در 43 سال پیش از این، ما برای سرنگونی نظام شاهنشاهی از  باورها و ارزشهایی بهره بر گرفتیم که در امتداد تاریخ دراز و طولانی خود، طعمه موریانه ها شده، کهنه، فرسوده و پوسیده بودند. ارزشها و باورهایی که قرنها در دامنش    بنده، فرمانبر و رعیت، پرورش یافته اند، ارزشهای بنیادینی همچون بندگی و عبودیت، تقلید و تبعیت، حمد و ستایش که در آغازین سوره کتاب مقدس، قرآن، و بعدا در سراسر آن بازتاب مییابد. از همین نقطه است که زوال جامعه و فرهنگ ما آغاز گردید و از درون روی به فساد و گندیدگی نهاد. چرا که چشمان خود را بستیم و در اوج احساسات و کوته فهمی آغوش خود را بر گشودیم بروی حکومت آخوندی، بروی حکومت دین برهبری آخوند خمینی و پس از او آخوند خامنه ای، بر روی حکومت قشر مفتخواران و فریبکاران، خصم آشتی ناپذیر آزادی و استقلال انسانی.

 با این وجود، رئیس تف لیسان ولی فقیه، حسین شریعتمداری سردبیر تریبون ولایت و یا کیهان اشتغال شده، آخیرا بار دیگر به نظریه سازی پرداخته است و جلوس آخوند خمینی را بر منبر قدرت، بازگشت دوباره به اسلام ناب محمدی و یا احیای بعثت و یا بعثت دو باره میخواند. البته، آخوند کت و شلواری، حسین شریعتمداری کمی بعد توضیخ میدهد که چگونه اسلام ناب محمدی را آخوند خمینی

از میان کتاب‌ها و کتابخانه‌ها بیرون آورده و غبار غلیظی از بدعت‌ها و تحریف‌ها و کج‌اندیشی‌ها که طی قرن‌های متمادی بر چهره آن نشسته بود را زدوده و اسلام ناب را همان‌گونه که در صدر بود ارائه کرده بود.

رئیس تف لیسان ولایت نیز خواسته و با نخواسته به کهنگی و پوسیدگی ارزشهای اسلامی اشاره میکند. در میان قرنها خس و خاشاک است که امام، گوهر درخشان اسلام ناب محمدی را مییابد و با ارائه آن جهان را دگرگون مینماید. البته که آخوند شریعتمداری، آنچه در باره اسلام ناب محمدی بزبان میاورد، بر طبق معمول، چیزی نیست مگر حمد و ستایش مبالغه آمیز و  وارونه سازی حقایق بنفع حکومت مطلق آخوندی.

مثلا، او میگوید اسلام ناب، ظلم ستیز است، همان اسلامی که آخوند خمینی، همچون گوهری نایاب در میان دریایی از زباله ها یافته است. اما، آخوند شریعتمداری، بدون عبا و عمامه، بجای اینکه از ظلم ستیزی های اسلام از زمانی که بدست آخوند خمینی حاکم مطلق گردیده است سخن بگوید و اشاره ای به جوخه های اعدام، به سرکوب قهر آمیز مخالفین سیاسی و دینی و قومی، به 8 سال جنگ پوچ و بیهوده بنماید، از قتلهای زنجیره ای و سرکوب جنبش های مختلف از جنبش های دانشجویی و جنبش سبز گرفته تا جنبش ها اعتراضی 96 و 98 حرفی بر زبان براند، به آیه های قران رجوع میکند تا به تعبیر خود اعتبار بیشتری بدهد که الله دین اسلام را ذاتا ظلم ستیز آفریده است، بمعنای مبارزه با پرخوری مرفهان بی درد و کلان سرمایه داران.

