اگر توان یاری دادن نداریم، حداقل باری بر دوش مبارزان واقعی نباشیم

شکوه میرزادگی
 

سالیان سال است که به عنوان یک نویسنده و ژورنالیست کار فرهنگی را برای خود انتخاب کرده‌ام و همیشه گفته‌ و نوشته‌ام که کارسیاسی نمی کنم؛ به معنی اینکه دوست ندارم «سیاسی کار» یا حتی «سیاستمدار» باشم. اما این را هم گفته‌ام که مثل هر انسان اجتماعی مسایل سیاسی را دنبال می کنم، نظر سیاسی دارم و هر کجا که لازم آید درباره مسایل مختلف فرهنگی و اجتماعی و گاه سیاسی می‌نویسم. ولی راست اش همیشه پس از نوشتن مطلب یا متنی مربوط به سیاست یا درباره ی اهالی سیاست پشیمان شده ام. چون اولا  شاهد بزن بزن ها و برخوردهای غیر متمدنانه ای بوده‌ام که با روحیه من سازگاری ندارد. و مهم‌تر این که متوجه شده‌ام از آنجا که دو رویی و دروغ در میان برخی از اهالی سیاست در خاورمیانه ی دیکتاتورزده بسیار زیاد است، هر نوع حضوری در آن شما را گرفتار برخوردهایی می‌کند که نتیجه‌ای جز تحلیل رفتن انرژِی شما به بار نخواهدآورد.

من که بیشتر عمر بلندم در کشورهای اروپایی و آمریکا گذشته است؛ به خوبی می‌دانم که سیاستمداران و سیاست کاران حتی در کشورهای آزاد، دموکرات و پیشرفته نیز گاه اهل دورویی و حتی دروغگویی هستند اما اگر فرضا در مجامع خصوصی پشت سر هم بد و بیراه می‌گویند در فضای عمومی و در تندترین برخوردهای سیاسی هم محترمانه یکدیگر را رد می‌کنند و مودبانه سخن می گویند و اتهامی غیرواقعی به یکدیگر نمی زنند که اگر غیر از این کنند، رأی نخواهندآورد. یعنی مهم‌ترین .چیزی که برای یک سیاستمدار در این کشورها مهم است

در کشورهای دیکتاتور زده و عقب‌مانده از نظر قانون و آزادی بیان، دو رویی و دروغگویی یکی از صفات اصلی سیاستمداران است. و اگر سیاستمداران بر کرسی نشسته، مذهبی و مسلمان هم باشند، که از نظر مذهب شان تقیه و دروغ و دو رویی و ناسزا و اتهام نه تنها مجاز که (در برابر مخالفان و کافران) مفید هم هست. آن‌ها مشکل رأی هم که ندارند؛ چون خودشان صندوق ها را پر و خالی از رأی می کنند.

تأسف آورتر و بدتر از همه اینکه در چنین کشورهایی کار به جایی می‌رسد که حتی بیشتر سیاستمداران و سیاست کارانِ در اپوزیسیون این حکومت ها (چه در داخل و چه خارج کشور) نیز  متوسل به دروغگویی و دو رویی می‌شوند، امروز بدترین ناسزاها و فحش ها را به کسی می‌گویند و فردا با او اتحاد می کنند، گفتگوهای خصوصی سرشان نمی شود، حتی حرف همراه و هم حزب یا هم گروهشان در اوقات عرق خوری و قلیان کشی را هم عمومی می کنند، و گاه زشت‌تر از همه با برخی از اعضای حکومتی که اپوزیسیون آن هستند، گپ و گفت پنهانی دارند، و … و ... و همیشه هم مدعی هستند به خاطر منافع مردم چنین و  چنان می‌کنند. و اگر تعدادی انسان متمدن و دلسوز واقعی مردمان و سرزمین مان بین شان باشد، که نه اهل ناسزا گویی باشند و نه دروغگویی. ناچار می‌شوند کم کم عقب بنشینند و یا خانه نشین شوند. و آنوقت همین افراد های و هوی و فریاد که: دیدی طرف ترجیح می‌دهد  خوش باشد و عشق کند و ایران را فراموش کرده است؟

همه ی این‌ها را گفتم که به سهم خود بگویم در این روزهای حساس که مردمان سرزمین مان، شانس این را دارند که از شر حکومت انسان کشِ فرهنگ ستیزِ، ایران برباد دهی چون حکومت اسلامی رها بشوند، ما چه سیاسی باشیم چه نباشیم و اهل هر حزب و گروهی که باشیم (چه چپ و چه راست، چه پادشاهی خواه  چه جمهوری خواه)، یکی از وظایف ما، به عنوان یک انسان قرن بیست و یکمی؛ مودبانه سخن گفتن و محترمانه انتقاد کردن، و پرهیز جدی از دروغگویی ست.

تف سربالاست برای کسی که خود را عضو اپوزیسیون حکومت اسلامی، یعنی یکی از بی پرنسیب ترین حکومت ها می داند، اما به بهانه مبارزه با آن در برابر همگان دهان به ناسزا و دروغ باز می‌ کند. به اندازه کافی دور و بر اپوزیسیون ماموران حکومتی و «خود مامور» شده های شناخته شده و شناخته نشده‌ای وجود دارند، که بین آدم‌ها را به هم بزنند، و همه چیز را خراب کنند، بی‌خردی ست اگر که ما نیز به بهانه‌های مختلف به جان هم بیفتیم و سد راه مبارزانی باشیم که و در خیابان های ایران جان شان را کف دست گرفته و آواز رهایی سر داده اند.

www.savepasargad.com