نامه سرگشاده به جناب آقای ایرج مصداقی نویسنده و محقق برجسته سیاسی و سایر هواداران شاهزاده رضا پهلوی

قسمت دوم

 

بهروز قره داغی

 

۴) موضع گیری در برابر واقعه تاریخی كودتای امریكائی- انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲

این كودتا كه به سركوبی جنبش آزادیبخش ملت ایران انجامید، تمامی وقایع تلخ متعاقب آن از جمله استقرار استبداد نظامی خشن، اعدامهای فله ای نظامیان ارتش ایران، جنگ مسلحانه متقابل گروههای چریكی، استقرار ۶۰ هزار نظامی امریكائی و اداره ارتش توسط بیگانگان، اعدام و شكنجه و سركوب روشنفكران وبالاخره ”انقلاب اسلامی شده“ را رقم زد.

بطور خلاصه ملت ایران در برابر قراردادهای نفتی اسارت باری كه بوی تحمیل شده بود و به منظور احقاق حقوق و تسلط خود به ثروتهای ملی اش در حدود سالهای ۱۹۵۰-۵۱ میلادی بپا می خیزد و می كوشد با ملی كردن صنعت نفت، دست استعمارگران انگلیسی را از غارت منابع نفتی اش كوتاه نماید.

این مبارزه – لااقل از طرف ایرانیان – یك مبارزه بدون خونریزی و از طریق مذاكرات و رجوع به دادگاه بین المللی لاهه علیه دولت غارتگر انگلیس آغاز می گردد.

نمایندگان ملت ایران در دادگاه لاهه موفق می شوند كه از كمپانیهای نفتی خارجی خلع ید نموده، دست آنان را كوتاه كرده و از ملت ایران احقاق حق نمایند.

این یك واقعه بی سابقه در تاریخ روابط دول استعمارگر و استعمار شونده بشمار می رفت، امپراتوری پرعظمت بریتانیا در برابر اراده ملت ایران به زانو در می آید، خشم نمایندگان مجالس بریتانیا و دولت مردانش برانگیخته می شود.

این پیروزی برای انگلستان تحقیرآمیز بوده و بسیارگران تمام می شود. در نتیجه دست به اقداماتی تلافی جویانه میزند، نظیر تحریم خرید نفت ایران، حمله مسلحانه به كشتی های نفتكش ایران و ... و بالاخره تهیه نقشه ای جهت به زانو در آوردن ملت ایران و تغییر رژیم ملی گرا و وطن پرست با رژیمی سرسپرده.

تقریباً یكسال پس از آغاز تحریمها، استعمارگران حتی در امر تحریم نیز شكست می خورند، چرا كه برخی رقبای انگلستان مانند ایتالیا و ژاپن شروع می كنند به خرید نفت از ایران. انگلستان اینبار دست به دامان امپراتوری و ابرقدرت تازه نفس ایالات متحده می شود.

انگلستان با دادن قول تحویل سهمی از منابع غارت شده ایران به امریكا و به مددآنان نقشه یك كودتای نظامی علیه سران نهضت ملی شدن را كشیده و به تصویب مجلس دولت فخیمه می رساند.

طرح كودتا و بركناری مصدق و فاطمی- یعنی مغزهای متفكر و عاملان فعال ملی شدن صنعت نفت درست در زمانی كه ملت ایران – همانطور كه فوقاً ذكر گردید به پیروزی نهائی نزدیك می شد به اجرا در آمد. توضیح میان پرده اینكه آقای ناصر شاهین پر بدرستی و با دقت تمام ماجراهای اتفاق افتاده از روزهای كودتا را در برنامه تلویزیونی میهن TV در صحبت با آقای بهبهانی تشریح نموده  و مطالبش مرجع خوبی برای هواداران صادق نظام شاهنشاهی می باشند.

هنگامی كه تاریخ مبارزه ملت ایران بر علیه امپراتوری انگلیس و سپس ابر قدرت آمریكا را مرور می كنیم و به ماجرای كودتا میرسیم به نظر می رسد كه ملت ایران بطور یك پارچه علیه خارجیان قیام كرده و علیه آنان مبارزه می كرد، لیكن متاسفانه این امر در جریان ملی شدن تاریخی صنعت نفت تحقق پیدا نكرد؛ چرا كه استعمارگران با پشتوانه سالها برنامه ریزی و سرمایه گذاری در امر خائن پروری شركای ”با ارزشی“ كه حاضر به خیانت به هم وطنانشان باشند را دركنار خویش پرورانده بودند.

برهیچ كس پوشیده نیست كه بخش عظیمی از قشر مذهبیون – شامل آخوندها و روضه خوانها و آیت الله های ریز و درشت در لیست دستمزد (payroll) دولت فخیمه انگلستان قرار داشتند.

آخوندها به رهبری آیت الله كاشانی نقش بس عظیم و غیرقابل انكاری در شكست ملت ایران و پیروزی كودتای ضد ملی بازی كردند. از طرف دیگر دولت فخیمه انگلستان شریك بسیار مهم دیگری در چنته داشت و آن عبارت بود از دربار و پادشاهی كه جهت حفظ كیانش از همراهی با ملت ایران سر باز زد و درست بر عكس با خیانت به منافع ملت ایران جانب اجانب را گرفت. او و دربارش به دومین عامل و شریك سرنگونی دولت ملی و شكست نهضت ضد استعماری ملت ایرانتبدیل گشت.

هم شیره نجیب شاهنشاه به رم رفت وبا نمایندگان سیاسی شركتهای نفتی و مقامات سیاسی سازمانهای سیا و اینتلیجِنس سرویس انگلیس به برنامه ریزی و طرح ریزی نقشه برای سرنگونی دولت ملی و شكست دادن ملت ایران پرداخت.

تمام درباریان و اعوان و انصارشان ، رانت خواران هزار فامیل، برادران رشیدیان، گنده لاتهاو لمپنهای حامی و مزدور دربار، همگی دست بدست هم و دست بدست آخوندها داده و كودتا را به نفع اجانب به پیروزی رساندند...

