ایلکای

 

در زمانه‌ی کووید، تنها تجربه‌ای که تجربه‌کردنش اهمیت دارد، حفظ و مراقبت از بدن در برابر ویروس است. به عبارتی برای تجربه‌ی سلامتی، خود تجربه کردنِ زندگی به تعویق می‌افتد. تعامل با انسان‌ها و راه رفتن در خیابان قطع می‌شود تا روزی که همه‌چیز به وضعیتِ سابق برگردد.

در زمانه‌ی پاندمی، تجربه‌ی زیسته فقط در بُعدی که به «بدن» گره خورده است متوقف می‌شود؛ ولی وجود مجازی و آنلاینِ فرد همچنان دارای کارکرد است. به عبارت دیگر، در زمان قرنطینه، آن نوع از تجربه که فاقد بدن است به عنصر غالب‌تری نسبت به تجربه‌ی بدنی درمی‌آید.

در این دوران، تجربه‌ای را می‌توان زیست که الزاما در قالبِ استوری‌های اینستاگرام بگنجد، تنها تجربه‌ای قابلِ تجربه‌کردن است که پیشاپیش مجازی شده باشد.

پیامد حاد این نوع نگاه به بدن، تبدیل تجربه‌ی زندگی به بدنی زیست‌شناسانه است؛ دیگر با بدن نمی‌توان تجربه‌ای انجام داد غیر از حفظ سلول‌های آن از دستبردِ طبیعتِ وحشیِ بیمارگر.

اگر بیماری را به شکل منفی و سلبی تعریف کنیم، یعنی نبودِ سلامتی، آن‌گاه در حقیقت به بیماری جایگاه یک امر غیرطبیعی را داده‌ایم: امری استثنایی که بر سلامتی عارض شده و باید به مثابه‌ی یک دشمن با آن مقابله کرد. چنین دیدگاهی، سلامتی و بیماری را از حالت یک کل خارج می‌کند. باکتری‌ای که به ریه‌ی شما حمله می‌کند دیگر یک موجود طبیعی نیست که در پی تغذیه و تولید مثل است، بلکه دشمنی است که یک عنصر مطلوب سرمایه‌داری (یعنی کارگر) را از پا انداخته است.

بنابراین پزشکی با در نظر گرفتن بیماری و نا-سلامتی به عنوان امر غیرطبیعی و استثنایی، سلامتی را به امری همگن و مطلوب بدل می‌سازد و هرچه در تضاد با آن است را ناهمگن و نامطلوب و ازبین‌بردنی می‌شمارد.

از نظر آگامبن این امرِ استثنایی است که ذات حاکمیت را آشکار می‌کند (۱). در مورد بیماری نیز، حاکمیتِ بدن، در زمانِ سرماخوردگی (وضعیت استثنایی)، شرایط عادی زندگی را به حالت تعلیق درمی‌آورد؛ کار را تعطیل می‌کند و بدن را در رختخواب نگه می‌دارد و داروی تلخ را به خوردِ خودش می‌دهد. در شرایط سلامتی بدن هرگز قدرتی نداشت برای تعلیق قانون‌های روزمره‌ی زندگی، اما این تصمیم‌گیری در شرایط استثنایی است که حاکمیتِ سوژه‌ی بدنی را آشکار می‌کند.

سلامتی و بیماری، نه اموری طبیعی، که به شکل وضعیت‌هایی استثنایی تعریف شده‌اند؛ وضعیت‌هایی که باید به هر قیمتی با آن‌ها مقابله کرد. بدنی که به دنبال سلامتی جسمانیِ مدنظرِ پزشکی است، آزادی سیاسی خود را محدود می‌کند؛ زیرا در وضعیت استثنایی، این اجازه به حاکمیتِ بدن داده شده است که قانون را معلق کند، و به این ترتیب موجودیت سیاسی خود را نادیده بگیرد.

****

۱. آگامبن، جورجو. قانون و خشونت. ترجمه‌ی مراد فرهادپور و امید مهرگان. تهران: رخداد نو؛ ۱۳۸۸. ص ۴۵.