نامه سرگشاده به جناب آقای ایرج مصداقی نویسنده و محقق برجسته سیاسی و سایر هواداران شاهزاده رضا پهلوی

قسمت اول

 

بهروز قره داغی

 

آقای ایرج مصداقی:

آنچه كه نوشتن این نامه سرگشاده را باعث گردید، دفاعیاتی است كه جنابعالی از شاهزاده رضای پهلوی در تلویزیون میهن ُTV  آقای بهبهانی به عمل میآورید. در یكی از برنامه های گفتگو با آقای بهبهانی می فرمائید: «رضای پهلوی یك انسان دموكرات و معتقد به دموكراسی بوده و هیچ انگیزه ای برای غصب قدرت و دیكتاتوری ندارد.»

به فرض اگر ایشان فكرشان را عوض كرده و به استبداد رو آورند، آیا سرنگون كردن ایشان آسانتر است، یا سرنگونی دیكتاتوری مانند خامنه ای؟ ایشان، یعنی شاهزاده رضای پهلوی بارها تأكید كرده اند كه هیچ قصدی برای شاه شدن ندارند، و تابع رأی ملت ایران خواهند بود. ایشان هیچگونه سابقه طرفداری از استبداد ندارند و تنها كسی هستند كه می توانند ملت و اپوزوسیون را حول یك محور جمع نموده و جمهوری جهل و خون اسلامی (ج. ج. خ. ا.) (یا بقول جنابعالی، جمهوری نكبت اسلامی) را سرنگون نمایند. آیا كسی شخصی بهتر از ایشان را می شناسد كه بتواند به چنین مهمی دست یابد؟ اگر می شناسید جلو بیائید و معرفی شان نمائید!»

جناب آقای مصداقی: نخست آنكه مقایسه شاهزاده ای كه بر سر قدرت نیست با دیكتاتوری كه بر سر كار است كاملاً نادرست است. چرا كه به هیچ وجه معلوم نیست اگر ایشان نیز سر قدرت بودند چگونه رهبری می شدند. مگر نه اینكه انسانها را نمی توان تنها از ظاهرشان شناخت؟ 

دوماً اینكه آنچه شما می فرمائید، این است كه ”آی ملت ایران بیائید به دور شاهزاده ای كه پدر و پدر بزرگش امتحان بد و مأیوس كننده ای در برقراری دموكراسی در ۵۰ سال قبل از وقوع انقلاب پس داده اند جمع شوید و اورا سر قدرت بیاورید.“ حال اگر ایشان به وعده های دموكراسی خواهیشان عمل نكردند، او را از كار بركنار كرده و شخص دیگری را برگزینید. (درست مثل خرید هندوانه به شرط چاقو!!!) و درست مانند امری به آسانی فشار یك دكمه...

برادر عزیز مگر این ملت خون اضافی دارد كه به زمین بریزد و اگر نشد، بعد بروند سراغ نفر بعدی؟ یعنی شما می فرمائید كه هیچ فرد متفكر و سازمان و نهادی در میان این ملت وجود ندارد كه شخصی یا گروه یا سازمان و یا سیستم حكومتی مناسبی را پیش پای ملت بگذارد و ملت را با حد اقل تلاش و خونریزی و اتلاف وقت به سر منزل مقصد كه رسیدن به یك حكومت دموكراتیك باشد برساند. 

جنابعالی می اندیشید كه این ملت مغز آن حیوان شریف را خورده كه بتوانید شاهزاده تان را به آن حقنه كرده و دیكتاتوری ”محبوب “ ۵۰ ساله سرنگون شده اتان را دوباره بر سر كار بیاورید؟

حضرت مصداقی توجه بفرمائید تنها تكرار حیله گرانه این جمله كه ”من به هیچ وجه طرفدار حكومت موروثی نیستم“ - یا ”با حكومت موروثی مخالفم“ به هیچ وجه دم خروس شما را كه از لای عبایتان پیداست پنهان نمی كند. 

مهمترین معیار تشخیص سلطنت طلبان - بغیر از حمایتشان از شاهنشاهی پهلوی - نظر و نحوه برخوردشان نسبت به دو واقعه مهم تاریخ معاصر است: یكی كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و دیگری انقلاب اسلامی شده ضد استبدادی ۱۳۵۷. 

با شناختی كه از محتویات بیانات مبسوط و نوشته های جنابعالی بدست آوردهایم، حضرت عالی یك سلطنت طلب مؤمن و وفادار هستید كه برخلاف هم كیشان لمپنتان بسیار تحصیل كرده تر و در نتیجه خطرناكتر می باشید. در سطور زیر بیشتر به این امر خواهیم پرداخت.

توضیح بیشتر در باره تغییر دادن رهبر یك مملكت - كه به نظر جنابعالی به آسانيِ فشار دادن دكمه یك دستگاه اتوماتیك است، كاملاً در اشتباه هستید.

آیا می اندیشید كه جابجا كردن رهبر یك مملكت ۸۵ میلیونی با نفر بعدی به آسانيِ تعویض البسه زیر است؟ آیا مستحضر نیستید كه رساندن یك نفر به قدرت همانا و چسبیدن وی به صندلی قدرت و عدم ترك آن همان..؟

این امر را ما هم در مورد پدر تاجدار ولیعهد محبوب، هم در مورد پدربزرگ كبیرشان و هم در مورد خمینی دجال تجربه كرده ایم. در مورد خمینی ما تاكنون خود را سرزنش می كنیم كه بدون مطالعه و بدون شناخت كامل از وی او را بر سر قدرت آوردیم. 

