کیهان شناسی و برخی فواید آن

مرتضی سلطانی



آنچه در تصویر می بینیم نوزادیِ جهان است وقتی تنها ۳۸۰ هزار سال سن داشت: که از امواجی بدست آمده که ۳۸۰ هزار سال بعد از بیگ بنگ و هنگامی که نخستین فوتون های نور شروع به شکل گیری کردند و جهان روشن شد،بدست آمده است. تصویری موسوم به"امواج ماکروویر" یا "امواج پس تاب" یا "پسزمینه ی کیهانی". در کنار تمام بداقبالی هایی که ما با زندگی در این دوران به آن مبتلا شده ایم و عادت کرده ایم دائم در موردشان غرولند کنیم، این شانس کمیاب هم نصیب ما شده که بتوانیم برای نخستین بار در تاریخ بشر، جهان را در یک تصویر مشخص ببینیم.

حتی تا همین یک قرن پیش هم وقتی از خودمان می پرسیدیم: وسعت جهان چقدر است؟ جایگاه فیزیکی ما در این جهان کجاست؟ ما از کجا آمده ایم؟ پاسخ به این سوالات آسان تر جلوه میکرد: آنچه جهان یا کیهان می نامیم همین کهکشان راه شیری ست که ۳۰۰ هزارسال نوری هم وسعت دارد. چنین پنداری که حتی تا زمان انیشتین هم امتداد داشت، فهم جهان و یا پیمودن این وسعت را برای ما امکان پذیرتر میساخت.

در دهه بیستِ قرن بیستم بود که با یافته های "ادوین هابل" در مورد حرکت کهکشان ها و انبساط کیهان، بتدریج و با کمال شگفتی دریافتیم نه تنها کیهان به کهکشان راه شیری محدود نمی شود و این کهکشان هم ۱۰۰ هزار سال نوری وسعت دارد بلکه آنچه جهان قابل مشاهده می نامیم به حدی وسیع است که حتی بدون احتسابِ نرخ انبساط جهان، اگر بگوئیم تا ابد ادامه دارد حرف نادرستی نزده ایم. به عنوان نمونه وقتی مسئولان ناسا تلسکوپ هابل را بر نقطه ای بی نهایت تاریک از فضا متمرکز کردند بعد از تجمیع داده ها و چند صد عکس، نتیجه حاصله که به نقطه "فراژرف هابل" معروف شد وجود ده هزار کهکشان تنها در نقطه ای به اندازه یک دانه ی شن از ژرفای تاریک فضا بود.

میتوان گفت حالا خودمان را با میلیاردها سوال تازه رو در رو دیده ایم. حالا در جهانی هستیم که وسعتش به طرز نفس گیری تا ۹۳ میلیارد سال نوری امتداد دارد: با چندین ابرخوشه ی عظیم و دو تریلیون کهکشان. برای فهم این عظمت همین بس که بدانیم: هر سالِ نوری مسافتی ست معادل ده تریلیون کیلومتر و حتی شمردن این عدد هم به تنهایی بیش از 4 هزار سال طول می کشد چه برسد به پیمودنش که با سریع ترین وسیله ای که بشر تابحال اختراع کرده یعنی کاووشگر "پارکر" یا "وویجر ۲" هزاران میلیارد میلیارد سال به طول خواهد انجامید. شاید در نظر اول مهم جلوه نکند اما فهمیدن این عدد میتواند احساسات و واکنش روانی و روحیِ متفاوتی نسبت به انسانهای نسل های پیش در ما بربیانگیزد، و همچنین مسئولیت سنگین تری از آنان را برای پاسخگویی به سوالات بیشمار بر ذمه ما می گذارد. بنابراین قابل درک است که عده ای از میان ما بخاطر دلهره ی مواجهه با این عظمت و جزئیات آن، اصولا به کیهان شناسی اهتمام چندانی نداشته باشند و یا کسانی آنرا تنها کنجکاوی دانشمندان تصور کنند.

اما روشن است که وسعت جهان هر چقدر که باشد، کیهان شناسی، دانشی که صرفا بدرد ارضای کنجکاوی بخورد نیست. حتی نمیخواهم از دستگاه ام آر آی یا گوگل مپ یا جی پی اس و ارتباط شان با یافته های این رشته چیزی بگویم،  بلکه در گستره ی فهمِ سرشت و معنای برخی مسائل، و افزایش آگاهی  ما که میتواند قطعا در عرصه عینی و عملی اثرگذار باشد، دانش کیهان شناسی بی نهایت واجد اهمیت است. وانگهی روشن است که اگر چشمان ما فقط جلوی پایمان و چشم انداز روبرو را ببیند حتی برای همین سیاره هم کار چندانی نخواهیم کرد.