حتما، مخالقان سیاسی حکومت آخوندی، از چریکها و مجاهدین گرفته تا اعضای جبهه ملی و گروها و احزاب و سازمان های سیاسی و همچنین کردها و بلوچها، روشنفکران و هنرمندان و نویسندگان دگراندیش، همگان از مرفهان بی درد و کلان سرمایه داران بوده اند که بدست آخوند خمینی و جانشین او آخوند خامنه ای سرکوب و بسیاری از آنان در خون خود غلتیده اند. ظلم ستیزی هم، در قاموس مقدس اسلام معنا و مفهوم ویژه خود را داراست. بی تردید، کشتار و خونریزی در راه دین نه تنها زشت نیست بلکه زیبا و ستودنی هم هست.

 گویا، آخوند شریعتمداری بر آن است این ظلم ستیزی حکومت آخوندی بود که نظام سلطه بین الملل را وادار به مبارزه با حکومت اسلامی نموده و تا کنون بهزاران دسیسه های گوناگون و انواع تحریمات دست زده است، اما، بجای آنکه نظام را تضعیف نماید سبب استحکام آن شده است. بنظر میرسد که واقعه شرم آور گروگانگیری کارکنان امریکایی و هشت سال شعار تسخیر قدس از راه کربلا و تحریکات و خرابکاریها در منطقه با ابزار رشوه پردازی به حماس و حزب الله در لبنان و سوریه و حشد شعبی در عراق و حوثی های یمن، گویی حوادث و یا اتفاقاتی هستند که در منظر آخوند شریعتمداری هرگز بوقوع نپیوستند و یا اشاره به آنها در تئوری رئیس تف لیس ولایت، آخوند شریعتمداری نمی گنجد. وی همچنین خاطر نشان میکند که درگیری بین خوب و بد و یا خیر و شر و همچنین شیطان و فرشته، یک درگیری تمام ناشدنی ست. این درگیری زمانی تمام شدنی است که

یا ما از حضور اسلام ناب بر کرسی حاکمیت دست بکشیم و یا نظام سلطه (که آمریکا در راس آن است) خوی استکباری خود را رها کند!

البته که تردیدی نیست، پیروزی از آن نظام مقدس اسلامی ست، نظامی بیگانه با ظلم و ستم و بکار گیری قهر و خشونت و زندان و شکنجه.  امریکا را هرگز مقاومت نتواند در برابر حکومت مقدس اسلامی، حکومتی که بخواست الله بنیاد گذارده شده است.

در ادامه نظریه پردازی خود، آخوند شریعتمداری، بشرح دیدار خبرنگار تایم و مصاحبه با آخوند خمینی میپردازد که چگونه در آن مصاحبه، آخوند خمینی که حالا امام شده بود، خبر ظهور کیشی را میدهد که مرز شرق و غرب را در هم می نوردد و دورنمائی از جامعه ای نوین به جهان ارائه کند که ابنای بشر را مجذوب و بخود جلب مینماید.

این خود، بزعم شریعتمداری، دشمنان را هرچه بیشتر علیه نظام برانگیخت و به تشدید تحریمات و پیاده سازی برنامه ها و طرحهایی وادار نمود که یکی پس از دیگری، نهایتا، شکست خورده و ناکام ماندند. در همین راستا، وی اعلام میکند که بر خلاف آنچه فرانتس فوکویاما پیش بینی کرده بود که آینده شاهد اقتدار جهانی لیبرال دمکراسی خواهد بود، حال آنکه، ما هم اکنون شاهد مرگ آن و ظهور اسلامی خواهیم بود که در قله ایستاده است. بی جهت نیست که اردوگاه استکبار جهانی وارد جنگ نرم با نظام گردیده که در این زمینه با براه اندازی جهاد تبیین، دست برتر و بالاتر را داریم.

کیست که میتواند چنین دو رو و ریا کار باشد؟ هیچ انسانی، مکار و فریبکار پا بعرصه وجود نمیگذارد. یا مکر و فریب در او نهاده میشود همچنانکه رشد میکند و به بلوغ و شباب و جوانی میرسد. یا خود خواسته است که آنرا بیاموزد و این را در هیچ کجا بهتر از دامن دین نمیتوان فرا گرفت. گفتمان آخوند شریعتمداری، گفتمانی ست اسلامی. یعنی که گفتمانی ست ذاتا سلطه جو و سلطه افکن و خصم آشتی ناپذیر آزادی و استقلال انسانی.

