«ونوس ترابی»

اول:
سیر تحول یا نزول؟
ماهیت جنبش‌های مردمی در ایران، از شکست بیرق پوسیده دموکراسی به شکل دستکاری رأی شروع و حالا به نوای نان رسیده است. در سالهای گذشته، بنزین، حقابه و امروز، نان، التفات نیروی محرکه جنبش را از موضوعاتی چون دموکراسی‌خواهی، آزادی و حقوق‌بشر به ابتدایی‌ترین نیازهای بشری برای «معیشت» رسانده است. در نگاه تحلیل‌گر اجتماعی، تقلیل آرمان‌خواهی به نان‌خواهی، به تنهایی نمی‌تواند به افول سیستم غالب محدود شود. خلق، آنچنان در مضیقه مایحتاج و نفس گرفتار می‌شود، که با رفع چنین نیازهای اولیه‌ای، چه ذهنی و چه عملی، از ارتباطی انسان‌گرا و کمال‌خواه با اصول دموکراسی، انسانیت و ارزش‌جو ناف‌بُر می‌شود. برای چنین انسانی که درگیر نان و جان است، دو خروجی را می‌شود تصور کرد:
۱) خلاصه شدن اعتراض به صِرف معیشت‌طلبی
۲)انفجار نیروی آزادی‌خواه سرکوب شده در هیبت نان اما به امید و در رکاب آرمان
در مورد اول، به محض ابتیای مایحتاج اولیه و تحقق وعده‌های عزت‌شکن رژیم، انسان نانْ‌بیات، دچار «سندرم تماشاچی» یا bystander می‌شود. خطر آنجاست که چنین انسانی «یاد می‌گیرد» که «نان» و «حقابه» بزرگترین خواسته‌اش بوده و «مبادا» امروز به سرش آمده است. در این داروینیسم اجتماعی، همین که کوپن نفس و لقمه‌اش برسد، کفایت می‌کند. از همین روست که انسان معیشت‌طلب باتوم خورده که رد نور تفنگ را هنوز روی پیشانی‌اش احساس می‌کند، یاد می‌گیرد که در صورت دیدن خطر یا رنج هم‌بند، همسایه و هموطنش، به کناری بایستد و تنها تماشاگر باشد. همیشه هستند کسانی که پا پیش می‌گذارند و دست یارو را می‌گیرند.
این مقال به هیچ‌رو در صدد کوچک‌انگاری رنج مردم سرزمینش نیست که هر جنبشی با هر تکانه‌ای را باید گامی جهت رسیدن به کرامت انسانی و نه لزومن عدالت روی دیده گذاشت. اما بیایید امیدوار به مورد دوم باشیم، جایی که آرمان جای نان را بگیرد یا نان تنوری باشد برای برشته شدن آرمان. رژیم شنیع و جمهوری جهل و جنایت و جنون دارد مردممان را به پایین‌ترین سطح انسانیت و بردگی می‌رسانند.

دوم:
فیلمبرداری‌ از جریان اعتراضات و رساندن کلیپ‌های کوتاه به رسانه‌ها، مصداقی از crowd sourcing یا تغذیه مردمی رسانه‌‌ای‌ست. اما همین تغذیه مردمی رسانه‌ای، می‌تواند شمشیری دو لبه باشد که از سویی ساز و کار سانسور و سرکوب رژیم را برهم بزند و از سوی دیگر، منبعی موثق برای شناسایی خود معترضین توسط عوامل اطلاعاتی باشد.
مردم در فرستادن کلیپ‌ها، پر شورند. در هنگامه آن عرق تحول‌خواهی/تغییر، حرجی بر رعشه تمرکز و دقت در اِعمال احتیاط نیست. چه خوب است که به تازگی، رسانه‌های خارج از کشور رویه‌ای شبه چریکی‌ و کمینگاهی برای نمایش مردم پیش گرفته‌اند و تصاویرشان را محو، کدر و ناواضح پخش می‌کنند.
اما اگر کار خود مردم است که شادْ شادْ شادبادا! کارْ جدی دارد دنبال می‌شود.

نقاشی «هبوط ایکاروس» به قلموی پیتر بروگل بسیار پرمعناست. به ویژه در تحلیل سندروم تماشاچی! لطفن نگاهش کنید و پای ایکاروس را ببینید!