مشکل ما بیتفاوتی مردان است
کتایون کشاورزی
من اصلا اعتقاد ندارم که همه وظیفه دارند درباره همه چیز موضع بگیرند. هرکسی تخصصی دارد و مسلما بیشتر به تخصصش میپردازد. اما به نظر من در جامعه ایران یک بیتفاوتی سیستماتیک نسبت به مسئله زن هست. توجه عمومی به مسائل زنان در جامعه ایران، چه در داخل و چه خارج، از گذر مخالفت با جمهوری اسلامی است. یعنی خیلی وقتها مخالفت مردان با چیزی که به ضرر زنان است، بهخاطر این است که جمهوری اسلامی چنین کاری کرده است. اما نگرانی «اصيل»ی نسبت به مسئله سرکوب زن نیست. از اول انقلاب و جریان حجاب اجباری بگیر تا استادیوم و فوتبال، تا حق طلاق و مسائل حقوقی، تا مسئله عدم فروش وسایل پیشگیری در داروخانهها. در هیچکدام این موارد این مسائل بهعنوان نمونهای از «سرکوب زن» مطرح نشدند.
به نظر من بیان مسئله، یا به قول خارجیها «آدرس دادن» مسئله خود بخش مهمی از راه حل است. یعنی تا دلتان بخواهد فحش به جمهوری اسلامی هست نه که نباید باشد، اما اگر کسی از دید فمنیستی این مسائل را مطرح کند با اقبال عمومی مواجه نمیشود. فکر میکنید زمانی ممکن بود مردان به خیابان بریزند برای اینکه زنان حق طلاق داشته باشند؟ برای اینکه زنان حجابشان را انتخاب کنند؟ درست در همین شرایط است که بلافاصله مسئله طبقه را در برابر مسئله زن قرار میدهند (بیشتر چپها ولی مختص آنها نیست ابدا)، که چرا به فلان چیز و فلان چیز نمیپردازید. حال آنکه زنان حتی بیشتر از مردان قربانی مسئله طبقهاند. اما دریغ از یک حس مسئولیت عمومی نسبت به مسئله زن.
من همیشه نوشتهام که مشکل ما مردان نیستند، که مردسالاری است. اما وقتی مردان بهصورت سیستماتیک نسبت به مسئله زن سکوت میکنند و بیتفاوتی نشان میدهند، از آنجا که از مردسالاری امتیاز میگیرند، دستکم به خود حق میدهم از نظر اخلاقی زیر سوال ببرمشان. جامعه ما سالهاست که یک سوت دستهجمعی در قبال مسئله اقلیتهای جنسی و جنسیتی میزند. و از بخت بد ما زنان، حتی پرداختن به مسئله زن در قالب پرداختن به جمهوری اسلامی شکل میگیرد. مثلا: خاک بر سرت جمهوری اسلامی که زنان به استادیوم راه پیدا نمیکنند. نه اینکه: ما مردان پایمان را به استادیوم نمیگذاریم تا زنان حقشان را بگیرند. آزرو به دلم ماند یکی از مردانی را که زرت زرت از اپوزیسیون جمهوری اسلامی (که تف به سر تا پایش باد) بودن هویت میگیرد در حال خشم یا غم یا استیصال در مورد مسئله اقلیتهای جنسی و جنسیتی، اما نه صرفا از گذر مخالفت با آن کثافت مطلق، ببینم.
نظرات