عکسش را نشانم داد
هادی خوجینیان
تس زنگ زد که دارد به نیویورک میرود. گفتم ۴۵ دقیقه طول میکشه تا برسی. خندید و گفت چه دقیق.
گفتم چون جیمی باهام هستش.
گفت اوه رفیق آمریکایی پیش تو چی کار میکنه؟
گفتم نمیتونم بگم.
حتما یه رازه نه؟ با لهجه آمریکاییش اینو گفت.
بله بله.
بعدش دیدم کسی از بیرون پنجره داد زد… میشه در رو باز کنید؟
جیمی داشت میرفت ساوتبند. در رو باز کردم دیدم گربه خانم میشیگان جلوی دره.
قهوه یا چای؟
چای لاهیجان لطفا.
گفتم مال کریستین یا آگنس؟
مال آگنس لطفا.
ما در در دفتر دو نوع چای داریم. چای لاهیجان را پاپای آگنس از ایران آورده و دومی رو کریستین از مغازه ابراهیم نفهم (مردک دزد که همش جنس قلابی تو مغازهش میفروشه). پترس همین صبحی گفت خواستی میشه حالشو گرفت. قرارش را گذاشتیم. بعضی اوقات از اینکه ایرونی هستم خجالت میکشم. از بس بعضیهاشون الاغ هستند.
براش چای دم کردم و با شکلاتی که آزیتا از ویسبادن فرستاده حالش را خوش کردم. حس کردم که گربه یه کم مشکوک میزنه. گفتم چیزی شده؟
گفت بله عاشق شدهام.
چی خوب. حالت را خوب میکنه این عشق تازه؟
گفت آخ آره خیلی. این فاصله چند ساعته با قطار خیلی سخته. ایکاش اینجا زندگی میکرد.
گفتم اوه ساکن جزیره شمالییه؟
آره لامصب.
گفتم خب حل میشه. برات بلیت قطار هفتگی میگیرم تا هر هفته بری پیشش.
گفت نود و پنج پوندهها.
گفتم به تخمت. ارزشش را داره مگه نه؟
آره خب.
پس میدم بهت ها.
گفتم فکر نمیکنی زر زدی؟
گفت آله آله.
عکسش را نشانم داد. فاک چی خوشگله. شبیه زنهای قاجاریه. گفت زنهای قاجاری خوشگل بودند؟
گفتم آره انگلیسی جون.
گفت چی براش بخرم؟
گفتم یه پیراهن زیتونی رنگ. پول داری که بخری؟
گفت آره. قسطی میخرم.
گفتم من قربون شکل ماه تو بلم.
همین الانه یا بعدن؟
گفتم الانه لدفن.
رفاقت من با این گربه انگلیسی در ششم مه ۲۰۲۲ دقیقا شد هفدهسال. ما روزگار خوشی یا هم داشتیم. موقع بیرون آمدن از دفتر به پترس زنگ زدم تا شببخیر بهش بگم. پترس از مزرعه که به خونهش برمیگرده زود میخوابه. وای من عاشق چشمان خمارش شدهام.
نظرات