به همین جهت است كه باید در مورد رهبر آینده مان - به ویژه شاهزاده معصوممان - مو را از ماست بكشیم.

* * *

اجازه بدهید چند نكته را در باره ولیعهد محبوب هم كیشان سلطنت طلب و كاندیدای رهبری حكومت آینده را به میان بیاوریم: 

۱- اینكه ایشان در ظاهر خود را چندان هم به بر سركار آمدن و رهبری و شاه یا رئیس جمهور شدن مشتاق نشان نمی دهند، در میان پهلویها بی سابقه نیست. 

پدر بزرگ كبیر ایشان نیز در ابتدا خود را بی علاقه به پادشاهی نشان میدادند، لیكن پس از اصرار اطرافیان و به ویژه روحانیونِ دور و برشان، پادشاهی را می پذیرند و فكر جمهوریت را به كناری می اندازند. ناز كردن شاهزاده پهلوی در برابر تقاضاهای اطرافیانشان برای قبول پادشاهی آینده ایران ، ما را بیاد نازكردنهای پدر بزرگ كبیرشان می اندازد. 

مطمئن باشید- كه بقول رامین پرهام- متملقان، چاكرصفتان ، بادمجان دور قاب چینان، ماله كشان و صاحبان زور و زر و ... حاضر و آماده اند كه به محضسرنگونی حكومت ملاها ”مصرانه“ از حضور شاهزاده استدعا نمایند كه – مثلاً برای جلوگیری از فروپاشی و اضمحلال ایران پادشاهی را بپذیرند، و البته ایشان نیز با وجود ”بی علاقگی تمام“ آنرا خواهند پذیرفت تا رسم و سنت پدر بزرگ كبیرشان تداوم پیدا كند.

۲- ایشان اگر واقعاً دموكرات و معتقد به دموكراسی و احترام به قانون اساسی مشروطه هستند، باید صادقانه از نحوه حكومت استبدادی پدر فقید و پدربزرگ كبیرشان انتقاد نموده و با آنان خط كشی نمایند. اگر از این امر پرهیز نمایند، به معنای آن است كه پا جای پای اسلافشان خواهند گذاشت. 

از یاد نبریم كه این نوع انتقاد از ”خودیها“ اقدامی است كه تمامی طرفداران یك جریان سیاسی خاص كه مدعی جدائی از مواضع و عقاید گذشته اشان هستند، باید بدان مبادرت بورزند، تا نشان بدهند كه در این تغییر مواضع صادقند.

برای مثال ماركسیستهای سابق كه مدعی ترك مواضع سابقشان بوده و از دموكراسی و احترام به آزادی عقیده و تفكر و ... دم می زنند، باید صراحتاً از مثلاً استالین و استبدادش انتقاد نمایند. سلطنت طلبانی كه هنوز از 50 سال حكومت استبدادی پهلویها دفاع می كنند، ولی از اعتقاد به برقراری حكومت دموكراتیك در آینده دم می زنند، باید از تمامی كشتارها و اعدامها و شكنجه ها و سانسورهای دوران ”طلائی“ حكومت شاه فقید و پدركبیر ایشان انتقاد نمایند.

۳- جناب آقای ایرج مصداقی: جنابعالی كه نویسنده دهها كتاب ضد جمهوری اسلامی بوده و واقعاً از این نظر مورد احترام و تحسین متفكران هستید، باید یك موضوع مهم دیگر را نیز به بسته مهمات دانستنیهای سیاسیتان اضافه نمائید و آن نحوه پدید آمدن و یا بهتر بگوئیم ”ساخته شدن“ دیكتاتورهاست. 

محقق برجسته، حضرت عالی: اكثر و شاید تمامی دیكتاتورها دیكتاتور متولد نمی شوند، بلكه به دیكتاتوری كشانده و به عبارتی دیكتاتور ساخته می شوند.

بارزترین مثالش رهبر معظم كنونی انقلاب ، یعنی آخوند خامنه ای است. هنگامی كه روباه خوش خط و خال حكومت جهل و خون اسلامی یعنی جناب هاشمی رفسنجانی وی را كاندید رهبری می نماید، ایشان نه فقط این كار هعنی رهبر شدن خود را فكر خوب و مناسبی نمی بیند، و بی علاقگی خود به در دست گرفتن رهبری را ابراز می دارد، بلكه حتی می فرماید، رهبر شدن من برای نظام خجالت آور است.

لیكن ببینید كه این آخوندك ”صادق“ و خجالتی چگونه در تنور سیستم اقتصادی- سیاسی جمهوری جهل و خون ”پخته شده“ و به بی رحم ترین و خونخوارترین جنایتكار سیاسی تاریخ ایران مبدل شد.

بله، دیكتاتورها در تنور سیستمهای سیاسی- اقتصادی اقشار و طبقات حاكم ”پخته شده“ و ساخته می شوند. چرا كه كاركردشان از حفظ منافع فردی خودشان فراتر می رود. آنان تبدیل می شوند به نمایندگان حافظ منافع طبقات و اقشار حاكم.

خامنه ای تنها حافظ منافع خود و خانواده اش نیست. او چون چتری بر سر راه زالوهائی كه به جان ثروتهای ملت ایران افتاده و آنرا می مكند و از آن ارتزاق می كنند؛ سایه افكنده است. حیف ومیل و چپاول اموال و ثروتهای ملی ایرانیان زیر سایه این آخوند منفور انجام می گیرد.

چرا دور می رویم، بگذارید برگردیم به دومین پادشاه پهلوی خودمان، پدر فقید ولیعهد محبوبمان و شخصیت و نحوه حكومت وی را در سالهای اولیه حكومتش، یعنی ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۰ مرور نمائیم.