هنگامی كه از دومین شریك كودتائی استعمارگران خارجی نام می بریم، نبایستی مهمترین گروه این قشر را ازدید ببریم و آن گروهی از افسران خائن و ضدمردمی ارتش به رهبری سپهبد زاهدی بودند كه عملیات نظامی كودتا را با ”موفقیت“ به اجرا در آوردند.

سومین شریك كودتاگران حزب توده بود كه با مخالفت با ملی شدن صنعت نفت و گرفتن موضوع انفعالی در جریان كودتا، ضربه كشنده ای به نهضت ملی ملت ما وارد ساخت. علت مخلفتشان با ملی شدن نفت نیز آن بودكه می خواستند امتیاز نفت شمال را به اربابان شمالیشان اهدا نمایند.

حزب توده می توانست با مدد افسران سازمان نظامی خود در ارتش ، مقابل كودتاچیان بایستد و شاید از آن جلوگیری نماید. لیكن بخاطر سرسپردگی به مسكو و احتمالاً بخاطر توافق پنهانی امریكا و شوروی از مداخله در كودتا پرهیز نمود و بعداً نیز قربانی تصمیمات ناشیانه و خائنانه خود گردید...

به نظر نویسنده این نامه سرگشاده كودتای 28 مرداد ”پل خربگیری“سلطنت طلبان و به ویژه اجنبی پرستان ایرانی بوده و خواهد بود.

روشن است كه هر نیروی سیاسی، گروه، حزب و فرد ایرانی موضع و دیدگاهی نسبت به موضوع كودتا دارا می باشد. میزان خدمت به ملت و وطن پرستی یا خیانت و اجنبی پرستی هر قشر و طبقه با این معیار كه كجای این خطكشی ایستاده مشخص می گردد. برای مثال آیا می توان شاه فقید جنابعالیتان، درباریان و وابستگانشان و یا آخوندها یا نظامیانی را كه جانب امپراتوری انگلستان و شریكش امریكا را گرفته بودند وطن پرست نامید؟

وطن پرستی تنها به حرف نیست، در عمل است. آنهائی كه میهن را در پائین ترین سطح ترجیحاتشان قرار می دهند و شعار ”خدا، شاه، میهن“ سر می دهند آیا میهن پرستند؟ تنها تكرار گفتار ”پاینده ایران“ كه پیوسته از دهان احمد آقای فراستی و ثابتی هم كیش شما بیرون می آید، به معنی میهن پرست بودن این وطن فروشان است؟

آقای ایرج مصداقی لطفاً شما قضاوت بفرمائید!

در این بین آنچه كه جلب توجه می نماید جنگ روانی، سفسطه بافی و توجیهاتی است كه اجنبی پرستان جهت تبرئه خود و انداختن تقصیر شكست ملت ایران به گردن دیگران به میان می آورند.

برای مثال جهت پنهان كردن این حقیقت كه علت اصلی برخوردهای به وجود آمده بین شاه و دربار از یك سو و فاطمی و مصدق از سوی دیگر همانا تضاد منافع ملت ایران با منافع استعمارگران بود چنین وانمود می كنند كه آنان اختلاف شخصی داشتند، مصدق از تبار قاجار بودو به همین جهت علیه شاه قیام كرده بود. هیچ حرف و سخنی از اینكه شاه منافع كمپانیهای نفتی و مصدق منافع ملت ایران را نمایندگی می كردند در بین نیست.

سفسطه بافیها و بهانه گیریهای دیگر كه اجنبی پرستان و مشخصاً پیروان مذهب سلطنت طلبی جهت تبرئه خود از شكست نهضت ملی ایران به میان می آورند تازه اگر ككشان برای این شكست بگزد عبارتند از:

- مصدق مجلس را منحل نمود.

- مصدق بجای ایراد نطق در مجلس، به خیابان رفت و گفت: ”مجلس آنجاست كه مردم باشند.“

- مصدق پیشنهادات عادلانه شركتهای نفتی را نپذیرفت در نتیجه ملت ایران شكست خورد.

- كودتا در ۲۵ مرداد شكست خورد. در نتیجه آنچه كه در ۲۸ مرداد اتفاق افتاد كودتا نبود بلكه قیام مردمی( بخوان چماقداران و لمپنها و نظامیان و لباس شخصی های درباری ) بود.

- ملی كردن صنعت نفت در آن برهه تاریخی صلاح نبود و می بایست سالها بعد انجام می شد.

- ما نمی بایست نفت را ملی می كردیم، چرا كه حتی قادر به ساختن لوله آفتابه هم نبودیم...

- ملی كردن صنعت نفت و خلع ید از شركتهای خارجی جز به هم ریختن تمام امور ونظم مملكت وكمیابی و قحطی و كمبودها ارمغان دیگری برای ملت ما نداشت.

پاسخ به این بهانه تراشیها و خزعبلات به تفصیل در كتاب ”سخن رانی محرمانه شاه“ آورده شده. در اینجا تنها به دو مورد مهم این ادعاها بطور خلاصه اشاره می شود.

۱) در مورد نابسامانیها ، كمبودها، قحطی مواد غذائی كه بر اثر تحریم اقتصادی ایران از طرف امپراتوری انگلیس پیش آمده بود گفته شده:

- مگر نه اینكه برای اینكه بچه ای زاده شود، زن باید از میان دردهای طاقت فرسای زایمان عبور كند؟ مگر ملت ایران می توانست بدون تحمل دردهای حاصل از تحریم یعنی قحطی و كمبود و ... نابسامانیهای دیگر با بزرگترین امپراتوری آن دوره در بیافتند؟

۲) در مورد خطر وجود و تسلط شوروی بر ایران كه سلطنت طلبان ملت را با آن می ترساندند گفته شده : ... بگذارید از تجربه ملت ویتنام درس بگیریم. 

