یـک گـزارش در سـه قسمـت تقـدیمِ دوسـتان و دیـگر سـَروران میشـود.
خُلقَم؛ اژدها وار تنگ میشود هر وقت صبح از خواب برخاسته و در آینه اثری از ریشِ ۱۵ سانتیمتری خود نمیبینم، از دستِ این ژاپنیها ۱۵ سال طول کشیده تا ریشم آنچنان بلند و وایکینگی شود، سرِ جراحی آن را از ته زدند، وضعیتِ شنوایی من بسیار خوب شده است، شکرِ خدا؛ این مینی دستگاه نانویی؛ به خوبی کار میکند، دورهی نقاهتِ من در نوزاوا ـ اونسن به اتمام رسیده ـــ از خانواده خوبِ یاماشیتا خداحافظی کرده و به توکیو باز میگردم، مهمانِ ایچیکا و همسرش دایسوکه هستم، آنها مترجمینِ نوشتههای من در ژاپن بوده و بیش از دو دهه است که همدیگر را میشناسیم، چند روزِ سرد و برفی که باقیمانده ـــ به توکیو گردی میگذرانم، ایچیکا به مانندِ مادرش یک آشپزِ درجه یک آشپزی ژاپنی است، آنچه را که از خوراکهای این مملکت را دوست دارم ـــ ایشان آماده کرده و از تمامِ زحماتی که او و شوهرش برای کِشیده و میکشَند ـــ سپاسگزارِ آنها هستم، نگذاشتند در بیمارستان غریب باشم، تمامِ کارهای من به دوشِشان بود، خیلی دوستِشان دارم.
هر شامگاه ـــ بعد از شام از منزل خارج شده و به مناطقی از توکیو میروم که مدتهاست در آنجا حضور نداشتم، آخرین بار در سالِ ۲۰۱۹ میلادی بود که به این شهرِ همیشه بیدار آمَده بودم، میتوانم بگویم که در توکیو و حوالی ـــ جایی نیست که بنده بازدید نکرده باشم، این بر علاوه بر خالی کردنِ دلتنگیها به سببِ دوری از این شهر ـــ به پیشنهادِ یک دوستِ نویسندهی برجستهی اسپانیولی ـــ در شهر دوره گشته و یادداشت بر میدارم، او در حالِ نوشتنِ یک مجموعهای تلویزیونی بوده و احتیاج به الهام گیری های شخصِ ثالث دارد، این بار از موبایل هم استفاده کرده و فیلم بر میدارم، گاهی اوقات نکاتی در یک صحنه پیش میآید که نیاز به دیدِ عمیق تری است، فیلم در این رابطه بیشتر کمک میکند، این را نیز باید اضافه کنم که در کنارِ این جریان ـــ سالها است که در ویکیپدیای فارسی ـــ از ژاپن مطالبِ زیادی مینویسم، البته تا میتوانم ـــ این نوشتهها را جدید نویسی کرده تا دانستههای ایرانیان به روز باشد، بنابرین این گردی گری من در توکیو با وسواسِ همیشگی من روبرو بوده و دوست دارم هیچ جا را از قلم نینداخته و کاملا شهر را دوباره به زیرِ ذره بین قرار دهم.