هنگامیكه انگلستان پس از تبعید رضا شاه، فرزندش محمد رضا را به پادشاهی ایران منصوب نمود (چه ملت خوشبختی كه شاهانمان را خارجیان منصوب می كردند)، ایشان جوانی بود نسبتاً خجالتی، متواضع، كم جرئت و بی اعتناء به قدرت و جلال پادشاهی...

سپس شخصیت و رفتار و اعمال و كردار و نحوه حكومت وی در سالهای بعد از كودتا یعنی از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷ را مرور نمائیم.

هیچ كس تصورش را هم نمی كرد كه آن جوان معصوم و بی علاقه به ۱۳۲۰ به یكی از خونخوارترین ، خشن ترین و ”كارآمدترین“ - قدرت سالهای ۳۰ دیكتاتورهای تاریخ شاهنشاهی ایران مبدل گردد.

شاه شاهان، شاهنشاه آریامهر شما در راه حفظ كیان خویش و حمایت از منافع استعمارگران خارجی چنان تسمه از گرده ملت ایران كشید كه ملت خواسته و نخواسته بدامان آخوند حیله گری بنام خمینی و دیكتاتوری به مراتب دهشتناكتر از استبداد شاهی پناه ببرند.

آخوند حیله گری كه با شعارهای ضد استعماری فریبكارانه نه تنها تمام ملت ایران ، بلكه حكومتهای خارجی حامی خود را نیز فریب داده و جمهوری جهل و خون اسلامی ایده آل خود را برسر كار آورد.

عاملی كه محمد رضای جوان و سربزیر را به یك افعی خوش خط و خال بنام شاه شاهان – شاهنشاه آریامهر بزرگ ارتشتاران و به وفادارترین و سرسپرده ترین حافظ منافع قدرتهای استعمارگر تبدیل نمود، همانا سیستم سیاسی - اقتصادی سرمایه داری حاكم بر آن دوران تاریخ ایران بود. سیستمی كه به چنین شاه مستبدی نیاز داشت. در واقع او نیز در داخل تنور سیستم حاكم پخته شد تا زمان انقضای تاریخ مصرفش برای ممالك استعماری فرا برسد.

ناگفته نماند كه استعمار خارجی آن دوران یعنی انگلستان و امریكا در پروراندن و حمایت از چنین ”بتی“ نقش مهمی ایفا می نمودند.

حال فكرش را بكنید كه شاهزاده رضا پهلوی محبوبمان بر سر كار بیایند چه نقشی برایش رقم زده شده است: از هم اكنون طرفداران لمپن و شاه الهی ایشان در فضای سیاسی خارج از ایران كه قاعدتاً باید فضای آزاد سیاسی باشد، هرگونه فكر و نظر غیر از عقاید خودشان را سركوب می نمایند. در فردای سرنگونی حكومت جهل و خون (یا نكبت) اسلامی این متملقان و ماله كشان هرگونه اندیشه پیشرفته و انتقادی را - منتها این بار- با زدن برچسب ”طرفدار برقراری مجدد حكومت اسلامی“ سركوب خواهند نمود. بازجویان و شكنجه گران و ساواكیهای سابق به رهبری مقام معظم امنیتی (آقای ثابتی )دوباره به خدمت خواند خواهند شد. 

شاهزاده محبوب ما اندك اندك خاصیت فرشتگی اش از دست داده و به دیو صفتی می گراید و به پدر فقید و پدر بزرگ كبیر دومی مبدل می گردد. 

 

شاه مستبد دیگری زاده می شود!!!

 

بنابراین آنچه كه ملتها - از جمله ملت ایران- باید برایش بجنگند، سیستم دموكراتیك است كه پایه هایش را آزادی داشتن عقایدی متفاوت از حكومت، آزادی فعالیت سیاسی، حزبی، آزادی داشتن تشكیلات صنفی و كارگری، آزادی مطبوعات و انتخابات و ... تنها بدین وسیله است كه ملت می تواند با سیستمی كه دیكتاتورها را ”میسازد“ مقابله كند.

۴- جناب ایرج خان مصداقی: موضوع دیگری كه در بیانات داهیانه شما  مستتر است، منحصر به فرد بودن شاهزاده محبوبمان رضای پهلوی است، و اینكه هیچ ایرانيِ دیگری به اندازه ایشان برای رهبری آینده ایران مناسب نبوده و در نتیجه باید از او پشتیبانی نمائیم.

نخست آنكه از یكسو گفتن ”من با حكومت موروثی مخالفم“ و از سوی دیگر حمایت از شخصی كه جز ارث بردن پادشاهی از پدرش هیچ خاصیت دیگری ندارد، یك نوع حقه بازی و شارلاتانیسم سیاسی است (كه البته به شما نمیآید) احتمالاً ابراز مخالفت ظاهریتان با حكومت عقب مانده موروثی هدفی ندارد جز پیشرو نشان دادن خود و لاپوشانی فقر دانش و مقاصد سیاسیتان.

بگذریم... جنابعالی دارید از شخصی حمایت می كنید و مایلید به ملت ایران حقنه اش كنید كه طی ۴۳ سال گذشته هیچ مبارزه ای علیه حكومت ”نكنت اسلامی“ پیش نبرده است. ایشان چون عروسك كوكی در گوشه ای می نشینند و هرگاه مبارزات خونین ملت ایران از دانشگاهیان، كارگران، كارمندان، كشاورزان و ... بالا می‌گیرد، توسط رسانه های فارسی زبان كنترل شده و توسط  CIA و MI6 به صحنه آورده می شوند تا ملت ایران را ”در راه سرنگونی رژیم ج. خ. اسلامی رهبری نمایند.“

بگذریم از اینكه در طول ۴۳ سال گذشته نه تنها دست به سیاه و سفید نزدهاند، بلكه بقولی خرج زندگی افسانه ای خود و خانواده اش را نیز از مادر مهربانشان (بخوان پول نفت ملت ایران ) دریافت كرده اند.