مردم ویتنام علیه فرانسویها بپا خاستند و آنانرا از كشورشان اخراج نمودند. علت اینكه این مردم توانستند امپراتوری امریكا را نیز متعاقباً به زانو در بیاورند،همانا داشتن تجربه مقابله با ابرقدرت فرانسه در كوله بارشان بود.

اگر ملت ایران اجازه پیدا می كرد - در صورت دخالت نكردن خائنین داخلی - پوزه امریكا و انگلیس را بخاك بمالد، مطمئن باشید كه می توانست با كسب تجارب لازم از این پیروزی، از پس ابر قدرت شوروی نیز برآید...

بگذارید این بخش از نامه را با شعر جاودانه حكیم فردوسی طوسی بپایان

برسانیم:

از آنروز این خانه ویرانه شد
كه نان آورش مرد بیگانه شد

 

* * *

و اما بحث ”اشتاباهات“ دیكتاتورها
 

این بحث ”اشتاباهات“ دیكتاتورها هنگامی پیش می آید كه هواداران یك نظام استبدادی سرنگون شده جهت تبرئه ”پیغمبر“ محبوبشان استدلال كم می آورند و بگوشه ای می افتند، و شروع می كنند به گفتن اینكه ”بله ، خدابیامرز با اینهمه خدمت، اشتباهاتی هم مرتكب شد. “ - البته بدون ذكر اشتباهات رهبر - ...

در اینجا پیش از نقل چند مثال باید متذكر شد كه به نظر این حقیر، دیكتاتورها هیچگاه دچار ”اشتباه“ بدان معنی كه ”حواریونشان“ ادعا می كنند، نمیشوند. آنچه كه آنان انجام می دهند كاملاً آگاهانه و جهت حفظ نظامشان است. شما هرم قدرت را در نظر بگیرید كه رهبر یا خدابیامرزی در رأسش نشسته است. لازمه استحكام این هرم آن است كه حتی یك خشت پائین ترین طبقه هرم جابجا و یا از جا كنده نشود اگر خشتهای زیرین ترین طبقه سست شده و بدور انداختنه شوند، اندك اندك هرم بكلی فروخواهد پاشید.

جنابعالی نیز هر از چندگاهی اشاره ای به ”اشتباهات“ شاه فقیدتان می نمائید-  البته بدون به میان آوردن نامی از آن اشتباه.

برادر عزیز، همانطوریكه ذكرگردید، اشتباه آنانی كه از اشتباهات یك فرد یا سیستم استبدادی سخن می گویند در آن است كه فرد مستبد نه نه بر اثر اشتباه، بلكهبخاطر تأمین نیاز به تداوم سیستم است كه دچار ”اشتباه“ می شود...

اكنون بپردازیم به مثالها:

- آیا می اندیشید كه به گلوله بستن ۹ مبارز آزادیخواه خلق (بیژن جزنی و ۸ یار دیگرش) در تپه های اوین اشتباه بود؟

خیر، برادر عزیز؛ شاهتان در این جنایت اشتباه نكرد، این نیاز تداوم سیستم بود. سیستم می بایست خون می ریخت تا تداوم پیدا می كرد...

پس از شاه، جمهوری نكبت اسلامی بجای ۹ نفر ، ۴۸۰۰ نفر اسیر زندانی را در مدت یكماه بدار آویخت. لیكن این شاه شاهان، شاهنشاه آریامهر عاری از مهر بود كه افتخار نهادینه كردن اسیركشی در تاریخ ایران را بنام خود ثبت نمود.

- آیا می اندیشید كه قتل خانعلی معلم توسط سرگرد شهرستانی در تظاهرات مسالمت آمیز معلمان تهران در سال 1340 یك اشتباه بود؟

خیر قربان، اگر قاتل مجازات می گردید، چگونه می شد از یك سرگرد دیگر انتظار داشت كه هنگام كشیدن ماشه برای كشتن یك مخالف یا تظاهر كننده دیگر به شك و تردید دچار نشود؟

- همین امر در مورد قتل سه دانشجوی دانشكده فنی دانشگاه تهران در محوطه دانشگاه چند ماه پس از كودتا صدق می كند. این قتلها نیز براثر یك اشتباه نبود، چرا كه اگر قاتلین این دانشجویان محاكمه و مجازات می شدند، قاتلین بعدی با چه جرأتی می بایست دست به جنایت بزنند؟

- سوزاندن روزنامه نگار و شاعر منتقد رژیم : كریم پورشیرازی در داخل سلولش چطور؟ بقول حضرت شعبان جعفريِ تاج بخش: روی تُشَكَش نفت ریختیم، كبریتی بر روی آن روشن كردیم، درِ سلولش را بستیم تا كاملاً بسوزد (رجوع شود به مصاحبه وی با خانم سرشار) . آیا این جنایت اشتباه بود؟

- آیا كشتار مردم بی سلاح تظاهر كننده میدان ژاله در ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ هم اشتباه بود؟ آیا زشتيِ جنایات مرتكب شده با پخش و نشر دروغهای وقیح تر از جنایت پاك می شود؟

- ۹ زندانی اسیر داشتند از اوین فرار می كردند. 

- كریم پور خود، خود را به آتش كشید چرا كه می خواست فراركند، اما موفق نمی شد.

- مردمِ جمع شده در میدان ژاله بر روی سربازان تیر اندازی می كردند!!!

- آیا دادن آزادی و منابع مالی بی حد و حصر به ملایان برای ساختن و گسترش مساجد و تكایا و حسینیه های جدید و قرار دادن عده كثیری از آخوندها در لیست دستمزد (pay roll) اوقاف اشتباه بود؟  

- آیا ساختن مسجد جهت نشر خرافات و نگه داشتن مردم در جهالت در داخل معتبرترین مؤسسه علمی كشور یعنی دانشگاه تهران اشتباه بود؟
  
- ساختن و یا تأمین مالی مدارس اسلامی ارتجاعی نظیر علوی و حقانی و رفاه و ... و پرورش كادرهای حكومت اسلامی آینده هم اشتباه بود؟

مفاهیم و نظریاتی كه در این مدارس تدریس، و توسط آنان رواج هم داده می شد: نظیر فاحشه خواندن تمام خانمهائی كه حجاب یا روسری به سر نمی كردند، یا مسائل نجاست و ... جهت نگه داشتن مردم در جهالت و خرافات و نادانی سیاسی در كنار و هم زمان با سركوب نشریات و كتب و تمامی وسائل تنویر افكار برای تداوم نظام مقدس شاهنشاهی ضروری بود.