توکیو شهری است که بارها به خاطر زمینلرزه، آتشسوزی یا جنگ ـــ به طورِ کامل ویران شده و اما به همتِ شهروندانَش؛ هر بار با زیبایی بیشتر از نو ساخته شده است، بَناهای تاریخی و قدیمی بسیار کم بوده و به چشم نمیآید، مگر اینکه توریستها بخواهند از آنجا بازدید کنند، مانندِ معابد، برجِ توکیو، ایستگاه قطارِ محلهی گینزا، قصرِ آکاساکا، موزهی میتسوبیشی، قصرِ سلطنتی و... بسیاری از این مناطق در روز جلوهی خاصِ خودشان را داشته و اما شبها رنگِ دیگری به منطقه میدهند، فیلمها و داستانهای زیادی از محلههای توکیو برداشتِ مستقیم و یا آزاد کرده و در هر قسمت از این شهر ـــ به راحتی میتوانی بفهمی که دیگر در زادگاهَت نیستی، گاهی انگاری در فضای سالِ ۲۰۱۰۰ میلادی گم شده ای، گاهی دیگر پیروزی ژاپن بر روسیه در سالِ ۱۹۰۵ میلادی را در خیابانها جشن میگیری، و گاهی هنوز صدای بمبهای آمریکاییهای لعنتی را در سال ۱۹۴۴ میلادی میشنوی که دیدند ساکنینِ توکیو هیچ تقصیری در شروعِ جنگ نداشته و ساکنین بیشتر پیران، کودکان و زنان بودند، آنها را کشتند و بوی پوست و گوشتِ سوخته بعضی اوقات ـــ دیوانهات میکند، توکیو برای هر جور سلیقهی انسانی ـــ آمادگی عرضه داشته و به ندرت پیش میآید که کسی از این شهر خاطرهی بدی داشته باشد.
شیبویا (بخشِ تجاری مرکزی، یکی از مراکز مُدِ ژاپن؛ نقطهی اصلی تفریحاتِ شبانه و چندین دانشکده در اینجا دیده می شود)، شینجوکو (از مناطقِ تاریخی توکیو، طبیعت و سرسبزی این ناحیه واقعا بی نظیر است)، ناکانو (پرجمعیت و انبوهی از ساختمانهای جور واجور)، آساکوسا (از مناطقِ تاریخی توکیو، پر از توریستهای علاف و بد لباس)، آکیهابارا (یکی از مناطقِ بسیار دوست داشتنی و خاطره انگیز برای بنده، مرکز فروشِ اَنیمه، مانگا، اکشِن فیگور، بازیهای یارانهای) و روپونگی (بخشِ عیش و نوش؛ بار، کلابِ شبانه، رستوران و کاباره) جز ۲۳ مناطقِ ویژهی توکیو بوده و بسیار مورد علاقهی من هستند.
البته محلهی دیگری نیز وجود دارد که رفت و آمد در آنجا برای هر کسی (به خصوص خارجی) سفارش نمیشود، کابوکیچو یک منطقهی چراغ قرمز ـــ یک محلهی پر از خلافکار است، گروهِ یاکوزا (سامورایی های بی ارباب، گروهی از تبهکارانِ ژاپنی، پیشینهی یاکوزا به قرن ۱۷ بر میگردد، البته حضور و نفوذِ این گانگسترها در جامعهی ژاپن روز به روز رنگ باخته و پیش بینی میشود که تا چند سالِ دیگر از این دستهی خطرناکِ مافیایی ـــ کسی باقی نماند، این برای دولتِ ژاپن نگرانی ایجاد کرده چرا که تا به حال فقط باید با یاکوزا میجنگید، اما حالا دستههای جنایتکارِ دیگری [آفریقایی ها، آمریکایی ها، ایرانیها و..] به این منطقه پا گذاشته و امنیتِ مملکت را تهدید میکنند) تسلطِ تاریخی به روی این منطقه داشته و از نقاطی هست که باج گرفته (قاچاق مواد مخدر، قاچاقِ انسان و دیگر امورِ غیر قانونی) و منبعِ درآمدِ مهمی برای ایشان است، هتلهای عشق (فاحشه خانه به سبکِ آمستردام)، مراکز ماساژ و کافههای جفت پیدا کردن ـــ در اینجا به فراوانی دیده میشود.
