به‌خدا همه‌شون سالم‌ان

نگارمن

 

یکی از حسرت‌های بزرگ زندگیم اینه که صبح که از خواب پا می‌شم اون روز رو خانم باشم! مثلا اول صبحی مثل آدم‌های حسابی روزمو شروع کنم. مرتب و منظم بشینم روی کاناپه و مثل اونا همین‌طور که دارم ژورنال مد رو ورق می‌زنم و هم‌ذات‌پنداری می‌کنم به جای چای تلخ یخ‌زده یکی پیدا بشه یه لیوان آب‌پرتقال تازه بده دستم و به‌جای صدای ماشین‌لباس‌شویی از توی خونه‌مون صدای یه موسیقی نرم و ملایمی در بیآد. هر شبم به خودم قول می‌دم دیگه از شنبه که رژیم‌مو شروع کردم آراسته هم می‌شم! ولی از این قیافه‌ی جوراب سفید ساق کوتاه و ریخت رنگ‌پریده خلاصی ندارم تا وقتی که باید دم سینک باشم یا گاز یا میز اتو. توی خونه هم یه جوری از جون و دل کار می‌کنم که انگاری الآن می‌میرم و کارا می‌مونه و من رسما بده‌کار می‌شم به دنیا. همیشه هم با ترس و لرز باید برم در خونه ‌رو باز کنم که مبادا، مبادا کسی با این قیافه‌ام مواجه بشه.

گاهی تو فیلما می‌‌بینیم پیر‌زنا در رو روی کسی باز نمی‌کنن بقیه هم فکر می‌کنن یا اختلال حواس دارن یا مشکل روانی! نه به‌خدا قول می‌دم همه‌شونم سالم‌ان فقط شلوار کوتاه پسرشون تن‌شونه، انقدر زنگ نزنین!

یه روز منتظر ‌مدرکی بودم که دوستی با پیک واسم فرستاده بود، زنگ پایینو زد گوشی رو برداشتم و گفت امانتی‌تونو آوردم. منم گفتم لطفا بیائین بالا. تلفن هم همون‌موقع زنگ زد و مشغول حرف‌زدن شدم از آقاهه به کل یادم رفت! یهو یادم افتاد و گوشی آیفونو برداشتم دیدم بی‌چاره از خسته‌گی آویزون شده به در از حال رفته. گفتم اوا خاک‌به‌سرم آقا کوشین شما پس؟ چرا نیومدین بالا؟ گفت من کوشم؟! شما کوشی؟! از کجا بیآم بالا؟! در بسته‌اس، در رو باز نکردین که! می‌گم چرا دوباره زنگ نزدین؟ گفت دیدم شما پیری، لابد طول می‌کشه بیآیی پایین. گفتم آقای محترم غالبا از پشت آیفون این منم که شما رو می‌بینم، نه شما منو، گفت ولی طبق تجربه پیرزنا در رو باز نمی‌کنن :)

سال نوی همه‌تون مبارک :)

زندگی‌هاتون شاد و شیرین. یه‌جوری زندگی کنین که در خونه‌‌تون همیشه باز و چراغ‌اش روشن، تا دل‌تون جوون بمونه…