از همه اینها مهمتر، این مدارس داشتند رهبران، شكنجه گران و جنایتكاران حكومت اسلامی آینده را تربیت می كردند... آیا اگر این مدارس نبودند، ولایتی ها محتشمی ها، لاجوردیها، نییریها، فلاحیانها، پورمحمدیها، اژِه یها، باهنرها و ... در كجا تربیت می شدند؟

این بزرگواران بودند كه با تعلیمات ارتجاعی كه در این مدارس كسب كرده بودند انقلاب را نخست از راه مستقیمش منحرف نموده- اسلامی كردند، رهبری انقلاب مردم و سپس حكومت اسلامی را بدست گرفتند و جنایاتشان را آغاز نمودند.

بله! جناب مصداقی گرامی:

این، شاه برتر از میهن جنابعالی بود كه زمینه اسلامی شدن انقلاب را مهیا نمود تا بعداً هم كیشانتان تقصیر انقلاب را بگردن روشنفكران و ملی گرایان و چپیها بیاندازند، چپیهائی كه یا مانند سازمان چریكها یا مجاهدین خلق كاملاً سركوب و نابود شده بودند و یا عناصری از آنان در زندان می پوسیدند... غلامحسین ساعدی، یلفانی ،موسی خیابانی ، علیرضا سپاسی آشتیانی، مسعود رجوی، رحمانی نژاد، سعید سلطانپور و ...

بله، سگهای هار تربیت شده در مدارس علوی و رفاه و حقانی بجان مردم افتادند در حالیكه دروغگویان گوبلزی هوادار شاهنشاهی، هنوز كه هنوز است از تب و تاب دروغگوئی نسبت به حوادث انقلاب نیافتاده اند.

خلاصه اینكه جناب مصداقی: تأسیس این مدارس نیز ”اشتباه“ نبود، چرا كه این مدارس چون خاری در چشم مخالفان شاه و چون سدی در برابر رواج افكار مترقیانه و میهن پرستانه ایستادگی می كردند...

- آیا زدن برچسب ”كمونیست یا عامل شوروی“ به هر منتقدی كه حتی بوئی از كمونیسم نبرده بود ولی از فساد مالی این یا آن مقام انتقاد داشت اشتباه بود؟ فرستادن اینگونه افراد كه حتی دستی هم به اسلحه نبرده بودند، ببیدادگاه‌های نظامی فرمایشی هم اشتباه بود؟

اگر چنین نمی كردند، پس با چه توجیهی زندانها را از روشنفكران و دانشجویان و استادان دانشگاه پر می كردند و یا دست به اعدامشان می زدند؟

- آیا ابداع و نهادینه كردن اعترافات تلویزیونی اجباری كه توسط ثابتی - مقام امنیتی - كارگردانی می شد، اشتباه بود؟

- آیا لغو انتخابات آزاد مجلس شورای ملی و پر كردن آن از نمایندگان انتصابی و قلابی یك اشتباه بود؟

خیر قربان، این هم اشتباه نبود، چرا كه هر نماینده قلابی مجلس یا وزیر و وكیل فاسد به مصابه خشتی بود از خشتهای زیرین هرم قدرت و جابجا نمودن باعث سستی تدریجی بنای هرم می گردید.

- آیا دستگیری و زندانی كردن ناصر رحمانی نژاد و ۱۲ بازیگر تئاتر - كه یك فعالیت فرهنگی غیر مسلحانه بشمار می رفت اشتباه بود؟ تنها جرم آنان این بود كه قصد داشتند نمایش ”انگلهای“ ماكسیم گوركی را به روی صحنه تئاتر ببرند.

آیا ممنوع التصویر و ممنوع الكار كردن هنرمندان، نویسندگان و فعالان اجتماعی منتقد حكومت و یا حتی ورزشكاران ( مانند عبدالله موحد) اشتباه بود؟

- آیا جدا كردن بحرین از مام میهن و تقدیم دو دستی آن به دولت فخیمه اشتباه بود یا لازمه حفظ كیان شاهنشاهی باستانی ما ایرانیان؟

- آیا نهادینه كردن ممنوعیت تشییع جنازه شهدائی كه قربانی جنایات رژیم می شدند (نظیر ۹ زندانی معروف اوین) و منع برگزاری مراسم یادبود و سالگردشان كه مانند پدیده های دیگر رژیم استبدادی توسط جمهوری جهل و خون اسلامی به اوج خود رسید، اشتباه بود؟ این وحشت از اجساد مرده شهدا نمایانگر این نیست كه هر جسد شكنجه شده و به قتل رسیده ای سند و مدركی از جنایتی است كه بر آن فرد مبارز گذشته؟

محقق عزیز، برای مطالعه لیست كامل شباهتهای ”اشتباهات“ شاه فقید با ”اشتباهات“ جمهوری جهل و خون مراجعه كنید به كتاب سخنرانی محرمانه شاه...

