کارگران جهان را موعظه نکنید

مرتضی سلطانی

 

کارگران جهان "ملتفت" شوید بهتر نیست؟!"

دیدم کسی این عبارت را نوشته و باز یادم آمد که یکی از بدترین خصلت های ما همین بدیهی گرفتن چیزهاست و این موضوع موعظه کردن کارگران هم از آن بدیهیاتی شده که معمولا بندرت مورد نقد و واشکافی قرار گرفته است: اگر به آن فواصل سفید بین کلمات در این عبارت نگاهی دقیقتر بیندازیم می بینم معنای آن جز این نیست که چون مابقی طبقات واجد آگاهی هستند، پس حالا دیگر نوبت کارگران است که «ملتفت» اوضاع شوند.

حالا اینکه چنین احکامی را - آنهم مربوط به صدها میلیون انسان - چه مستنداتی پشتیبانی می کند، اصولا امری نیست که ما چندان برای فهمیدنش وسواسی داشته باشیم. در واقع تمام آنچیزی که برای برخی چنین اطمینانی تولید می کند مفروضاتی قابل نقد و تسلطی شکننده به برخی نظریاتِ نصفه و نیمه و مغلوط از بر شده است؛ بی آنکه زحمتی برای نزدیکی و درکی عمیق از تجربه زیسته کارگران صرف آن شده باشد: ارتباطی زنده و ملموس.

و لابد دیگر باید بدیهی گرفته باشیم که آنقدر واجد آگاهی و فهم عمیق چیزها هستیم که بتوانیم در جایگاهِ فردی که حقیقت را فراچنگ آورده برای یک عالمه انسان احکامی چنین صادر کنیم: حالا اینکه چطور میتوانیم تا حد شعاعی معادل جهان هم مدعی آگاهی از این کلیت باشیم هیچوقت مورد سوال قرار نمی گیرد: گویا دیگر خودش یک مد شده استفاده سخاوتمندانه از این قبیل کلمات: "ما ایرانی ها فلانیم" "جهان امروز فلان است" یا "همگی انسانها ... همگی آن طبقات و ..."

متفکری فرانسوی روزی جمله جالبی گفت: «همه احکام کلی نادرستند، و این خود یک حکم کلی ست» بنابراین البته قابل درک است که بخشی از توسل به اینجور کلی گویی ها لابد ریشه در این دارد که بتوانیم در میان این حجم گیج کننده از جزئیات و چیزها به یک گزاره ی روشن برای فهم برسیم. یا اصولا سرشت کلیِ زبان شاید گاهی چنین توهمی تولید می کند (مثلا وقتی می گوییم "مرد" کلمه ای استفاده کرده ایم که قابل استفاده برای همه افراد مذکر است. یا "درخت" برای همه درختها قابل استفاده است و ...) 

بی تعارف کل این موعظه ها و منبر رفتن ها و حکمهایی که می بینم برخی دوستان (و نه همه شان) در این راستا صادر می کنند: بیشتر متکی به درکی ترجمه ای از چیزها و بدون چون و چرا در بدیهیات آن است و بویژه از درکی ملموس برنمی خیزد. متاسفم بگویم در مورد برخی: در بهترین حالت یکجور فضل فروشیِ رقت آور است که قرار است نشان بدهد طرف مشق هایش را خوب از بر کرده یا نسبت به درد دیگری بی اعتنا نیست.

کارگران جهان را موعظه نکنید، بهتر نیست؟ یا بگوئیم کارگران جهان را تا عمیقا نفهمیده اید زیپ دهان را ببندید چه؟