جنابعالی مدعی هستید كه ایشان بهترین گزینه رهبری آینده ایران هستند. توجه آنكه اگر چنین باشد، جنابعالیان : معتقدان به دین مبین سلطنت طلبی دیگر به هیچ انتخاباتی احتیاج ندارید، چرا كه وجود مبارك موروثی ایشان انتخاب شما را انجام داده وانتخاب خود را كرده اید.

حال اجازه بدهید به راستی آزمائی این فرمایش جنابعالی بپردازیم كه مدعی هستید هیچ ایرانی دیگری نیست كه لایق و واجد شرایط برای رهبری آینده ایران باشد.

آیا جنابعالی هیچ نام مبارزان داخلی ایرانی نظیر نسرین ستوده، رسولف، پناهی، نوریزاد، نرگس محمدی یا ۱۴ نفر (شامل نوریزاد) كه با به خطر انداختن جانشان علیه استبداد اسلامی و رهبر معظم شان علی خامنه ای به پا خاستند و به شكنجه و زندان محكوم گردیدند را شنیده اید؟

شاهزاده معصومتان را با چنین مبارزانی مقایسه نموده و باز بفرمائید كه رویش را دارید كه در برابر ملت ایران در تلویزیون های فارسی زبان ظاهر شده و برای ولیعهد محبوبتان تبلیغ نمائید؟

شرم بر چهره مبارك جنابعالی نمی نشیند؟

بله، در ۴۰ و اندی سال گذشته ملت ایران قهرمانانی به جامعه عرضه نموده كه هركدام لایقتر و شریفتر و با قابلیت تر از ولیعهد محبوب جنابعالی می باشند و حتماً آینده ایران را بدست خواهند گرفت.

* * *

جناب ایرج مصداقی، جنابعالی محقق برجسته ای در امر شناخت استبداد و جنایات جمهوری جهل و خون اسلامی هستید، منتها نه در امر شناخت جنایات و استبداد رژیم پیشین حاكم بر ایران ، در نتیجه محقق بی طرفی نمی باشید.

مخالفت شما با اعدام و شكنجه و سانسور و تمام پدیده هائی كه در یك رژیم استبدادی برقرار است همه جانبه و فراگیر و در نتیجه صادقانه نیست. شما تنها با اعدام دگراندیشان و روشنفكران و منتقدان مثلاً در رژیم نكبت اسلامی مخالفید نه با اعدام و سركوب مخالفان و دگراندیشان رژیمهای دیگر. از دیدگاه شما این اعمال در رژیم جهل و خون مذموم ولی در رژیم شاهنشاهی مجاز و موجه بوده است.

اجازه بدهید با طرح سؤال ذیل صحت چنین پدیده ای در افكار جنابعالی را مورد بررسی قرار دهیم:

اكنون كه حمید نوری به بركت اقدامات شایان تقدیر جنابعالی به چنگ قانون افتاده و بخاطر شركت در اسیر كشی دهه ۱۳۶۰-۷۰ در ایران به محاکمه كشانده شده، آیا نمی اندیشید كه بهترین زمان برای به میز محاكمه كشاندن جانیان رژیم گذشته نظیر ثابتی یا احمد فراستی و سایر ساواكیها و شكنجه گران می باشد؟

مگر نه اینكه جنایت جنایت است و جانیان در هر شرایطی باید تحت پیگرد و محاكمه قرار گیرند؟

جالب توجه این است كه شكنجه گران و امنیتی های رژیم گذشته همان نیروهائی را سركوب و شكنجه می نمودند كه در ۴۳ سال گذشته رژیم نكبت اسلامی شكنجه اشان می كند. بله! درست حدس زدید: چریكهای فدائی خلق، روشنفكران، دگراندیشان، مجاهدین، استادان و دانشجویان منتقد حكومت ، ملی گرایان و غیره ...

اگر به قتل رساندن مجاهدین و چریكها و سایر گروههای ”ظاله“، در دهه ۱۳۶۰-۷۰ و به ویژه در تابستان ۱۳۶۷ قباحت دارد، و اگر جنابعالی با بدام انداختن حمید نوری این چنین برای قربانیان پیكاری و فدائی و مجاهد خلقی این جنایات سینه می درانید، چرا اسیر كشی ۹ زندانی معروف به جزنی و یارانش كه اتفاقاً اكثراً مجاهد خلق بودند، وجدان دادخواه جنابعالی را نمی رنجاند؟

مگر نه اینكه رژیم محبوب شما بود كه اسیر كشی را در ایران نهادینه نمود تا رژیم نكبت اسلامی آنرا به كمال رساند و بجای ۹ نفر ، ۴۸۰۰ نفر را ناجوانمردانه بشهادت برساند؟

آیا متوجه شباهتهای ناگزیر ماهیت حكومت جهل و خون با حكومت شاهنشاهی محبوبتان گشته اید؟

بازی تلخ سرنوشت سیاسی و تكرار تاریخ را ملاحظه می فرمائید:

میهن پرستان مبارز ایرانی هنوز از دست جنایتهای یك رژیم استبدادی رها نشده به چنگال یك رژیم سبعانه تر و خونخوارتر افتادند. 

