گرایش فکری فردوسی

جواد مفرد کهلان

 

می توان گفت که فردوسی به فرقۀ شعوبیه (ضد عمر و عرب) گرایش داشته است. در آنزمان مجمعی با هستۀ روشنفکران ایرانی که مقام ایرانی بودن را بر عرب ترجیح می دادند بر سلطۀ فرهنگی و سیاسی آنها علم اعتراض بر افراشته بودند. اما  فردوسی در این مبارزه راه دیگری به غیر از راه پر درد سر انقلاب فرهنگی-سیاسی المقفع  در پیش گرفت. او با آواز حماسی پر فراز و فروغ شاهنامه، ایران شکوهمند گذشتۀ را، با همه آیین ها و شعائرش بازسازی کرد، و ایرانیانی را که گذشته خود را به فراموشی سپرده بودند؛  به بازگشت به خود دعوت نمود و در این راه از شعوبیون موفق تر بود و کار فرهنگی سترگش  کارستان شد

گرایش سیاسی فردوسی به مجمع شیعه گری-شعوبیه از آنجا بود که در میان خلفای راشدین ایرانیان به رهبری هرمزان و سلمان فارسی حلقه ای دور امام علی (و بعدها  دور مختار ثقفی) ایجاد کرده بودند. به طوریکه در عمل واقع شده است، امام علی طلب خون هرمزان (متهم به توصیه علیه قتل عمر) از عبیدالله بن عمر کرد و سرانجام هم مقتولش ساخت و این در واقع به واسطۀ وصلت خاندان هرمزان با خاندان امام علی بوده است و هرمزان هنگام خروج از خانه حسین بن علی توسط عبیدالله بن عمر کشته شده بود و این امر در تأیید درستی انتساب نیمه ایرانی بودن اولاد حسین به واسطۀ شهربانو دختر هرمزان فرمانروای خوزستان است. شهربانویی که در هنگام اسارتش در دربار عمر، نام هرمزان را به زبان آورده و با عمل مورد توجه امام علی و خانواده اش قرار گرفته بود:

هرمزان در سال ۶۴۴ میلادی به دلیل گمان عبیدالله بن عمر به قتل پدرش توسط او از پشت سر در کنار خانۀ حسین بن علی کشته می‌شود. پسر عمر، همچنین با سنگدلی همسر و فرزند خردسال را نیز می‌کشد علی بن ابی طالب به خاطر این کار فرزند عمر قسم می‌خورد تا انتقام وی را بگیرد و در نبرد صفین انتقام هرمزان را می‌گیرد و فرزند عمر را می‌کشد. و علی خدا را شکر کرد که انتقام خون ناحق ریخته شده هرمزان را گرفت.

کشته شدن هرمزان در کنار خانۀ حسین بن علی و اصرار امام علی بر انتقام هرمزان و اینکه شهربانو در هنگام اسارتش گفته بود «هرمزان روسیاه باد»، نشانگر آن هستند که هرمزان پدر شهربانو بوده است و فردوسی به حلقۀ شیعیان ایرانی دور امام علی، سلمان فارسی و هرمزان گرایش داشته است. این باور او را از زرتشتیگری رسمی دور می‌کرده است.

بی جهت نیست که سنّی ها، شیعه گری را با ایرانیگری- زرتشتیگری مرتبط می دانند.

به نظر می رسد عنوان سبحان (باهوش، زیرک) که برای پدر شهربانو به کار رفته است لقب هرمزان تیزهوش بوده است. عنوان شیرویه یا منسوب به شیرویۀ پدر شهربانو نیز مربوط به هرمزان (دایی شیرویه) به نظر می رسد. چنانکه مجلسی یاد آور شده است «کشته شدن یزد گرد سوم در زمان عثمان روی داده است و بعید است دختر وی قبل از این تاریخ اسیر شده باشد.» لذا معلوم میشود، هرمزان را که با تاج و خانواده اش به مدینه، پیش عمر اسیر برده بودند، با یزدگرد جایگزین نموده اند.

در روزگار فشار و ظلم و ستمی و کشتار و بی سر و سامانی ایرانیان در دورۀ اعراب گرایشهای ایرانی مجبور به نوعی اتحاد و مسالمت با هم در مقابل سلطه عرب بوده اند از اینجا است که نظام المللک از این گرایشهای زرتشتی و مانوی و شعوبی و رافضی (شیعی) و مزدکی می نالد که بر حسب شرایط به جلد یکدیگر می روند و از این روی به عنوان باطنی معرفی شان می نماید. فردوسی نیز که روشنفکر ممتاز عهد خود بود بدین مجامع ضدّ عرب و تا حدودی ضد اسلام رسمی و سنتی گرایش داشت. گرایشی که سرانجام در برآیند آنها شیعۀ صفوی در ایران سر در آورد که شیعه و ایرانیگری را در مقابل سنی گری و عرب بر کشید. ولی دکان‌داران دینی شیعه صفوی به راه غلو و اغراق و افراط رفتند و به قول معروف از پاپ کاتولیک گشته و از گرایشهای معتدل شیعی و ایرانگرایی پیشین دور شدند.

بنیاد میراث پاسارگاد