زنان، نقطه امید جامعه در حال گذار

محسن رنانی

 

یک نقطه امید بزرگ در بستر جامعه وجود دارد که دارد روز به روز پر رنگ‌تر می‌شود. برای آینده ایران اگر امیدی به تحول عقلانی و اخلاقی باشد، تنها و تنها از سوی زنان است. زنان این عصر گام‌ به‌ گام دارند اعتماد به نفسی که در طول تاریخ از آنان ستانده شده بود را باز می‌یابند و حقوق پایمال شده شان توسط مردان و حکومت‌های طول تاریخ ایران را باز می‌ستانند.

وقتی به نام زنانی چون صدیقه وسمقی، نسرین ستوده، نرگس محمدی، آتنا دائمی، بهاره هدایت، ژیلا بنی‌یعقوب، رایحه مظفریان، سپیده قلیان و ده‌ها نام دیگری از شیرزنان روشنفکر یا کنشگر مدنی بر‌می‌خورم، احساس غرور می‌کنم، از جای برمی‌‌خیزم و به احترامشان تعظیم می‌کنم. به گمان من اکنون رهبری توسعه و بار رنج زایمان اجتماعی این دوره تاریخی‌مان را زنان متحمل شده اند و من دلم قرص است که ایشان بهتر از مردان این گذار را محقق می‌کنند!

به گمانم اکنون حتی زمان مهاجرت ما مردان از عرصه ی روشنفکری نیز فرارسیده است. ما باید جای خود را به زنان کنشگر واگذار کنیم. زنانی که مقاله نمی‌نویسند و سخنرانی نمی‌کنند، فقط عمل می‌کنند. جامعه در حال زایمان است. زایمانی که دیر یا زود به تولدی تازه می‌انجامد، و هیچ قدرتی هم توان جلوگیری از آن را ندارد. حکومت نیز ناتوان‌تر از آنست که بتواند مانع این زایمان تاریخی شود.

حادثه اهواز و سرِ بریده‌ی مونا حیدری نماد آغاز این زایمان است. جنایتی که شوهر مونا انجام داد، نوعی خودکشی بود، خودکشی هویتی؛ خودکشی در اوج استیصال و در نقطه پایان اقتدار. اکنون حکومت در برابر جامعه درست در نقطه‌ای ایستاده است که شوهر مونا پیش از جنایت ایستاده بود. نقطه‌ای که هر دو سوی آن برای او باخت است. مگر آن که چشم‌هایش را بشوید و جور دیگر ببیند.

ما مردان مدعی، این‌بار باید بگذاریم این زایمان، بی‌تنش و در آرامش رخ دهد. دستکم ما عامل شروع یک جنایت دیگر از نوع انقلاب، در تاریخ ایران نباشیم. ما مردان هر گاه وارد زایمان‌های اجتماعی شده‌ایم، فقط آشوب کرده‌ایم و خسارت آفریده‌ایم. انقلاب مشروطیت، نهضت ملی شدن نفت و انقلاب اسلامی حاصل ورود مردان به عرصه زایمان اجتماعی بود که نتیجه‌ای جز درهم‌ ریزی ساختارها و بی‌ثباتی فرایندها و ایجاد هزینه‌‌های سنگین برای نسل‌ّهای بعد نداشت. اما زنان، انقلاب نمی‌کنند، شورش نمی‌کنند؛ آنها وقتی اعتراض می‌کنند چیزی را نمی‌شکنند و جایی را آتش نمی‌زنند؛ آنان با پایداریِ آرام و پافشاریِ پیوسته، تحول را هم به ما مردان وهم به حکومت سنتی مردسالار تحمیل خواهند کرد. سلاح زنان از جنسی دیگر است، از جنس سکوت است، از جنس مقاومت آرام است، از جنس پایداری بی‌خشونت است، از جنس نافرمانی مدنی‌ است، از جنس دختری است که عربده نمی‌کشد، فقط روسری‌اش را بر چوبی می‌کند و گوشه‌ای می‌ایستد، ساکت و آرام؛ حتی وقتی مردان حاکم او را کتک می‌زنند خشمگین نمی‌شود و چیزی را نمی‌شکند، او فقط مقاومت می‌کند و صبر می‌کند تا کم‌کم افق‌ها گشوده شود. هیچ‌ قدرتی در برابر این «مقاومت خاموش» دوام نمی‌آورد:

سکوت می‌کنم و عشق در دلم‌ جاری است
که این شگفت‌ترین نوع خویشتن‌داری است.

قرن آینده در ایران از آن زنان است. سلام بر قرن پانزدهم، سلام بر زنان. آنان به خوبی می‌دانند که چگونه تحولات قرن آینده را رهبری کنند بدون آن‌که خونی از دماغی بریزد و حلقوم‌ها به زنده‌باد مرده‌بادی آلوده شود.

آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد
مژده دهید باغ را بوی بهار می‌رسد