توکیو؛ وارث فرهنگی سنتی، افقِ زیبا و منظره شبانه چشم نوازی دارد، همین زیبایی آن را از سایر شهرهای جهان متمایز میکند، این را شمیران زاده ـــ کسی به شما میگوید که بیش از ۲۹ سال در بسیاری از کشورهای جهان حضور داشته و در شهر های بزرگ مدتی را گذرانده است، چشماندازِ مدرن و جذابِ این شهر را در شب اگر ندیدی ـــ عزیزم؛ هیچی ندیدی، نورِ ناشی از انبوهِ نئون های رنگی ـــ در تمامِ شهر پخش میشوند، ژاپنیها ساکت و آرامند، اگر در جایی داد و فریاد میشنوی ـــ حتما یک خارجی بی تربیت است که به قوانینِ ژاپن احترام نگذاشته و کارِ خودش را میکند، از ساختمانها، مغازهها، مردمِ مختلف، خیابانها و تابلوهای پر نور فیلم میگیرم، از همه گیر شدنِ بیماری کووید ـــ بد ضربهی اقتصادی به تجارتِ توکیو وارد شده است، با این حال سوپرها، بوتیکها و دیگر فروشگاهها همچنان مشغولِ کار هستند، آن هم تا دیر وقت، خوراکِ عاشقانِ خرید، البته گران و گاهی بیخود گران است اما بازدید از این مغازهها ـــ اشکالی ایجاد نمیکند، هر بار که گرسنه میشوم ـــ به دنبالِ یک یاتای (یک واحد فروش قابل حمل و سیار است که در آن غذاهای سبک و نوشیدنی عرضه می شود، ) رفته و دلی از عزا در میآورم، به خودم میگویم: عجب شکمویی هستی پسر، الان دست پختِ عالی ایچیکا را خورده و لذت بردی!
گاهی اوقات؛ در میانِ عصرِ دیروقت تا به نیمه شب تعدادِ زیادی از مردم را میبینی که با عجله از این طرف به آن طرف در حالِ حرکت هستند، ریتمِ عجیبی در میانِ جمعیت وجود داشته که نشان از احترامِ به قانون است که ژاپنیها از خود نشان میدهند، در توکیو گاهی هم سرعتِ این آدمها شدن ـــ آسان نیست، یک سری ارقام که در اوتِ ۲۰۲۰ میلادی ـــ در رابطه با توکیو منتشر شد: توکیو ۱۳٬۹۲۹٬۲۸۰ نفر جمعیت دارد (البته در طی روز؛ به تعداد جمعیت توکیو بیش از دو و نیم میلیون نفر افزوده میشود، این افزایش جمعیت به خاطر رفتوآمدِ شاغلان، کارگران و دانشجویان است که در مناطق مجاور توکیو مسکن دارند)، در توکیو ۵۷۷٬۳۲۹ نفر خارجی به طورِ دائم زندگی میکنند، البته مقدارِ دیگری نیز وجود دارد که زندگی غیر قانونی داشته و بیشترِ آنها در بازارِ سیاهِ توکیو مشغول به کار هستند، به تازگی اعلام شده که به خاطرِ پیشی گرفتن تعداد مرگ و میر نسبت به تعداد تولد، به تدریج و به نحوِ طبیعی جمعیت توکیو در آینده ـــ کاهش پیدا خواهد کرد.
بعد از ساکه نوشی و بازدید از بازارِ دست فروشی عتیقه ـــ به بار دیسکوی موردِ علاقهام رفته و در آنجا از موسیقی سیتی پاپ (شاخه ایی از موسیقی پاپ ژاپنی است که در اواخر دهه ۷۰ میلادی ظهور کرد و در دهه ۱۹۸۰ میلادی به اوج خود رسید، شامل گستره ایی از سبکهای دگر مانند: راک، آر اَند بی، فانک و بوگی نیز می شود) لذت میبرم، در اینجا بیشترینِ ژاپنیها لاقل یک زبانِ خارجی بلد هستند، بیشتر انگلیسی و اسپانیولی، فرانسوی و آلمانی نیز گاهی دیدهام که کسی بوده آن را حرف میزده است، من در میانِ لیلیپوت های ژاپنی ـــ یک براب دینگ نَگِ فرانسوی هستم، از چند متری مشخص است که من خارجی هستم، برای ایشان یک غول پیکر محسوب میشوم اما امکان ندارد به من لبخند نزده و واردِ صحبت با من نشوند، مردان دوست دارند از زیبائی زنانِ اسپانیولی و شرابهای خوش مزهی فرانسوی؛ از من بپرسند، دخترها از سبکِ پوشاکِ چرمی من چشمی گِرد کرده و از تعدادِ زیادِ خالکوبیهای من پرسیده ـــ خیلی دلشان میخواهد آنها را دست بزنند، از این که خالهای ژاپنی نیز داشته و تا حدی به زبان آشنا هستم ـــ سخت متعجب میشوند، اگر این لاس زدنها را ادامه دهم ـــ حتما صبح در کنارِ یکی از این دختر شیرین صورتهای ژاپنی ـــ بلند خواهم شد، در حالتِ عادی یک ژاپنی علاقهای چندان به شناختِ یک خارجی ندارد، اما بستگی به شرایطِ خاص نیز داشته و توکیو در حالِ تغییر است، هر دفعه بیشتر از قبل میبینم که توکیو زادهها دوست دارند با خارجیان صحبت کرده و شناخت داشته باشند، مشکل همان مشکلِ اولیه و همیشگی است، زبان!
