پذیرفتگی
پیشنهاد اصطلاح جایگزین برای "مشروعیت"
رسول نفیسی
لغات و اصطلاحاتی در زبان فارسی هست که از دوران ماقبل مدرنیته رایج بوده و تا دوران معاصر نیز دوام پیدا کرده و مصطلحند و به همینعلت بار معنایی-ایدئولوژیک خودشان را بر مصداقهای جدید تحمیل می کنند.
یکی از پایهایترین این اصطللاحات مثلا مفهوم "مشروعیت" است که ریشه در ضمانت شرعی دارد برای خیر و شر امور، و بر کارکرد دولت و اعمال دولتمردان و از این قبیل شمول دارد. اما در زمان معاصر ما ضمانت قانونی و اجتماعی را غالبا جایگزین ضمانت شرعی کرده ایم و قضاوت درباره روا یا ناروایی امور را به قانون واگذار کردهایم و پذیرش مردم.
مفهوم مشروعیت را میتوان در آثار قدما چون توسیدید و ارسطو تا زمان حال در کارهای ماکس وبر و مارک شومان و یورگن هابرماس جستجو کرد. عنصر مشترک در آثار همه این متفکران "پذیرش مردم" است. به دیگر سخن بحث بر سر این است که تحت چه شرایطی ما میتوانیم ادعا کنیم که رضایت مردم از سیستم موجود یا دولت موجود حاصل است.
معادل اصطلاح "مشروعیت" Legitimacy است که اصل لاتین آن Legitimatus است که بر فرزند مشروع اطلاق میشده است و در ریشهشناسی این اصطلاح لغت Leg یا Lex به معنای "قانون" دیده میشود. ولی ریشه اصطلاح عربی/فارسی "مشروعیت" به "شرع" و شرعی بر میگردد که قانون اسلامی است.
اصولا میتوان مدعی شد که در فرهنگ لغت عرب مفهوم "قانون" نمیتوانست از شرع جدا باشد چون قانون اسلام تقریبا اولین قانون مدون سراسری عرب است (البته قانون فراموش شده حمورابی تقدم دارد)، حال آنکه جامعه اروپایی بخصوص امپراطوری رم دارای قوانین بسیار دقیق و مکتوبی بوده است که تا امروز از آنها استفاده میشود و پایه و اساس قانون کیفری و مدنی و حتی تاحدی امور حسبیه در کشورهای اروپایی (بیشتر غیر آنگلوساکسون) است.
یشنهاد میکنم بجای اصطلاح ناکارآمد "مشروعیت" اصطلاح دیگری که دارای بار مذهبی و ایدئولوژیک نباشد جایگزین شود. چنکه قبلا گفتیم، در اصطلاح Legitimacy آنطور که مصطلح ارسطو تا معاصرین بوده است رضایت و توافق عمومی رکن اساسی است.
پیشنهاد میکنم بجای اصطلاح "مشروعیت" اصطلاح "پذیرفتگی" به کار گرفته شود و "پذیرفتن" و مشتقات آن. بنابراین وقتی که بخواهیم مثلا عنوان کتاب هابرماس"Legitimation Crisis" را ترجمه کنیم براحتی میشود " بحران پذیرفتگی" یا "بحران پذیرفتن " را بکار برد و در توضیح آن نوشت که در تحت چه شرایطی مردم نظام حاکم را نمی پذیرند.
پیشنهاد خوبی است. بدون شک وقت آن رسیده که بار مذهبی را از این مفهوم برداریم. میماند پذیرش عمومی به مرور زمان... به امید حق!
من شخصا با واژه ی « پذیرش» موافق ترم تا « پذیرفتگی » .
من تخصصی در زمینه مسائل حقوقی ندارم اما ادیان همزاد آدم ها هستند به نظرم معنی سکولاریزم و یا لائیسیته جدائی دین از سیاست نیست بلکه مقید کردن احزاب مذهبی به رعایت قوانین عام و جاری در هر کشوری در مورد فعالیت سیاسی احزاب هست.
در آلمان احزاب دموکرات مسیحی و لیبرال مسیحی از قدیمی ترین اتحادیه های سیاسی هستند اما انها هم مجبورند مثل احزاب دیگر مثلا منشاء درآمدها و کمک های مالی را که دریافت میکنند اعلام دارند.
خلاصه عرض ام اینه که حالا اومدیم برای این وازه معادل سازی دور از تاثیرات مذهبی یافتیم با ده ها واژگان دیگر که اغلب منشاء مذهبی و دینی دارند و وارد علم حقوق شده اند چکار کنیم. در اغلب دادگاه ها رسم است که به کتب مقدس سوگند میخورند.
ما تازه همین دو دقیقه پیش ( نسبت به حضورمون در کره زمین به همین شکل فعلی) یاد گرفته ایم بخوانیم و بنویسیم. تازه چند ثانیه نیست چاپ اختراع شده............. چطور انتظار دارید از دین و مذهب که بخش عظیمی از ذخایر فرهنگی بشریت را تشکیل میدهد در تعاریف حقوقی استفاده نکنیم.
مذهب و دین نه تنها در حقوق بلکه در ادبیات ما نفوذی قوی دارد.
................... یادمون باشه هنوز به جرم گناه اولین...... هر روز میسوزیم.