بسیار خوب! نظرتان چیست؟ آیا موافقید كه پرویز ثابتی و احمد فراستی و صدها ساواكی و شكنجه گر جنایتكار دیگر را كه در همین اروپا ، كانادا و امریكا سكنی گزیده اند به میز محاكمه بكشانیم؟

منتظر پاسختان هستیم. لطفاً نظرتان را در همان میهن  TV اعلام فرمائید. 

* * *

اكنون بپردازیم به دلائل اصرار سلطنت طلبان به بازگشت رژیم سابق: بطور خلاصه:
 

الف) سرمایه داران كوچك و بزرگ وابسته به دربار و حكومت كه با استفاده از رانت حكومتی تمامی بخشهای سودآور اقتصاد ایران را بدست گرفته و كنترل می نمودند. شكایت آنان این است كه: ”مگر ما ایران را خوب نمی چاپیدیم كه اكنون باید شاهد روی كار آمدن آقازاده ها و وابستگان و رانت خواران رژیم استبدادی جدید اسلامی باشیم كه مانند ما ”هزار فامیلها“ را تشكیل داده و ما را كنار زده اند!!!“

ب) قضات دادگاههای نظامی (و بقول مبارزان بیدادگاههای نظامی)، ساواكیها،مأمورین امنیتی”كمیته مشترك“، شكنجه گران و اعضای سایردستگاههای سركوب شاهنشاهی كه می گویند: ”اگر قرار بود كه رژیم جدید دست به سركوب و شكنجه و اعدام همان گروهها و روشنفكران و هنرمندان و سینماگران و مطبوعاتیهائی بزنند كه ما هم می كردیم، چرا باید ما را كنار میزدند و خودجای ما را پركردند؟ این نهایت بی عدالتی است!!!“

آقای مصداقی، جهت جلوگیری از طولانی شدن مطلب از بررسی انگیزه سایرگروهها و طبقات و اقشار سلطنت طلب خودداری كرده و می پردازیم به علل گرایش جنابعالی به این دین مبین، این علل عبارتند از:

۱) نداشتن هیچگونه تصویری از امكان وجود سیستمهای حكومتی بشر دوستانه دیگر... (یا داشتن آگاهی راجع به آنها لیكن پنهان نگه داشتن آنان از خلایق).

به نظر می رسد كه جنابعالی جز حكومت جهل و خون اسلامی و حكومت شاهنشاهی پهلوی و حكومت شاهنشاهی قاجار با هیچگونه سیستم حكومتی دیگر آشنائی ندارید. این امر موقعی خود را نشان می دهد كه در هنگام صحبت از جایگزینی حكومت اسلامی با حكومت پهلوی ضمن كشیدن آه و ناله افسوس از سرنگونی استبداد شاهی بجای بر شمردن علل شكست نهضت ملت در بر سرِكار آوردن یك حكومت مستقل و ملی آزادیخواه پیوسته تكرار می كنید كه ”دیدید چه شد؟ - دیدید كه شما - ملت ایران با انقلابتان - چه رژیمی را بر سركار آوردید“، غافل از اینكه قصد ملت به هیچ وجه آوردن چنین رژیمی نبوده و بنا به علل فراوان كه یكی از آنها دخالت چشم آبیها در انقلاب و دیگری اقدامات سركوبگرانه همه گروههای سیاسی به غیر از مذهبیون توسط شاهنشاهتان بود انقلاب به بیراهه رفت و این امر بهانه ای بدست جنابعالیان داد كه به سركوفت زدن و عذاب وجدان دادن به ملت بپردازید.

خلاصه اینكه هیچ ذكری از انواع حكومتهای دموكراتیك و مردمی دیگریكه می توانست برسر كار بیاید در میان نبود. حكومتهائی نظیر سوسیال دموكراسی یا پادشاهی مشروطه واقعی ، یا حكومت ملی نوع مصدقی و ... 

اینكه حكومت شاهنشاهی نوع پهلوی را تنها با رژیم مخوف جمهوری جهل و خون و یا با رژیم شاهنشاهی فاسد قاجار مقایسه نموده و آنرا ”برنده“ اعلام كنید كه هنر بزرگی نیست. خدای ناكرده نابخردان ممكن است به اینكار جنابعالی برچسب ”حقه بازی سیاسی“ بزنند. درست..؟

یك احتمال هم وجود دارد و آن این است كه در پیروی از منویات نظریه پرداز محترم رژیم شاهنشاهی– تیمسار منوچهر هاشمی از رؤسای ساواك محبوبتان - معتقدید كه ”ملت ایران هنوز آنقدر بالغ نشده اند كه لایق حكومت دموكراسی باشند.“ (رجوع كنید به تاریخ شفاهی هاروارد.)

و یا با تأسی از سخنان پرمغز آقای احمد فراستی - باز از رؤسای ساواك - معتقدید كه ”ایران در خاورمیانه است، ایران كه سوئیس نیست كه بتوان در آن دموكراسی برقرار كرد.“ (رجوع كنید به كلاب هاوس فارسی و نیز كتاب سخنرانی پادشاه – بخش فلسفه حكومت شاهنشاهی) .

توضیح بیشتر در این مورد اینكه جنابعالیان و به ویژه شخص فرهیخته ای مثل جنابعالی خوب می دانید كه مخالفان رژیم سلطنتی آریامهری تنها از یك طیف نبودند. مذهبیون افراطی طرفدار برقراری حكومت اسلامی به رهبری خمینی، مذهبیون فرقانی، اسلام گرایان پیرو شریعتی، سازمان مجاهدین خلق، توده ایهای وابسته به شوروی، گروههای چپ مستقل نظیر پیكار و فدائیان و راه كارگر و غیره...، ملی گرایان طرفدار راه فاطمی و مصدق، پان ایرانیستها (ملی گرایان افراطی) و ...