لاپوشانی جنایات شاه محبوب جنابعالی با ”اشتباه“ دانستن آنها درست مثل این است كه چهل و اندی سال پس از فروپاشی جهل و خونیها یكی از هواداران فرهیخته و تحصیل كرده و مكار آن ضمن هوادارای از عملكرد حكومت محبوبش مجبور به اعتراف به ”برخی اشتباهات“ آنان بشود . ببینیم كه ایشان كدام یك از اعمال و اقدامات جنایتكارانه جهل و خونیها را بعنوان اشتباهاتشان برخواهد شمرد؟

- قتل یا تعقیب و آزار و شكنجه شاعران و نویسندگانی چون ساعدی ، سعید سلطانپور، فریدون فرخزاد، جعفر پناهی ، رسولف، مختاری، سعیدی سیرجانی، حاجی زاده...، و پسر 9 ساله اش كارون ... كه برخی از آنان از جان بدربردگان زندانهای شاهنشاهی بودند اشتباه بود؟

- قتل زهرا كاظمی توسط قاضی مرتضوی، قتل زیرشكنجه ستار بهشتی، نوید افكاری، زندانی عادی شاهد شكنجه های نوید افكاری و ... اشتباه بود؟

- قتل پزشكان متعددی كه حاضر نشدند گواهی های فوت نادرست صادر و یا با رژیم هم كاری كنند، اشتباه بود؟

- دكتر علی محفوظی، كاظم سامی، محمد تقی فلاح تفتی و همسرش دكتر منیژه زرسازگار، جمشید پرتوی و ...

- سركوب خونین و وحشیانه دانشجویان دركوی دانشگاه، سركوب اعتراضات به تقلب در انتخابات یا گرانی بنزین و ... اشتباه بود؟

- اسیركشی ۴۸۰۰ زندانی سیاسی - اكثراً مجاهدین خلق - در تابستان ۱۳۶۷ اشتباه بود؟

- قتلهای زنجیره ای روشنفكران و دگراندیشان داخل و خارج كشور، - ربودن متفكران و برنامه سازان تلویزیونی از كشورهای خارجی و انتقال آنان به داخل و شكنجه و اعدامشان ( مانند روح الله زم) - اشتباه بود؟

- آیا عدم تعقیب و عدم دستگیری و مجازات قاتلان ناموسی یا اسیدپاشان به روی زنان و متجاوزان به عنف جوانان (سعید طوسی، قاری قرآن) و ... هم اشتباه بود؟

خیر و خیر و خیر و خیر!!!

عدم ارتكاب چنین ”اشتباهاتی“ به سست شدن بنای منفور هرم قدرت می انجامد.

لطفاً توجه بفرمائید كه لیست ”اشتباهات “ جهل و خونیها، به تناسب میزان جنایاتی كه در مقایسه با جنایات شاهنشاهیها مرتكب شدند بسیار فزون تر بوده و طولانی تر است و ما به میان آوردن همه آنها را لازم نمی دانیم.

 

* * *

انقلاب اسلامی شده ضد سلطنتی و موضع جنابعالی 

 

اكنون بپردازیم به دیگرمعیار تشخیص اجنبی پرستان و سلطنت طلبان و آن عبارت است از نحوه برخوردشان با انقلاب ضد سلطنتی كه به ”اسلامی“ مبدل گشت.

چگونگی وقوع انقلاب اسلامی و مسائل حاشیه ای آن، میزان دخالت و علت درگیر شدن دولتهای خارجی در وقوع آن بطور مشروح در ۲ كتاب یاد شده در بالا تجزیه و تحلیل گردیده. در اینجا بطور خلاصه به مسائل مربوط به آن می‌پردازیم...

- وقوع اعتصابات ، تظاهرات، مبارزات خیابانی از جانب ملت از یك سو و سركوب خشن، بی محابا و سیستماتیك از طرف رژیم دست نشانده خارجیان.

طی ۳۷ سال سلطنت شاهنشاه آریامهر جنابعالیتان - كه خود را سایه خدا بر ملت ایران می پنداشت - ایران همواره شاهد اعتراضات، اعتصابات صنفی ،سیاسی و كارگری و ... از جانب ملت ایران بوده است.

منتهای مراتب این اعتراضات و مبارزات با خشن ترین نحو و بطور سیستماتیك سركوب و در نطفه خفه می شد. یكی از علل این سركوبهای خشن، حمایت دولتهای آمریكا و انگلستان از رژیم حاكم و در نتیجه تضاد منافع آنان با منافع ملت ایران بود. در حقیقت این، سفرای انگلیس و امریكا و ۶۰ هزار مستشار نظامی آمریكائی بودند كه كشور ”مستقل“ ما را اداره می كردند...

این امر به حادتر شدن تضاد منافع ملت ایران با اجانب می افزود.

... تا اینكه ...

در برهه زمانی سالهای ۵۷-۱۳۵۵ منافع ملت ایران با منافع كشورهای حاكم بر ایران بطور موقت - توجه كنید. بطور موقتی تلاقی نمود...

در این سالها كه جنگ سرد به بالاترین و حادترین نقطه انفجاری رسیده بود و گسترش سوسیالیزم به بزرگترین دغدغه استراتژیستهای غربی به رهبری آمریكا بدل شده بود، برژینسكی حیله گر با برنامه ”كمربند سبز اسلامیش“ به میدان آمد، قرار شد كه در افغانستان رژیم طالبانی و در ایران رژیمی نظیر عربستان سعودی - منتها با قواعد شریعت شیعه بجای تسنن عربستانی - روی كار آید.

چنین رژیمی- با الگوی حكومت عربستانی- اولاً می بایست منافع امریكا را همچنان حفظ می نمود و از طرف دیگر به مهمترین كاركرد خود كه همانا صدور انقلاب و افكار اسلامی ارتجاعی طالبانی به جمهوریهای مسلمان نشین شوروی سابق می پرداخت ، تا شوروی از داخل از هم بپاشد.

لپ كلام اینكه تاریخ مصرف شاه شاهان - شاهنشاه آریامهر ما - بسر رسیده بود و وی با تمامی خدمات و سرسپردگی اش به اجنبیان می بایست می رفت. هم ملت ایران و هم كشورهای خارجی حامی شاه این بار خواستار رفتن شاه شدند...

بدین گونه بود كه برای اولین بار منافع غربیها و منافع ملت ایران در براندازی شاهنشاه تلاقی نمود و انقلاب – كه در واقع یك خیمه شب بازی بیشتر نبود- پیروز گردید، آنهم از نوع اسلامی اش.