۱. این دانش وضعیت سیاره محل زندگی مان را در منظومه شمسی و فضای لایتناهی به دقت رصد کرده و ما را از وجود خطرات محتمل آگاه می کند: مثلا کافی ست بدانیم تنها برخورد پرتوهای ساطع شده از یک انفجار پرتو گاما کافی ست تا کل این لکه آبی(زمین) را چنان از تارک هستی پاک کند که گویی هیچوقت اینجا نبوده است: این کاری ست که حتی از عهده ی یک سیاهچاله با دهانه ای به اندازه یک سکه ۵۰۰ تومانی هم برمی آید یا برخورد یک سیارک ده کیلومتری کافی ست تا کل نسل انسان از روی این سیاره محو شود. طوفان های خورشیدی، پرتوهای کیهانی، برخورد شهاب سنگ و امواج ناشی از ابرنواخترها و ده ها خطر محتمل دیگر هم هست. 

۲. درست به دلیل آنچه میتوان «شکنندگی زندگی» ما در این جهان نامید، این دانش به ما می آموزد که قدر و قیمت این موهبت را با همه سختی هایش بدانیم و بفهمیم که برای نجات این سیاره تا ابد فرصت نداریم.

۳. خواهیم آموخت که دانش ما در مقایسه با نادانسته هایمان قطره ای ست در مقایسه با اقیانوس. پس بهتر است که بجای غرور و اطمینانی که بواسطه اش اختیار دانستن را چشم بسته به عرصه علوم طبیعی و دانشمندان تفویض کرده ایم ، و عملا هر شور و شگفتی را در ما خاموش کرده است، همواره برای دانستن و عمل به دانسته هایمان مهیا و پرشور باشیم.

۴. درست بدلیل همین حجم نادانسته ها خصوصا در مورد جهان لایتناهی، معقول تر این است که بجای آنکه متکی به این دانش هنوز اندک، با اطمینانی خدشه ناپذیر، وجود هر صانع هوشمند یا خدا را رد کنیم، دستکم از کلمه ی فهیمانه تر و معقولتری استفاده کنیم: "نمیدانم."

۵. این دانش به ما جایگاه خود در این جهان پهناور را گوشزد کرده و ما را به سوی یافتن پاسخ به سوالات مهم بشر می برد: اینکه از کجا آمده ایم؟ حیات در روی این سیاره چگونه شکل گرفته و ... که هر کدام از جواب هایش میتواند موضع ما و رویکرد و حالات روانی ما را نیز تنظیم کند.

۶. احتمالا وجود حیات و سکونت پذیریِ دیگر سیارات را بررسی و یا امکان برخورداری از انرژی های موجود در فضا را نیز رصد می کند. از این مهمتر میکوشد با بررسی امکان حیات موجودات دیگر، راهی برای جواب به این سوال مهم بیابد: آیا ما در این جهان پهناور تنها هستیم؟

میتوانیم با اطمینان بگوئیم که برای نخستین بار در تاریخ بشر، ما روایتی قابل اتکا، علمی و معقول و بطور تقریبی همه پذیر، برای پدید آمدن کیهان داریم: بیگ بنگ. روایتی که البته هنوز نقاط ابهام و ناگفته های بسیاری دارد اما نباید فراموش کرد که بهر روی میتواند در سطحی پدیدارشناسانه اینکه ما همه از یک جوهره ی مشترک هستیم را گوشزد کند و میتواند تصورات موهوم را از ذهن مان بزداید (البته اشتباه است که گمان کنیم بیگ بنگ برای منکر شدن ادعای وجود خدا کافی ست چون اصلا نیست).

البته این یک اشتباه عمومیت یافته است که انفجار بزرگ یا بیگ بنگ را بصورت یک انفجار می فهمند در حالیکه این رویداد انفجار به آن معنا نبوده بلکه انبساطی با سرعت مافوق تصور و فرا نور بوده که در یک میلیاردم ثانیه نقطه ای به اندازه یک اتم را به وسعتی همتراز ۸ برابر منظومه شمسی رسانده و بعد  ۹۳ میلیارد ادامه یافته و هنوز از پس گذشت ۱۳/۸ سال انبساطش ادامه دارد.