گل در بر و می در کف و معشوق به کام

نگارمن

 

آخ‌آخ! بازم بزرگ‌تر بشم، شب یلدا بشه، گیس‌گلابتون، شاه‌پریون، چارقدمو سرم کنم. بزک‌کرده، وسمه به کمون ابرو، سرمه به پشت پلکون، سرخاب به لپای گل‌گون، بشینم اون بالا زیر کرسی نرم و گرم‌مون! عروس‌ام بیآد واسم نرگس مستون بیآره، دومادون با نقل و نبات‌دون، نوه‌ها بیان شیطون و ورجه‌کنون. پاشونو بذارن رو چشمون، براشون کنم انار دون. پسته و بادوم بشکنم، شیرینی با پوست نارنج بپزم! اون‌وقت دستای یخ‌کرده‌شونو بگیرم توی دستام واسه‌شون قصه بگم از قدیما، از رقص ماهیای قرمز بگم تو زمستونا زیر یخ حوض حیاط! از نور مه‌تاب که افتاده در آب! از روشنایی خورشید فردا بگم که از پشت ارسی‌های رنگی میافته تو اتاق! اونام با چشمای گرد تماشام کنن :)

آقای همسایه هم موهاشو شونه کنه ساعت بند نقره‌شو بندازه توی جیب جلیقه‌ش بیاد واسه‌مون تار بزنه و حافظ بخونه:

گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
سلطان جهانم به چنین روز غلام است

گو شمع میارید در این جمع که امشب
در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است

 

* یلدای همه‌تون مبارک!
نور و شور و عشق بباره به زندگی‌هاتون…