منتها تاكتیك عوام فریبانه ای كه علیه مخالفان و منتقدان شاهنشاهی سرنگون شده اتان بكار می برید، همانا زدن برچسب ”طرفدار جمهوری اسلامی“ بودن است. ”هركه مخالف حكومت شاهنشاهی بود یا هست، طرفدار جمهوری اسلامی است“.

پر واضح است كه همه این طیفهای سیاسی در انقلاب ۵۷ دست بدست هم دادند - و در مرحله اول انقلاب، حكومت شاهنشاهی را سرنگون كردند. لیكن درمرحله دوم خمینی و مرتجعان دور و برش به مدد امریك ا- قدرت را بدست گرفتند
هركه مخالف شاهنشاهی آریامهری جنابعالیتان بوده ، طرفدار رژیم اسلامی یا عامل آن است.

این هم نهایت بلاهت یا شارلاتانیسم وحقه بازی سیاسی است.
 

۲) یك جانبه نگری:

این مسئلهیك جانبه نگری به تفصیل درمقدمه كتاب ”خیمه شب بازی انقلاب اسلامی“ و نیز در كتاب ”سخنرانی محرمانه شاه فقید “ تشریح گردیده است. رجوع شود به سایتهای زیر در سایت ”باشگاه ادبیات“:

Belonging to: https://www.bashgaheadabiyat.com/
Feb. 2022
Speech by Shah

Free Book Site:
https://disk.yandex.com/i/wBeyDTGxb8FH4g

PDF of Islamic Republic of IGNORANCE…on Free
Books site
Site= https://yadi.sk/i/3JMMA4Sg2jFc5Q
Belonging to: https://www.bashgaheadabiyat.com

Other Sources: www.hamneshinbahar.net


بطور خلاصه محققان و نظریه پردازان یكجانبه نگر - كه ما جنابعالی را نیز جزء آن گروه می دانیم- آنهائی هستند كه تنها جنبه پیشرفتهای اقتصادی، فنی و صنعتی ... حاصل شده در زمان شاهان پهلوی را ملاحظه می نمایند ، لاكن آنچه كه پدر و پسر طی ۵۰ سال حكومتشان بر سر نهادهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، قضائی مملكت آوردند را نمی بینند، و یا عملاً از آنها چشم پوشی نموده، هیچ ذكری از نهادینه كردن سركوب مطبوعات و آزادیهای سیاسی، انتخابات و فیلم و سینما و حتی آهنگها و سرودهای ملی به میان نمی آورند. اگر بیشتر بخواهیم بگوئیم: نهادینه كردن انتخابات انتصابی و قلابی، محاكمه های نظامی پشت درهای بسته بدون وكیل و ...


در واقع بقول بهروز قره داغی درخشش نور حاصل از برخی خدمات زیر بنائی كه توسط پدر بزرگ كبیر، ولیعهد ما انجام گردید نباید باعث شود كه به كوری مطلق دچار شویم.

جنابعالیان، پیروان دین مبین سلطنت طلبی-كه در آن چون و چرا جائی نداشته و در نتیجه به دین و مذهب مبدل شده- سعی می كنید چنین القاء نمائید كه استبداد عنصر تفكیك ناپذیر و لازمه پیشرفتهای صنعتی و اقتصادی است. مثلاً اگر رضاخان كبیر روزنامه های آزاد و احزاب سیاسی و محافل روشنفكران منتقد حكومت و انتخابات آزاد، مجلس شورای ملی و ... دیگر نهادهای دموكراسی را از بین نمی برد، نمی توانست به پیشرفتهائی كه بدست آورد برسد.

یا مثلاً اگر شاهنشاه فقیدتان حكومت مستبدانه اش را برقرار نمی كرد، نمی توانست پتروشیمی و انرژی اتمی و ذوب آهن و ... را بر پا كند. 

كسانی كه در مقابل این اقدامات ضد ملی جنابعالیان ایستادند آنهائی بودند كه با نشر شبنامه و كتابهای جلد سفید و ”جزوه های ظاله“ با متون سیاسی جلویتان ایستادند و جانشان را زیر شكنجه و تیربارانهای حاصل از احكام بیدادگاههای نظامی فرمایشی شاهنشاهان پهلوی از دست دادند.

آنان سالیان متمادی با نامه نویسی و عریضه نویسی و ... سعی در تغییر اوضاع نمودند، لیكن بالاخره ناچار شدند كه نا امیدانه دست به جنگ مسلحانه بزنند. رجوع شود به وصیتنامه های زندانیان سیاسی و یا متون بازجوئیهای آنان در مدارك ساواك.

آیا بر قراری چنین استبدادی همانند استبداد استالینی نبود كه در ضمن پیش بردن پیشرفتهای صنعتی ، تسمه از گرده ملت خود كشیده بود؟

لازمه پیشرفتهای اقتصادی پنداشتن استبداد تنها از حلقوم كوران و سرسپردگان دولتهای استعماری بیرون می آید و توسط رادیو تلویزیونها و مطبوعات وابسته اشان تبلیغ و ترویج می گردد. آیا ممالك اروپائی و امریكائی كه به پیشرفتهای صنعتی عظیم رسیده اند، بدون استبدادزدائی و پیش گرفتن دموكراسی می توانستند به این مهم نائل گردند؟

لابد به نظر مدبرانه رهبران مذاهب سلطنت طلبی اروپائیان می توانستند، ولی نه ما ایرانیان حقیر و بیچاره.