فارغ التحصیلان مدارس شه ساخته علوی و رفاه حقانی و ... رهبری انقلاب را بدست گرفتند و سپس به رهبران حكومت اسلامی جدید تبدیل گردیدند.

در راستای همین برنامه ترویج و برقراری حكومتهای اسلامی ارتجاعی در اطراف شوروی طالبان را كه با بودجه عربستان سعودی در پاكستان تعلیم و تجهیز نموده بودند، در افغانستان برسر كار آوردند.

اوضاع به همین منوال پیش می رفت كه بناگهان اتفاقی غیر مترقبه در قلب دنیای سوسیالیزم به وقوع پیوست: شوروی از داخل پاشیده و مضحمل شد! 

اما نه بر اثر انقلابهای اسلامی ارتجاعی مهندسی شده از افغانستان یا ایران به سمت جمهوریهای مسلمان نشین ، بلكه از داخل همان دیوارهای كاخ كرملین و میدان سرخ مسكو. تضادهای داخلی سیستم سوسیالیستی كه به ویژه از سالهای متعاقب مرگ بنیان گذار اصلی اش یعنی لنین به بیراهه می رفت، بالاخره این نظام را به زانو در آورد.

بله، جناب مصداقی، به همین جهت است كه می گوئیم اگر فروپاشی شوروی ۱۲ سال قبل از ۱۹۹۱ یعنی در سال ۱۹۷۸ - یكسال پیش از انقلاب ایران به وقوع می پیوست، انقلابی در ایران اتفاق نمی افتاد. شاه فقید محبوب جنابعال كماكان به سركوب جنبشها و حركتهای آزادی خواهانه ملت ادامه می داد و اجانب-  یعنی چشم آبی‌ها نیز هیچ دلیلی جهت براندازی حكومتشان نمی داشتند.

- بقول شیرین عبادی ، ایران قربانی جنگ سرد گردید. 

در این قسمت سعی می نمائیم بطور فهرست وار اشاره ای داشته باشیم به علل و چگونگی و مكانیسم دخالت دولتهای خارجی به سركردگی آمریكا و انگلستان در انقلاب مهندسی شده و بهتر بگوئیم خیمه شب بازی انقلاب اسلامی:

 ۱) مصاحبه شاه با نشریه انگلیسی در سال ۱۹۷۳ - شش سال مانده به براندازی حكومت وی. او در این مصاحبه اظهار می دارد كه در سال ۱۹۷۹ كه قراردادهای نفتی منقضی می گردیدند، وی تصمیم داشت كه قراردادها را با همان شرایط سابق تمدید ننماید. آثار و علائم شكاف بین منافع شاهنشاه و چشم آبیها اندك اندك شروع به خودنمائی می كنند.

۲) رهبری اوپك و تحریم نفتی علیه كمپانیهای نفتی. این امر شكاف بین شاه و غرب را عمیق تر می نماید. شاه از قدرت كاذبی كه بوی اعطاء شده بود غرّه شده و فراموش می كند كه آنانكه او علیه شان بپا خاسته، همانهائی هستند كه این قدرت كاذب را به او اعطاء كرده اند.

... صوفی از خنده می در طمع خام می افتد!!!

۳) طرح ”كمربند سبز اسلامی“ جهت براندازی حكومت سوسیالستی شوروی و فروپاشی آن از داخل توسط تیم برژینسكی، كارتر و با توافق تمامی جناههای حكومتی امریكا، یعنی دموكراتها و جمهوری خواهان ریخته می شود. پر واضح است كه شاه شاهان شاهنشاه آریامهر ما نمی توانست جائی در اجرای این طرح داشته باشد و می بایست محترماً - و نه توسط كودتا - بكنار گذاشته می شد.

۴) تحقیر شاه در مسافرتش به امریكا و دیدار با كارتر حیله گر. اینكه شاه به یك كشور آمریكائی یا اروپائی سفر می كرد و با تظاهرات دانشجویانِ كنفدراسیونی مواجه می شد غیر مترقبه نبود. لیكن این بار چشم آبی‌ها سورپرایزش نموده اشكش را با گاز اشك آور در آوردند.

آنها اجازه دادند كه برخلاف دفعات گذشته، دانشجویان تظاهركننده بقدری به تریبون سخنرانی وی نزدیك شوند كه گاز اشك آور به چشمان شریف ایشان نیز برسد.

تحقیری بدتر از این را می توان متصور بود؟

كشیدن فرش از زیر پای ”سایه خدا“ شروع شده بود!!!

۵) در كنفرانس گوادولوپ آمریكا و انگلستان تصمیم به بركناری شاه را به سایر متحدانشان: آلمان و فرانسه ابلاغ نمودند. در نتیجه تفاهمی كه بین دول غربی حاصل شد، قرار شد كه شاه نه با یك كودتا ، بلكه با یك انقلاب مهندسی شده (خیمه شب بازی انقلاب ) بكنار گذاشته شود چرا كه در غیر اینصورت این دولتها پاسخی برای علت بركنار نمودن وفادارترین و سرسپرده ترین حكومت وابسته به خود نمی داشتند. 

تأكید مجدد اینكه تصمیم به بركناری شاه در گوادولوپ گرفته نشد. این تصمیم قبلاً توسط امریكا و ایالت 51 -ام اش انگلستان گرفته شده بود و در این كنفرانس به سایر متحدانشان ”ابلاغ “ گردید.

۶) در سال ۱۳۵۶ درست یكسال پیش از وقوع ”انقلاب“، شاه به توصیه و بهتر است بگوئیم دستور آمریكا، نصیری را از ریاست ساواك بركنار و بجای وی - علی رقم میل خود - سپهبد مقدم را كه منتخب آمریكا بود به این مقام منصوب می نماید.

سپهبد مقدم در طی یكسال از ۱۳۵۶ تا بهمن ۵۷ تمامی رؤسای ساواك شهرستانها را عوض می كند. درست مثل اینكه آمریكا مهره های شطرنجش را بچیند.