بعضا، دینمداران قدرتمدار، از رهبر گرفته تا تف لیسان وی، همچون سردبیر "کیهان ولایت" را افرادی میخوانند که از آنها شر و بد اخلاقی سر میزند. چه بسا هنوز بسیاراند آنانکه، مشابهن، بر آن باوراند شر و زشتکاری از شخص بر میخیزد نه از اصل و اصول دین اسلام. آئین اسلام درست است. دین صحیح است. این دین نیست که انسان را بنده و برده می کند، به تسلیم و اطاعت، تقلید و تبعیت ترغیب نموده استقلال و ازادی را منع و سرکوب میکند. حال آنکه تحمل یوغ شریعت، بسیار رنجبار تر ازتحمل یو غ دیکتاتوری است، یوغی که بیش از همیشه سنکینی آنرا اکثریت مردم بر یال و کوپال خود احساس میکنند و تدریجا بنفی آن خو میگیرند.

این بدان معناست که آنچه تف لیس ولایت، حسین شریعتمداری، بازگشت دو باره اسلام، اینبار بشکل "ناب" توصیف میکند که جهان را دگرگون ساخت و راهی نوین در پیش روی بشریت نهاد، تاکنون چیزی جز مصیب و نکبت، جز فقر و تنگدستی، جز سیه بختی و تیره روزی، جز حقارت و خواری ملی و زوال اجتماعی و فرهنگی ببار نیاورده است.

در این نیز، تردیدی نیست که زمانی این زوال اجتماعی را متوقف و یا از سرعت آن میکاهیم که تغییر و تحول را از خود آغاز نموده، ارزشهای اسلامی، ارزشهای تسلیم و اطاعت، بندگی و عبودیت، تقلید و تبعیت را از درون و نهاد خود بیرون بکشیم و خویشتن را پاکزدایی نماییم. نمیتوان و نباید به یاری و اعانه قدرتهای جهانی دل بست. چه، آنها قبل از انکه در اندیشه ازادی و رفاه ملتهای اسیر در دست دین و قدرت باشند، در اندیشه تامین و حفظ  منافع خویشتن اند. بنابراین، تغییر و تحول در باورها و ارزش ها، ارجح است بر هرگونه تغییر و تحولی در زمینه های سیاسی و اقتصادی. ما باید به مبارزه با  مظاهر بندگی و عبودیت، تملق و چاپلوسی، فریب و ریاکاری، حمد و ستایش، تعظیم و تکریم، آنچنانکه در گفتمان رئیس تف لیسان ولایت، آخوند حسین شریعتمداری بازتاب مییابد، برخیزیم. نمازگزاری و روزه گیری و بازجویی و شکنجه را از یکدیگر جدا ندانیم، یکی را علت و دیگری را معلول بدانیم.

روشن است که بزوال خود ادامه دهیم اگر همچنان به بندگی و عبودیت در برابر الله بیاندیشیم و با شکوه و عظمت انسان، با خوبی طینت و آزادی سرشتش، بیگانه بمانیم. تنها در چنین شرایطی ست که نظم و انضباط شریعت فرو میریزد، کثرت و تنوع شکوفا شود و جایگزین توحید و نبوت. تنها در آنزمان است که میتوان نظام فرمانروایی و فرمانبرداری، حکومت آخوندی را براندزیم. چون هر فرد آزاد و مستقل میتواند فرمانده شود، چون او فرمانراوی خویشتن است و سر بندگی وعبودیت در برابر هیچ فرمرمانروای حتی الله هم فرود نخواهد آورد.

فیروز نجومی

firoz nodjomi

https://firoznodjomi.blogspot.com/

fmonjem@gmail.com