یكجانبه نگری نوعی ضعف بینش سیاسی – تازه اگر عمدی در اینگونه نگرش نباشد- بشمار می آید و در صورتیكه عمداً ترویج گردد نوعی ”حقه بازی سیاسی“ تلقی می شود.

نویسنده حقیر این نامه سرگشاده اطمینان وافر داردكه محقق فرهیخته ای همچون جنابعالی به اندازه كافی از درك سیاسی برخوردار هستید و حتماً تنها به این دلیل نیست كه از حكومت استبدادی سرنگون شده حمایت می فرمائید.

بنابراین باید ببینیم كه چه عامل (یا عوامل) دیگری شما را به سوی این دین مبین می كشاند..؟
 

۳) تقدس اجانب – اجنبی پرستی:

جنابعالی در ایامی - حدود ۹ ماه - كه محاكمه حمید نوری در جریان بود- بارها وبارها اعتماد بی حد و حصرخود را نسبت به بی طرف بودن و استقلال سیستم قضائی سوئد و بطور كلی سیستمهای قضائی كشورهای اروپائی و امریكا را ابراز فرموده و به مستقل بودن این سیستمها قسم می خوردید و سعی می نمودید كه این اعتماد كوركورانه را به ملت ایران نیز تزریق نمائید.

تأكید همیشگی شما بر این امر بوده كه دولتهای اروپائی و امریكا به هیچ وجه ، به هیچ وجه اجازه دخالت در تصمیمات سیستمهای قضائی این ممالك را ندارند.

نكته: بگذریم از اینكه روش آنها این است كه اجازه محاكمه را می دهند، منتها بعداً آنان را تحت عنوان ”مبادله“ با زندانیان دیگر آزاد می سازند... حتماً انیس نقاش و اكبر خوشكوشك و دهها نفر از قاتلین مخالفان جمهوری نكبت اسلامی در خارج را بیاد دارید كه یكی یكی پس از انجام قتلهائی كه به آنان محول شده بود، محاكمه شده و بعد با سلام و صلوات به ایران بازگردانده می شدند...

بله! تفاوت تنها در روش آزاد سازی جنایتكاران است، نه در نحوه محاكمه اشان...

بازگردیم به بحث اعتماد راسخ به سیستمهای قضائی و اجرائی اروپائیان. در این بحث ها نتیجه گیری جنابعالی این بود كه حمید نوری حتماً و حتماً محكوم گردیده و حكمش نیز در خود سوئد به اجرا در خواهد آمد، سپس سعی می كردید تقدس و معصومیت و بی طرفی سیستم قضائی سوئد را به تمامی كشورهای اروپائيِ دیگر نظیر فرانسه، آلمان ، انگلستان ، اتریش و بلژیك و ... تعمیم دهید.

هم چنین با چشم پوشی از اقدام این كشورها در آزاد سازی قاتلین و جنایتكاران پس از محكومیشان – سعی می نمودید و می نمائید كه این نظر را جا بیاندازید كه كشورهای غربی و نیز نهادهای دادگاهی بین المللی (نظیر دادگاه جنایت علیه بشریت)بقدری مستقل اند كه حكومتهایشان به هیچ وجه جرئت و قدرت مداخله در امور و تصمیمات آنان را ندارند. 

حال به پردازیم به راستی آزمائی بیانات داهیانه شما ... ابتدا نظری بیاندازیم به ”استقلال“ قوه قضائیه سوئد كه بیشترین تكیه را بر آن نهاده اید.

سیستم قضائی سوئد از ترس تحریمهای حكومت تحریمگر امریكا، حكمی علیه جولیان آسانتر اندیشمند، متفكر و فعال سیاسی آزادیخواه صادر می نماید كه گوئی ایشان به ۲ خانم سوئدی تجاوز نموده است.

آنان كه در سوئد بوده و آنجا زندگی كرده اند، بخوبی واقفند كه كمیت و كیفیت آزادیهای جنسی در سوئد تا چه اندازه افراطی و بی حد و حساب است. اجازه بدهید به جزئیات معاشقه عاشقان در ملاء عام در سوئد یا در فرانسه نپردازیم.

حال سیستم قضائی ”مستقل و بی طرف“ سوئد آسانتر را به بهانه واهی و تمسخرآمیز ”تجاوز“ آنهم به دو زن به صلابه می كشند تا آسانژ به كشور خود نگریزد و با نگهداری وی در چنگال سیستم قضائی سوئد، بالاخره روزی او را از طریق سیستم قضائی فاسد اروپائی دیگر، یعنی انگلستان به امریكا تحویل دهند.

دوست عزیز، كمتر می توان باور داشت كه جنابعالی با درایت بالائی كه به منصه ظهور رسانده اید به این امر- یعنی سیاسی بودن دستگیر ی و اتهام زنی به آسانژ - اشراف نداشته باشید.

جنابعالی عمداً چنین حقیقتی را بطور مداوم در تمام ایام محاكمه حمید نوری از مردم مخاطبتان پنهان می نمودید، چرا كه غرب و كشورهای غربی برای شما حكم مدینه فاضله را دارند. مدینه فاضله ای كه در بود و نبود و اتفاقات درونش نباید شك نمود و چون و چرا براه انداخت.

حال كه صحبت از سیاسی بودن محاكمه و دستگیری آسانژ به میان آمده، اجازه بدهید كه به چند نكته در باره محاكمه حمید موری بپردازیم.

اولاً – با این نظرِ حامیان دادخواهی موافقیم كه، حتی اگر حمیدنوری محكوم نمی شد (كه الحمدالله محكوم شد) و یا محكوم شده و بعداً – طبق روال كشورهای اروپائی – آزاد می شد، صرف آنكه جنایات جمهوری اسلامی در دادگاهی اروپائی با صراحت افشاء گردیده و زمینه را برای دستگیری و محاكمه عاملان كشتار و مهره های درشت تر رژیم جهل و خون فراهم آورده - كافی به نظر می رسد.