به گواهی اصلان امیر افشار و خاطرات درباریانی چون نهاوندی و نیز احمد فراستی، سپهد مقدم عملاً ساواك را به تعطیلی می كشاند. باز به گواهی احمد فراستی رئیس اداره سوم ساواك، وی هر صبح كه به اداره می رفت هیچ كاری انجام نمی داد و كارش در طی این یكسال كذائی تنها وقت كشی در اداره بود.

۷) فعال كردن خیمنی و مطرح كردن و جا انداختن او بعنوان رهبر. خمینی را تحت حفاظت سازمانهای سیا و MI6 به پاریس فرستادند. زیر درخت سیب در نوفل لوشاتوی فرانسه  نشاندند. بلندگوی BBC بدستش دادند تا به مأموریتش كه همانا ”رهبری انقلاب“ بود بپردازد. برخلاف ساده اندیشان و ابلهان سیاسی، خمینی را نه برای تأمین و حفظ حقوق بشر، كه جهت سركوب خشن ملت ایران برگزیده بودند.

۸) قرار و مدارهای سیاسی و مغازلات با نمایندگان كشورهای غربی. خمینی كه به قول تراب حق شناس سیاستمداری تودار و مكار و كاركشته بود خوب می دانست كه افسار شاه، ارتش قدرتمند و خلاصه حكومتش را غربیها در دست دارند.

به همین جهت ابتدا به مبادله افكار و سپس به عقد قرار و مدارهای سیاسی و مغازله با فرستادگان امریكا پرداخت. رمزی كلارك ها، سولیوان ها، هایزرها و ... و صدها ژنرال و دیپلماتهای ریز و درشت امریكائی بسوی نوفل لوشاتو سرازیر شده و به بستن قول و قرارها برای استقرار اسلامی پرداختند.

به گواهی مصاحبه های متعددی كه از وی بجا مانده او به امریكائیها اطمینان می داد كه كاری به كار منافعشان در ایران نخواهد داشت

بگذریم كه همه اینها جز ”خدعه “ یا بقول خودش ”تقیه“ چیز دیگری نبود.

۹) آغاز تظاهرات میلیونی در تهران و شهرستانها. حدود پنج ، شش ماه قبل از بهمن ۵۷، تظاهرات بزرگی در تهران برگزار شد كه بعنوان بزرگترین تظاهرات ضد استبدادی تا آن زمان ثبت گردید. در آنروز كذائی دكتر شریعتی در حسینیه ارشاد سخنرانی نموده بود. پس از اتمام سخنرانی - كه در آن شریعتی مردم را علیه حكومت تهییج نموده بود - حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ نفر  از حسینیه خارج شده و در جاده قدیم شمیران - بالاتر از سه راهی سید خندان به تظاهرات پرداخته بودند. برخلاف دفعات قبلی كه كوچكترین حركت مردمی در نطفه خفه می شد. هیچكدام از دستگاههای سركوب شاهنشاهی به میدان نیامدند. مثل اینكه ساواك، گارد شاهنشاهی، كمیته ضد خرابكاری، ارتش، و ... همگی یا به مرخصی رفته و یا بخواب غفلت فرو رفته بودند.

بدین گونه بود كه طبق شهادت ناظران جمعیت ۱۵۰ تا ۲۰۰ نفره مقابل حسینیه ارشاد در میدان فردوسی - یعنی حدود ۷ یا ۸ كیلومتر آن طرفتتر - به جمعیت ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار نفری تبدیل شذه بودند. مثل اینكه مهره های چیده شده توسط آمریكا به رهبری سپهبد مقدم - با همكاری افسران خائن به شاه یعنی قره باغی ، فردوست و ... كار خود را به نحو احسن انجام داده بودند.

همین امر در شهرستانها نیز تكرار گردید. تجمعات اعتراضی مردم با دستههای كوچك بخاطر فعال نشدن اهرمهای سركوب به روال گذشته ، به تظاهرات میلیونی مردمی كه پس از سالها دروازه های آزادی را باز شده می دیدند، تبدیل گردیدند.

عقاب در ماه نشسته بود.

۱۰) اعلام بی طرفی ارتش و فرار شاه. آخرین میخها بر تابوت حكومت باستانی شاهنشاهی محبوب ما با اعلام بی طرفی ارتش بر این تابوت زده شد.

عده ای از امرای ارتش كه بجای شاه مستقیماً از انگلیس و امریكا دستور می گرفتند: قره باغی ، فردوست ، مقدم و ...

اعلامیه ای مبنی بر بی طرفی ارتش صادر نموده و راه را برای طلوع ”آفتاب عالمتاب“ جدید: خمینی دجال باز نمودند. شاه از كشور ”در“ رفت و خمینی با ”ایر فرانس“ وارد كشور شد.

* * *

تناقض در رفتار و اعمال و گفتار جنابعالی و هم كیشان سلطنت طلبان در مورد ”خرابكاری“

جناب ایرج مصداقی گرامی: ملت مایلند بدانند كه حضرتعالی تضاد و تناقض ذیل در اعتقاد و گفتارتان در باره مجاهدین خلق (بقول شما فرقه رجوی) و چپیها (بقول شما چپ درمانده) در مقابله با رژیم جمهوری جهل و خون اسلامی (نكبت اسلامی) را چگونه توجیه می نمائید:

اینكه جنابعالی با به تله انداختن حمید نوری و راه انداختن محاكمه وی بزرگترین خدمت را جهت افشای جنایات رژیم اسلامی به عمل آوردید- فارغ از نتایجی كه ممكن است ببار آید- جای تحسین فراوان داشته و هیچ شك و شبهه ای در آن نیست.

