش انقلابی مردم بدل شده است.

تاریخ مبارزات مردم علیه رژیم اسلامی، جنگ جنبش آزادی زن با این نظام کثیف و ارتجاعی و بالاخره رویدادهای روزهای اخیر بیش از هر چیز خصلت "زنانه" انقلاب آتی را به نمایش می گذارد. آزادی و برابری دو خواست اصلی و پایه ای جنبش عظیم انقلابی است که به خیابان ها آمده است. آزادی و برابری کامل و بی قید و شرط زنان بخش لاینفک این آزادی و برابری است. این واقعیت را باید برسمیت شناخت، بر آن ساخت و کوشید تا با هشیاری، اتحاد و سازمانیابی این جنبش انقلابی را به پیروزی رساند و اجازه نداد که نیروهای ارتجاع دست راستی آنرا به مسخ بکشانند.