ثانیاً- ضمن تحسین مجدد اقدامات جنابعالی در بدام انداختن حمید نوری و اقدامات بی شائبه اتان در طی ایام محاكمه وی باید نكته ای را به خدمت مباركتان برسانیم، و آن این است كه آیا نمی اندیشید كه ممكن است تمامی این دستگیری و محاكمه - گرچه ضربات جبران ناپذیری به جمهوری جهل و خون وارد نمود - دسیسه سیستمهای امینی اسرائیل جهت آزادی دكتر احمد رضا جلالی از چنگ دژخیمان اسلامی بوده باشد؟

موساد كه توسط عامل رسوا شده اش حسین طائب تا پشت در بیت رهبری رسیده است، خبر سفر حمید نوری را بطور غیر مستقیم بگوش عده ای از فعالان سیاسی اپوزیسیون - و از جمله جنابعالی می رساند- شكر خدا كه چنین مأموریتی بدستان توانای شما سپرده می شود. منتها ضمن اذعان به این حقیقت كه جنابعالیاین مأموریت را به نحو احسن به انجام رساندید- باید توجهتان را به این احتمال یعنی مبادله نوری با احمد رضا جلالی- جلب نمائیم.

نتیجه اخلاقی- سیاسی اینكه اعتماد كوركورانه به دستگاه قضائی سوئد و یا هركشور اروپائی و امریكائی دیگر، جز گمراهی افكار عمومی ثمره دیگری ندارد. نگاه به سیستم قضائی این كشورها جدا از سیستم اجرائی-دولتی آنان اشتباهی است بس عظیم و قضاوت در باره عادلانه بودن این سیستمها باید بر مبنای كلّیت آنان انجام گیرد. توضیح بیشتر آنكه همانگونه كه فوقاً ذكر گردید این كشورها اجازه می دهند كه دادگاههایشان كارشان را انجام دهند، منتها پس از اتمام كار دادگاهها، اقدامات آنانرا خنثی و مصوباتشان را لغو می نمایند. تفاوتشان با حكومتهای استبدادی مانند جمهوری اسلامی یا شاهنشاهی در این است كه رژیمهای اخیرالذكر این مداخله را از همان ابتدا اعمال می كنند و منتظر نتیجه دادگاهها نمی مانند.

برادر عزیز، لطفاً چشمهایتان را به مسائل پیچیده سیاسی باز نمائید!!! 

اكنون اجازه بدهید نگاه كوتاهی هم به سیستمهای قضائی دیگر كشورهای ”بهشتی“ اروپائی بیاندازیم و ببینیم كه این ”خیمه شب بازی“ در این ممالك چگونه برگزار می گردد.

الف- سیستم قضائی ”مستقل“ بلژیك اسدالله اسدی تروریست جمهوری جهل و خون را محكوم نموده و به زندان می اندازد. لیكن به فرمان دولت بلژیك كه با جمهوری ج. وخ. اسلامی – طی یك خیمه شب بازی ناشیانه زد و بند كرده - مقدمات مبادله (نجوان آزادی) این تروریست فراهم می گردد.

حتی اگر چنین مبادله ای صورت نگیرد و یا با مداخله امریكا، وی به امریكا مسترد گردد، صرف مطرح شدن چنین احتمالی پرده از چهره كریه این دولت ”دموكراتیك“ اروپائی بر می كشد.

ب- در فرانسه، آلمان، اتریش ، هلند و ... طی 43 و اندی سال گذشته جمهوری ج. و خ. اسلامی دست به ترور مخالفانش نظیر فریدون فرخزاد، كاظم رجوی، شاپور بختیار، شرفكندی، قاسملو و رهبران كرد گرد آمده در رستوران میكونوس و ... می زند. 

دولتهای اروپائی محبوب جنابعالی با سیستمهای قضائی كاملاً مستقل (از نوع ”استقلال ایرج مصداقی“) قاتلان این آزادیخواهان را یكی پس از دیگری آزاد و به كشورشان ایران باز می گردانند تا با حلقه گل از آنان استقبال به عمل آید.

جنابعالی با بستن چشمهایتان به روی این اعمال، عامدانه حقیقت را از ملت ایران پنهان می كنید تا مگر خدای ناكرده چیزی از خاصیت اجنبی پرستی هموطنانمان كاسته نشده و اعتمادشان نسبت به این سیستمهای فاسد سلب نگردد.

پ- در دومین سال ”سلطنت ترامپ“ دادگاه بین المللی جنایات جنگی امریكا و اسرائیل را به ارتكاب جنایات جنگی در عراق، افغانستان، غزه و سایر سرزمینهای اشغالی فلسطینی محكوم می نماید.

سلطان بی تخت و تاج امریكا یعنی ترامپ با دستوری مستبدانه تمام قضات این دادگاه معتبر بین المللی را با تحریم و تهدید آنان بجای خود نشانده و صدای دادخواهی قربانیان جنایات جنگی امریكا و هم پیمانش اسرائیل را خاموش می نماید، آب از آب سیستمهای قضائی مستقل امریكائی- اروپائی و بین المللی مورد حمایت جنابعالی تكان نمی خورد.

جانیان نقض حقوق بشر پیروز و قربانیان جنایتها در حسرت عدالت می سوزند و صدای اعتراضی از جانب محقق برجسته ما شنیده نمی شود!!! (ادامه دارد)

- قسمت دوم