از بودن در مناطقِ فوتوریستیکِ توکیو لذت میبرم، به خصوص کوچههای تو در تویی که موسیقی روبوت به صورتِ رمز انتشار یافته ـــ موبایل آن را شکافته و تو را دعوت به محلی میکند که میرای تِکی مینامند، اینها مَردمانی هستند که سخت به یک آیندهی تخیلی ایمان داشته و تماما مثلِ من صورتها و دستهایشان در اختیارِ کمپانی روبوت سازی است تا در آینده آدممصنوعیها ادامهی راهِ ما را دهند، خالی از عاطفه، احساس و ترحم، یک جور بحرانِ هویت در این زمینه هنوز وجود دارد، در این میان از همه جالب تر مناسباتِ انسان و ماشین است، همه چیز جور است؛ از سیستمهای کنترل، نظریهی شبکههای الکتریکی، منطق ریاضی، پایداری سیستمهای زیستشناسی گرفته تا پایداری سیستمهای مهندسی ماشینها، اما مغز از حسِ انسانی خالی است، ماشینها قادر به عشق ورزی و تنفر نیستند، حتی توضیحاتِ خدا پرستی را نیز مضحک دانسته و نمیتوانند حافظهای غیرِ وظیفهی محول شده ـــ داشته باشد و خاطره سازی عاطفی کند.
حوالی ۲ صبح ـــ کارم به پایان میرسد، این همان ساعتی است که میتوانم به یکی از حمامهای قدیمی توکیو سر زده و در یک چشمهی آب گرم ــ شنا کرده و غوطه خورم، در حالتِ عادی افرادی مثلِ من که خالکوبی دارند ـــ اجازهی حضور در حمامها و آب گرمهای عمومی را ندارند، اما جاهای وجود دارد که از نیمه شب به بعد ـــ خال داران را راه داده و در سالنهای سبکِ قدیمی ژاپنی (همان مینکا، خانهی ژاپنی که به گونهای احساس خلوت و صمیمیت ـــ به تو القا میکند) به تنهایی از چند ساعت آرامش و آسایش ـــ لذت ببرند.
لختِ مادرزاد به درون چشمه رفته و تا چند لحظه زیرِ آب میمانم، پنجرهای بزرگ (اُکینا مادُ) که روبروی حیاط با باغِ ژاپنی است ـــ به روی من باز بوده و سیگارِ برگی را آتش میزنم، از یکی دیگر از سالنها ـــ صدای موسیقی اِنکا میآید، گاهی خندههای زنانه و صدای کلفتِ مردانه به این اشاره دارد که یاکوزاهای خالکوبی دار نیز از مشتریانِ این ساعتِ اینجا هستند، از بودن در این شهر نمیتوانم بگذارم ـــ از بس که لذتَش برای من گذرا و فراموش شدنی نیست، هنوز دلتنگ هستم اما حالم خوب است، باید به پیشِ لیلا باز گردم، در انتظارِ من است، توکیو را باز خواهم دید، باز همنشینِ پس روشنایی توکیو خواهم شد.
پایان قسمتِ دوم...
مرسی شراب عزیز از روایت پس روشنایی. غالبا مخاطب از این بخش در سفرنامهها محروم میماند. خیلی دوست داشتم.
شراب قرمز عزیز توکیو را خیلی عالی توصیف کردی ، سپاس از شما
سپاس از دوستانِ عزیز، لطف دارید.