هیچی مثل دریافت کارت تبریک نمی‌شه

میم نون


تبریک گفتن ما ایرانی‌ها هم داستانی است واسه خودش: سال نو مبارک، عید شما مبارک، تولدتون مبارک، سالگرد ازدواجتون مبارک، قدم نوزاد مبارک، ختنه سورون مبارک، روز زن و‌مرد و‌کودک‌ و پیر و جوان و بازنشسته و دانشجو و همه اصناف مبارک، ماشین نو و منزل نو کت و شلوار و‌کفش نو مبارک.

ریش میزاری و یا سیبیلاتو میزنی مبارک، موهاتو‌ کوتاه کردی یا رنگ کردی مبارک، خلاصه از بند تنبان بگیر تا هرچی دلت می‌خواد اگه جدید باشه، هر کی که بشناسه شما رو یک تبریک راستکی یا الکی میگه.

البته زیاد هم بدمون نمیاد ولی هیچکدام مثل دریافت کارت تبریک نمی‌شه. حیف که روزگار عوض شد و کارت تبریک هم دیجیتالی  شد. کارت دیجیتالی که هزار رنگ و هزار جو‌ر ملودی و میلیون‌ها طرح  داره هیچوقت مثل کارت تبریک پستی نمیشه. یادش بخیر چه سوپرایزی بود وقتی پستچی زنگ  خونه را می‌زد و می‌دیدی نامه و یا کارت تبریک اومده و شوق و شوری بپا میشد.

پدرم کلکسیونی از کارت تبریک  داره. کارت‌هایی که تصاویر زیبایی از شهرهای مختلف ایران را دارند و چند تایی کارت تبریک خارجی هم  بین آن‌هاست: برج ایفل، کنار دریا با چند تا دختر و‌پسر جوان که مایو پوشیده زیر آفتاب و چتر حال می‌کنند. یا کوهای برفی و مناظر طبیعی، که هر کدام یک کشوری را معرفی می کرد.

در حقیقت بیشتر این کارت‌ها نامه بودند و وسیله‌ای که مردم دنیا و دوستان و اقوام پدرم از پشت کارت برای خبر و احوالپرسی و یا تبریک سال نو استفاده می‌کردند و معمولا متن نوشته شده چند خطی بیش نبود.

رفقای صمیمی و فامیل‌های خارج رفته با تهیه کارت تبریک که در بیشتر کیوسک‌های خیابانی و کتابفروشی‌ها و موزه‌ها در معرض فروش بود، حرف دلشون را می‌نوشتند و بدون پاکت بداخل صندوق پست می‌انداختند چون بعضی از کارت‌ها چاپ دولتی بود و توسط متولی فرهنگ و هنر اون کشور چاپ شده بود و‌جنبه تبلیغی داشت و عکس تمبر و‌ارزش ان پشت کارت چاپ شده بود و با خرید کارت درحقیقت هزینه پست هم پرداخت شده بود.

بعضی کارت‌های دیگه فقط جای تمبر گوشه بالای پشت کارت چاپ شده بود و‌محل الصاق تمبر را نشون می‌داد و معمولا  با فروش کارت تبریک، تمبر هم می‌فروختند و در پشت بعضی از کارت‌ها محل نوشتن آدرس گیرنده و‌فرستنده هم تعیین شده بود و ارسال کارت خیلی راحت بود و‌من از دیدنش لذت می‌بردم. 

وقتی با حوصله به کارت‌های یادگاری پدرم نگاه کردم، تعدادی از  نویسنده‌ها که از دوستان پدرم بودند و‌به خارج از ایران  مهاجرت کرده بودند و یا موقتا آنجا بودند و با انتخاب تصاویر روی کارت تبریک معمولا موقعیت زندگی خودشان را برای خواننده یا گیرنده کارت به رخ می‌کشیدند.

یکی از کارت‌ها از دوست صمیمی  او بود که بقول پدرم می‌گفت این شاهرخ  خالی بنده اینجا جونش در میومد یک ساندویچ ژامبون و یک آبجو بخره، حالا با این عکس کافه می‌خواد بگه ما هم آره. ولی نه من نه هیچکدام از دوستای مشترکمون که این کارت را دیدیم باور نمی‌کنیم اینجوری حال کنه. حتما آنجا گارسون مارسون شده چون شیش کلاس سواد هم نداشت. و از این دست خاطرات زیاد که در کنار کارت خیلی شنیدنیه.

خودم هم شاید تا ده سال قبل برای تولد دوستان خارجی و تبریک سال نو کارت پستال می‌خریدم و پست می‌کردم ولی الان دیگه با یک ایموجی دلقک و‌ نقش گل و بلبل و‌ مخفف HBD  کل قضیه تو‌دنیای مجازی حل می‌شه و طرف مقابلم با دیدنش یک قلب برات می‌فرسته که جواب داده باشه.

بچه که بودم پدرم از طرف اداره ماموریت داشت به خوزستان و یک کارت پستال که عکس پل کارون اهواز داشت برامون فرستاد که مادرم برام می‌خوند و‌می‌گفت  بابا قراره زودی بیاد براتون ماشین می‌خره میاره الان کنار این رودخانه و این پل نشسته. ما هم تا مدتها به عکس روی کارت نگاه می‌کردیم. الان که اون روزها  یادم میاد و این روزها را هم میبینم، از زندگی ماشینی بیزارم و خوشحالم که به زمان هوش مصنوعی و زندگی با رباتها نمی‌رسم.