لیكن تضاد و تناقض در این است كه چرا و چگونه گروههائی نظیر مجاهدین خلق یا چپیها و ملی گرایان را كه جنابعالیان در زمان حكومت شاهنشاهی تان ”خرابكار“ خوانده و مانند مور و ملخ زیر شكنجه یا در میدانهای تیر یا تپه های اوین به گلوله بسته و اعدامشان می كردید، بناگهان به عرش اعلا میرسانید و تحت عنوان جوانان آزادیخواه و تحصیل كرده و مبارز برایشان دل می سوزانید. آیا این هم كیشانتان و ”سایه خدایتان“ نبودند كه همین مبارزان را با زدن برچسب ”خرابكار“ زیر شكنجه و بدون محاكمه عادلانه به شهادتشان می رساندند؟

البته در این تناقص گوئی جنابعالی تنها نیستید. اداره كنندگان كلاب هاوسهای فارسی زبان هم كیش جنابعالی كه گهگاهی با غیضی و نفرتی باور نكردنی از مجاهدین و چریكهای فدائی زمان ” شاه فقید شده تان“ یاد می كنند، بناگهان ”دایه مهربانتر از مادر“ شده و از به شهادت رسیدن و قربانی شدن همین چپیها و همین مجاهدین در تابستان ۶۷ صحبت می كنند. البته حقه بازی بیشتر اینكه از آنان بعنوان جوانان میهنمان یاد می كند و اشاره ای به تمایلات سیاسیشان یعنی هواداری از مجاهدین یا جنبش چپ نمی نمایند.

اگر كسی نداند كه رژیم شاهنشاهی محبوبشان همین بلایا را منتها در مقیاسی متفاوت نسبت به این گروهها اعمال می كرد، به خود خواهند گفت كه این صاحبان كلاب هاوسها تا چه اندازه آزادیخواهند!!!

هم كیش و هم مذهب دیگرِ جنابعالی یعنی آقای علیرضا میبدی نیز در برنامه رادیو همراه یا تلویزیون پارس خویش با دو روئيِ وصف ناپذیری از این جوانان با عبارت ”جوانان تحصیلكرده و آزادیخواه“ كه قربانی اعدامهای تابستان 67 شدند نام می برد.

درست مثل اینكه جوانان چریك یا مجاهد خلق یا پیكاری یا ملی گرائی كه رژیم برای سركوب و شكنجه اشان دست به واردات متخصصی بنام ”ریچارد هلمز“ زده بود، تحصیلكرده و روشنفكر و آزادیخواه نبودند!!!

واقعاً اگراینگونه برخورد و مستمسك قرار دادن خون شهدائی كه خودتان نیز به خونشان تشنه اید، دو روئی سیاسی ، ماكیاولیسم، حقه بازی و شارلاتانیسم سیاسی نباشد، چه چیز دیگریست؟

فرصت طلبی، دو روئی، دروغ پراكنی خصیصه مشترك همه- تأكید می نمائیم همه – هواداران حكومتهای استبدادی می باشد.

جالب این است كه روز بعد از سرگونی جمهوری جهل و خون اسلامی اگر چنانچه جنابعالیان موفق شوید شاهتان را بر سركار بیاورید (چه شاهزاده معصومتان - و چه پادشاه انتخابی رضا هازلی)، به جان همین گروهها - بقول هم كیشانتان ۵۷ ایها - خواهید افتاد و با استفاده از تجارب ”گرانبهای“ حكومتهای شیخ و شاه آنچنان حمام خونی براه خواهید انداخت كه روی این دو حكومت را سفید خواهید كرد.

كشتاری كه در تواریخ نوشته خواهد شد.

یادداشتهای پایانی:

جناب مصداقی: به نظر می رسد كه اخیراً شمشیر را از رو بسته، پرده پوشی و تعارف را كنار گذاشته و شروع به دفاع از حمله كشورهای خارجی به میهن مان به بهانه خلاصی از رژیم جهل و خون اسلامی كرده اید. همان بهانه و مقصودی كه به آتكاء به آن رجوی منفور به جبهه كشور متجاوز به ایران – یعنی عراق پیوسته بود.

مبارك است. جنابعالی اندك-اندك به دوختن جامه صداقت برتن مباركتان نزدیك می شوید.

در ضمن توجه نمائید كه حمایت از حمله كشورهای خارجی به كشورمان از خصایص اجنبی پرستان و سلطنت طلبان است. 

اجازه بدهید بدون هیچ بحث اضافی به طرح یك سؤال مبادرت ورزیم:

لطفاً بفرمائید كه در صورت حمله یك كشور خارجی جهت ویران كردن زیربنای اقتصادی كشور- به بهانه سرنگون كردن رژیم اسلامی – و همسو شدن جنابعالی با آن كشور خارجی، فرق جنابعالی با رجوی كه به همان قصد سرنگونی حكومت اسلامی با عراق هم سو شده بود چه می تواند باشد؟

لطفاً توجه بفرمائید كه علت پا نگرفتن اپوزسیون خارج از كشور و گرد نیامدن ملت بدور هیچ رهبر و محققی، وجود افرادی مانند حضرتعالی است، چرا كه خردجمعی ملت- با وجود تمام كاستی هایشان- عدم صداقت در گفتار و كردار در نظریات صاحب نظرانی نظیر حضرتعالی را تشخیص می دهد.

* * *

جناب مصداقی گرامی

اجازه بدهید این نامه سرگشاده را با تأكید برلزوم باز كردن پرونده ای جهت محاكمه جانیان رژیم گذشته- نظیر پرویز ثابتی- احمد فراستی- هوشنگ وزین و نیز ساواكیها و شكنجه گرانی كه در اروپا و امریكا پنهان شده اند به پایان برسانیم.

محكوم كردن جمهوری اسلامی برای جنایت اسیر كشی تابستان ۶۷ بجا و لازم است، منتها گسترش افكار و عقاید آزادیخواهانه و دموكراسی طلبانه، محكومیت جانیان رژیم سابق را نیز می طلبد، چرا كه حكومت ”شاه فقید“ نیز همان گروههائی را كه در تابستان ۶۷ فدا شدند قتل عام می نمود.

آگوست ۲۰۲۲

قسمت اول
قسمت دوم