وام سنگین فرهادی

ادعای حقوقی خانم آزاده مسیح‌زاده علیه آقای اصغر فرهادی وجاهت قانونی دارد

رسول نفیسی



آقای اصغر فرهادی کارگردان موفق ایرانی فیلم جدیدی به نام "قهرمان" ساخته که به روال فیلم های پیشین او دارای لایه‌های متعددی است و بدون کوشش در جهت ایجاد جواب های کلیشه ای و پایان مشخص. داستان زندانی‌ی است که دوستش در کنار خیابان پولی پیدا میکند و به او می‌دهد که بدهی اش را پرداخته از زندان مرخص شود ولی او کسی را که فکر میکند صاحب اصلی پول است پیدا می‌کند و مال را به او مسترد می‌کند.

قضایا پیچیده میشود و در ضمن مسئولان زندان با دلسوزی تمام او را حمایت می‌کنند و غیره ولی جوان بدبخت با سادگی دغلکاری‌ای می‌کند که همه درگیر می‌شوند. ضمنا این فیلم مثل سایر فیلم مولف های دیگر فرهادی، شک را بر تایید ابلهانه ترجیح می‌دهد و این ارزش والای کار او‌است. محل این اتفاق شیراز است و بازیگران با لهجه و رفتار شیرازی و بازی بی نقص خود فضای عمومی و فرهنگ مسلط را یه خوبی بازتاب می‌دهند.

در مستند آزاده مسیح‌زاده هم با عنوان "دوسربرد، دوسرباخت" عین این واقعه و آن‌هم در شهر شیراز اتفاق می افتد. پلات فیلم مستند دقیقا همان است که در فیکشن آقای فرهادی آمده. محل واقعی این اتفاق هم شهر شیراز است،  ولی مشکل این است که این مستند قبل از فیلم آقای فرهادی ساخته شده  - و در کارگاه آموزشی ایشان!

بنا بر اظهار خانم مسیح‌زاده ایشان مصرا از آقای فرهادی پرسیده است که آیا ایشان از فیلمنامه او الهام گرفته‌اند، که آقای فرهادی هم به تندی رد کرده است. ولی هر بیننده با انصافی تایید خواهد کرد اگر نه کپی برداری، لااقل فیلم "قهرمان" آقای فرهادی وام سنگینی به فیلمنامه مسیح‌زاده دارد.

چند نکته دیگر هم در این‌جا قابل ذکر است:

- در مستند خانم مسیح‌زاده زندان زندان واقعی است. فیلمبرداران را به درون راه نمی‌دهند ولی همان برخورد کوچک با نگهبانان اشارتی دارد به وضع زندان.  ضمنا بیننده متوجه می‌شود که چطور قوانین ناقص و قرون وسطایی ایران بخاطر "مهریه" یک جوان فعال را برای مدت بیش از پنج سال محبوس می‌کند و او را حتی از امکان کار و ایجاد درآمد برای پرداخت قرض خود باز می‌دارد.

- و این سیکل معیوب ادامه دارد. حتی زندانبان‌ها با کمال وقاحت باز گرداندن پول را به صاحب اصلی آن را نتیجه آموزش های اخلاقی در زندان اعلام می‌کنند و این که امام راحل گفته‌اند زندان باید آموزشگاه باشد، تو گویی شخصیت اخلاقی این کارگر شریف در این جریان هیچ دخالتی ندارد. ولی در فیلم فرهادی در زندانی دلگشا با نقاشی‌هایی از گل و سبزه و پرنده، زندانبان‌ها همچون مربیانی دلسوز به زندانی کمک میکنند تا به نحوی از انحاء مبلغی تامین کرده از زندان خلاص شود! حتی زندانی به آن‌ زندانبانان مهربان و مربیان دلسوز  نارو می‌زند!

نهایتا باید اضافه کنم که خانم مسیح‌زاده آن مستند را برای کلاس تهیه می‌کرده ولی آقای فرهادی برای فستیوال.

این اعتیاد به مطرح بودن و در فستیوال درخشیدن هم مسئله‌ای است.